جرعه ای از ساغریتو که میش بمو چاره بیاموج
که این تاریک شو انرا چه کرم روج
گهی واجم که کی این روج ایو
گهی واجم که هر گروانه روج
بابا طاهر
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزددل بر غربت می سپار د جان بچشم مست یار
گر چه هوشیاران ندادند اختیار خود بکس
ندارم سجده یی کز عهد خجلت برون ارمدزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من
چون می روی بیمن مرو ای جان جان بیتن مرو
وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من
..................................
شب همگی خوش.
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوشنگاه کن من از ستاره ها سوختم
لبالب از ستارگان شب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چین برکه های شب شدم
یا رب ان نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور دور باد آفت دور فلک از جان و تنشمن نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
نیست دلداری که دلداری کندشاه شمشاد قدان خسرو شيرين دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درويش انداخت
گفت که ای چشم و چراغ همه شيرين سخنان
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |