مشاعرۀ سنّتی

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ز حکم خدایی چنین رو متاب
من و تو ز یک چشمه خورده ایم آب
یکی شاخهو چند برگ ضعیف
نباید شود چون تو خوارو خفیف
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد...
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پر پر شدنش سوز و نوایی نکنیم
یادمان باشد سر سجاده ی عشق
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مو مکن آشفته آخر بسته جان من به موئی
مگسلان پیوند بسته کوه صبرمن به کاهی
هیچ میدانی چها میدانم از چشم خموشت
رازها خواند دل من از سکوت هر نگاهی
نمیدانم من امشب چرا تشکر ندارم شرمنده
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق زهر بی سرو پایی نکنیم


بی تشکرم قبولی محسن جان.....:redface:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ما سر خوشان مست که دل از دست داده ایم
همراز عشق و هم نفس جام و باده ایم
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو رهرو دیرینه ی سر منزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است

 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو رهرو دیرینه ی سر منزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
تو كه اهسته ميخواني قنوت گريه هايت را ميان ربناي سبز دستانت دعايم كن
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
نی جدا زان لب و دندان چه نوایی دارد ؟
من ز بی هم نفسی ناله به دل می شکنم
بی تو دیگر غزل "سایه" ندارد "لطفی"
باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم....
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مست گاهی می شوم شاید به مینا جویمت
خواب گاهی میروم شاید به رو یا بینمت
 

abfa

عضو جدید
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده ی مستانه زدند!
 

shanli

مدیر بازنشسته
در هر فلکی مردمکی می‌بینم
هر مردمکش را فلکی می‌بینم
ای احوال اگر یکی دو می‌بینی تو

بر عکس تو من دو را یکی می‌بینم
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردم دیده ی صاحب نظران جای تو بود
اینک ای جان نگران باش که جای تو کجاست
چه پریشانم ازین فکر پریشان شب و روز
که شب و روز کجایی و کجای تو کجاست

 

shanli

مدیر بازنشسته
تا میرود آن نگار ما میرانیم
پیمانه چو پر شود فرو گردانیم
چون بگذرد این سر که درین آب و گلست
در صبح وصال دولتش خندانیم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا