در اين بيداد پهناورتو كه از مي جواني همه سرخوشي چه داني
كه شراب نا اميدي چقدر خمار دارد
تا تواني رفع غم از چهره ي غمناك كنقدر آيينه بدانيد چو هست
نه در آن وقت كه افتاد و شكست
در ظلمت نیمه شب که تنها مرگ
بنشسته به روی دخمه ها بیدار
ومانده مار و مور و کژدم را
می کاود و زوزه می کشد کفتار
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |