مشاعرۀ سنّتی

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
زندگي زيباست اي زيبا پسند زيبا انديشان به زيبايي رسند
انقدر زيباست اين بي بازگشت كز برايش مي توان از جان گذشت
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوزم در پی اونم که عمری مرهمم باشه
شریک خنده و شادی رفیق ماتمم باشه
هنوزم در پی اونم که عشقش سادگی باشه
نگاهای پر از مهرش پناه خستگیم باشه
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
هم اتاقی هم اتاقی هم اتاقی برس به دادم...
اونی که دل و دینم رو برده...خیلی وقته نکرده یادم....
هم اتاقی ببین چگونه...سیل اشکم شده روونه..
درد جانسوزم رو به جز تو به خدا هیچکی نمیدونه......
 

ویدا

عضو جدید
هان مشو نومید چون واقف نهی از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور

روز ها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غفل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم آخر؟ ننمایی وطنم...
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقد ت میدی
تکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن ذوقی
مادری دارم بهتر از برگ درخت
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مهر روی تو جلوه کرد و دمید
در شب تیره روشنایی ها
گفته بودم که دل به کس ندهم
تو ربودی به دلربایی ها
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نه دامست ، نه زنجير ، همه بسته چراييم ؟ / چه بند است و چه زنجير كه برپاست خدايا
 
  • Like
واکنش ها: vahm

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
الا یا ایها الساقی..ادرکاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول..ولی افتاد مشکلها.....
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آزاد شود دهر ز اوهام و خرافات
آسوده شود خلق ز تخيل و توَسوُس
قره العین
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازم شرمنده تنکس تمومیده
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چن روزی قفسی ساخته ام از بدنم
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و اتش به همه عالم زد
 

mohammadjavaad

عضو جدید
5243

5243

در دل تاريك اين شبهاي سرد
اي اميد نا اميديهاي من
برق چشمان تو همچون افتاب
ميدرخشد بر رخ فرداي من
 

arsam313

عضو جدید
نگردد با تو تقوی دوست,تا همکاسه ی آزی
نباشد با تو دین انباز,تا انباز شیطانی
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
ياد باد آن كه مهم رسم جفا ياد نداشت
خبر از قيمت هر بوسه كه مي داد نداشت
گرچه شيرين زمان بود و شه سيمبران
رحم دل بود و سر كشتن فرهاد نداشت
 

sisah

عضو جدید
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
 

5243852

عضو جدید
من در این کلبه خوشم،تو در آن اوج که هستی خوش باش
من به عشق تو خوشم،تو به عشق هر که هستی خوش باش
 

5243852

عضو جدید
تا که بودیم نبودیم کسی ،کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند،خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آن شیشه بدانید چو هست نه در آن موقع که افتادو شکست
 

5243852

عضو جدید
تا مرا بهره از جوانی بود،همه تشویش زندگانی بود
تا جوانی گذشت،دانستم زندگانی همان جوانی بود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا