مشاعرۀ سنّتی

Mahdi JooN

عضو جدید
دل نيست اين دلي كه بمن دادي
در خون طپيده، آه، رهايش كن
يا خالي از هوا وهوس دارش
يا پاي بند مهر و وفايش كن
 

Mahdi JooN

عضو جدید
واي از اين چشمي كه مي كاود نهان
روز و شب در چشم من راز مرا
گوش بر در مي نهد تا بشنود
شايد آن گمگشته آواز مرا
 

Mahdi JooN

عضو جدید
اكنون منم كه خسته ز دام فريب و مكر
بار دگر به كنج قفس رو نموده ام
بگشاي در كه در همه دوران عمر خويش
جز پشت ميله هاي قفس خوش نبوده ام
 

MARYKHOSH

عضو جدید
تو، مادر بي خوابي. من كودك بي آرام
لالائي خود سر كن از بهر خدا دريا .

دور از خس وخاكم كن، موجي زن و پاكم كن
وين قصه مگو با كس، كي بود و كجا ؟ دريا !
 

Mahdi JooN

عضو جدید
آه اي خدا كه دست توانايت
بنيان نهاده عالم هستي را
بنماي روي و از دل من بستان
شوق گناه و نفس پرستي را
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين كه شمع تو نمي گيرد فروغ
از دروغ است، از دروغ است، از دروغ
 

Mahdi JooN

عضو جدید
دل نيست اين دلي كه بمن دادي
در خون طپيده، آه، رهايش كن
يا خالي از هوا وهوس دارش
يا پاي بند مهر و وفايش كن
 

shanli

مدیر بازنشسته
نگهی گمشده در پرده رویایی دور
پیکری ملتهب از خواهش سوزان وصال
چه رهآورد سفر دارم ... ای مایه عمر ؟
 

k.m.r.c

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگهی گمشده در پرده رویایی دور
پیکری ملتهب از خواهش سوزان وصال
چه رهآورد سفر دارم ... ای مایه عمر ؟
رهبرم شو زانکه گمراه آمدم
دولتم ده گرچه بی گاه آمدم
هر که در کوی تو دولت یار شد
در تو گم گشت و ز خود بیزار شد
 

shanli

مدیر بازنشسته
دارد به قدح می حرامی که مپرس
یک دشمن جان شگرف حامی که مپرس

پیشم دارد شراب خامی که مپرس
می‌خواند مرمرا به نامی که مپرس
 

abfa

عضو جدید
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
 

k.m.r.c

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساقی بیا!ساقی بیا! تا بر دهی جام بلا
خورشید دوش بر شب بیا! تا بشکفی همچون گیا
امشب به تو رقصان شدم! جام می حرمان شدم
در عشق تو جوشان شدم!از در درا!یا من درآ
 

shanli

مدیر بازنشسته
احوال دلم هر سحر از باد بپرس
تا شاد شوی از من ناشاد بپرس

ور کشتن بیگناه سودات شود
از چشم خود آن جادوی استاد بپرس
 

k.m.r.c

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سر ، بی چراغ عقل گرفتار تیرگیست
تن بی وجود روح ، پراکنده چون هواست
همنیروی چنار نگشته است شاخکی
کز هر نسیم بید صفت قامتش دوتاست
 

shanli

مدیر بازنشسته
تن صدها ترانه میرقصد
در بلور ظریف آوایم
لذتی ناشناس و رویا رنگ
می دود همچو خون به رگهایم
آه ، گویی ز دخمه دل من
روح شبگرد مه گذر کرده
یا نسیمی در این ره متروک
دامن از عطر یاس تر کرده...
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
سر ، بی چراغ عقل گرفتار تیرگیست
تن بی وجود روح ، پراکنده چون هواست
همنیروی چنار نگشته است شاخکی
کز هر نسیم بید صفت قامتش دوتاست
تو كه اهسته ميخواني قنوت گريههايت را ميان ربناي سبز دستانت دعايم كن:gol:
 

k.m.r.c

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو كه اهسته ميخواني قنوت گريههايت را ميان ربناي سبز دستانت دعايم كن:gol:
نه زمین هم دید هرگز گرد تو
گرچه بر سر کرد خاک از درد تو
آفتاب از شوق تو رفته ز هوش
هر شبی بر خاک میمالد گوش
 

shanli

مدیر بازنشسته
شب رفت و هنوز ما به خمار خودیم
در دولت تو همیشه سر کار خودیم

هم عاشق و هم بیدل و دلدار خودیم

هم مجلس و هم بلبل گلزار خودیم
 

k.m.r.c

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مومن و کافر به خون آغشته اند
یا همه سرگشته و برگشته اند
گر بخوانی این بود سرگشتگی
ور برانی آن بود برگشتگی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یاران دگر امشب سوی میخانه میائید
یا بر سر راه من دیوانه میائید
بی بند تعلق زده ام جام پیاپی
دنبال من ریخته پیمانه میائید
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاران دگر امشب سوی میخانه میائید
یا بر سر راه من دیوانه میائید
بی بند تعلق زده ام جام پیاپی
دنبال من ریخته پیمانه میائید
دلم گرفته دلم عجيب گرفتهاست.......چرا گرفته دلت ؟چرا؟ مثل ادنكه تنهايي؟ چقدر هم تنها....دچار يعني عاشق.........و فكر كن كه چه تنهاست اگر كه ماهي كوچك دچار ابي درياي بي كران باشد:gol:
 

Setayesh

مدیر تالار کتابخانه الکترونیکی
مدیر تالار
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شدو جان نیز هم
این که می گویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا