مشاعرۀ سنّتی

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]دفتردوران ما هم بایگانی میکند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
دارم سوالی ای خدا
ای آشنا با فکر ما
ای قادر قدرت نما
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]ای دوست! بر جنازه دشمن چو بگذری[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]شادی مکن که بر تو همین ماجرا رود[/FONT]
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
دانی که به دیدار تو چونم تشنه
هرلحظه بدیدنت فزونم تشنه
من تشنه آن دو چشم مخمور تو ام
عالم همه زین سبب به خونم تشنه
 

Alone_Queen

عضو جدید
هر لحظه مرا پیش خودم می‌خوانی

احوال همی پرسی و خود می‌دانی

تو سرو روانی و سخن پیش تو باد

می‌گویم و سر به خیره می‌جنبانی
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنجه یوسف به زر ناصحه بفرو خته بود
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
معصوم چشم های تو یک جور دیگرند
انگار مدتیست که از من مکدرند
نازکتر از بهار به آنان نگفته ام
آنها که از تمامی اشعار من سرند!
 

Alone_Queen

عضو جدید
در آستان خورشید کسی منتظرم است
کسی از جنس نور
و حتی بالا تر از آن
کسی که خورشید در پیش برق چشمانش
سو سوی نوری کم فروغ بیش نیست
 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز



در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم

پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل
یک روز خنده کردم و عمری گریستم



 

گلابتون

مدیر بازنشسته
مرا كه گنج دو عالم بهاي مويي نيست
به يك پشيز نيرزم اگر بهام كني

زمانه كرد و نشد ، دست جور رنجه مكن
به صد جفا نتواني كه بي وفام كني !
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
رفت و از گريه طوفاني ام انديشه نكرد
چه دلي داشت خدايا كه به دريا زد و رفت

بود آيا كه زد ديوانه خود ياد كند
آن كه زنجير به پاي دل شيدا زد و رفت
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ز خوبي آب پاكي ريختم بر دست بد خواهان
دلي در آتش افكندم ، سياووشي برآوردم

چراغ ديده روشن كن كه من چون سايه شب تا روز
ز خاكستر نشين سينه آتش وام ميكردم.
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا چشمیست خون افشان زدست ان کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از ان چشم و از ان ابرو
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
يارب اين رخنه دوزخ به رخ ما كه گشود؟
كه زمين در تب و تاب است و زمان ميسوزد

دود برخاست ازين تير كه در سينه نشست
مكن اي دوست كه آن دست و كمان ميسوزد
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
يارب اين رخنه دوزخ به رخ ما كه گشود؟
كه زمين در تب و تاب است و زمان ميسوزد

دود برخاست ازين تير كه در سينه نشست
مكن اي دوست كه آن دست و كمان ميسوزد
ببخشین کجای شعرتون واو داشت
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کندخار مغیلان غم مخور
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
بعد از شما دوست عزيزمون سيموو ...شعر گذاشته بودن و آخر شعر ايشون حرف ي داشت ...ولي گويا پستشون رو حذف كردن ....:surprised:

اين براي حرف واو تون:

وقت آن است كه با نغمه مرغان سحر
پرو بالي بگشايي به هواي وطنت

خون دل خوردن و دلتنگ نشستن تا چند؟
ديگر اي غنچه برون آر سر از پيرهنت

اينم براي حرف ر تون :

رشكت آمد ناز و نوش گل در آغوش بهار
اي گشوده دست يغماي خزان، اكنون ببين!

سايه ! ديگر كار چشم و دل گذشت از اشك و آه
تيغ هجران است اينجا ،موج موج خون ببين
 

seeemesooo

عضو جدید
يارب اين رخنه دوزخ به رخ ما كه گشود؟
كه زمين در تب و تاب است و زمان ميسوزد

دود برخاست ازين تير كه در سينه نشست
مكن اي دوست كه آن دست و كمان ميسوزد
دل ها همه پر آه شدند ز بي مهري دهر
آتشي كز دل برخواست پاشيد اين زهر
 

seeemesooo

عضو جدید
رشكت آمد ناز و نوش گل در آغوش بهار
اي گشوده دست يغماي خزان، اكنون ببين!

سايه ! ديگر كار چشم و دل گذشت از اشك و آه
تيغ هجران است اينجا ،موج موج خون ببين [/quote]
نور باز آيد ز پس تاري شب مكن آه بسي
در پس هر سبزه و گل نهانست خسي
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد!





ببخشید تشکرام تموم شده!
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا