مشاعرۀ سنّتی

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]در آن دوري و بد حالي نبودم از رخت خالي[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]به دل ميديدمت و زجان سلامت ميفرستادم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

Mahdi JooN

عضو جدید
من با امید مهر تو پیوسته زیستم
بعد از تو؟
- این مباد
- که بعد از تو نیستم
بعد از تو آفتاب سیاه است
دیگر مرا به خلوت خاص تو راه نیست
بعد از تو ٬
در آسمان زندگیم مهر و ماه نیست.
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]ترا مي خواهم و دانم كه هرگز[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]به كام دل در آغوشت نگيرم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]توئي آن آسمان صاف و روشن[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من اين كنج قفس، مرغي اسيرم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز
مژه سوزن رفو كن نخ او ز تار مو كن
كه هنوز وصله ي دل دو سه بخيه كار دارد
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]تو همان عابری هستی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]که خزان دلم را با گامهایت[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بهار عشق کردی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تو تکرار بارانی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]و نگاهت تابلوی قشنگ شبی زیباست که مرا می خواند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]دلم آواره توست [/FONT][FONT=&quot]...[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز
نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگر اكنون با جوانان ناز كن با ما چرا؟
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای رود بــیا دشـــــت ِمــرا آب بگیر
این شب،شب خسته را به مهتاب بگیر
ای وسعــــــت آغـــوش صمیمانه ترین
من عکس تو ام بــــیا مرا قــــاب بگیر
 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز
روشنايي كه به تاريكي شب گردانند
شمع در پرده و پروانه ي سرگردانند
خود بده درس محبت كه خرد
همه در مكتب توحيد تو شاگردانند
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
در فصل خطر امـــیر را گم نکنید

آن وسعت بی نظــــیر را گم نکنید

تنها رهِ جنت از علــــــــی میگذرد

ای همسفران غـــــد یر را گم نکنید
 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ظلمت نیمه شب که تنها مرگ
بنشسته به روی دخمه ها بیدار
ومانده مار و مور و کژدم را
می کاود و زوزه می کشد کفتار :weirdsmiley:

روستا حجم غریبی است که خالی شده است

خــالی از عـــطر نفســـهای اهالی شده است

با هــمه نقــش پر از خاطــره ی رنگـارنگ
روستــا سایــه ی تصــویر خـیالی شده است
 

Mahdi JooN

عضو جدید
تناور صخره ای بر ساحل امید
ستون کرده است پا داده است سینه بر ره توفان
پی افکنده میان قرن ها طغیان
دو چشمان خیره بر گهواره خورشید
ستیز جزر و مد ها پیکر او را تراشیده
ز برف روزگاران بر سرش دستار پیچیده
غروب زندگی بر چهره اش بسیار تابیده
که تا رنگی مسین در متن پاشیده
بود دیری که برکنده است با چنگال در چشمان
عقابی آشیانه
که مانده جای آن چنگال ها بر روی کوهستان
چو جای تازیانه
نگاهش رنگ قهر پادشاهان دارد و فتح غلامان
نگاه خیره بر دریا
نگاه یخ زده بر روی اقیانوس و صحرا
نگاهی رنگ پاییز و شراب و رنگ فرمان
به زیر بام بینی بر فراز گنبد لب ها
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]امســـال بایـد در زمـــین بــــاور بــــکاریم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از آسمــان در خـــاک بــال و پر بــــکاریم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شب ، در سکوت عطر شب بوهای وحشی[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا روز ِ روشـــــن می شود شبـــدر بـکاریم[/FONT]
 

*amin*

عضو جدید
مركب گيرم از خون رگانم
قلم بتراشم از هر استخوانم
بگيرم كاغذي از پرده دل
نويسم بهر يار مهربانم
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما جزبه تو...دل، بـه هیچکس نسپردیم
ایــن شاخه ی گـل به خار وخس نسپر دیم
بی روی تو این جهان چو حجم قفـس است
خـــود را نفــسی به ایـــن قفــس نـسپردیم

 

behnam-t

عضو جدید
من یکی دیوانه ام کاندر من این دیوانگان
خویشتن را دیده و بر خویشتن خندیده اند
 

Setayesh

مدیر تالار کتابخانه الکترونیکی
مدیر تالار
هر دم ز سوز عشقت سعدی چنان بنالد
کز شعر سوزناکش دود از قلم براید
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست از طلب ندارم تا کام من براید
یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید




من تشکر ندارم امشب متاسفانه!:cry:
 

Setayesh

مدیر تالار کتابخانه الکترونیکی
مدیر تالار
دل رفت و صبر و دانش، ما مانده‌ایم و جانی
ور زآنکه‌ غم غم‌توست، آن نیز هم برآید

:gol:
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دروغست « آشنایی روشنایی» هان مکن باور
سیه شد روزگارم تا نگاه آشنا دیدم
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خواهم و می خواستمت تا نفسم بود
می سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود
 

ra121

عضو جدید
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
نه چراغيست دل من كه به بادي ميرد
دم به دم تازه شود آتش عشق كهنم

برس اي موكب نوروز خوش آوازه كه باز
زحمت زاغ زمستان ببري از چمنم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا