مشاعرۀ سنّتی

sar sia

کاربر بیش فعال
مجنون نه ! من باید خودم جای خودم باشم


باید خودم بی واژه لیلای خودم باشم


عمری مرا دور تو گردیدم دمی بگذار


گرداب نا آرام دریای خودم باشم


شیدایی شبهای بی لیلا به من آموخت


باید به فکر روح تنهای خودم باشم
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم امشب هوای یار کرده
غم دوری مرا بیمار کرده

چو شمعی روز و شب سوزم ز هجران
بجای اشک خون ریزم به دامان

پرستوی دلم امشب کجایی
عزیز خوشگلم پس کی می یایی؟
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلا امشب هوای شب نشینی با قلم دارم
هوای جرعه ای از شعرهای تازه دم دارم
من امشب از ردیف و وزن و از مصراع بیزارم
میان دفتر شعرم، فقط یک عـشق کم دارم
سکوت خفته ی شب را به آه سینه بشکستم
که اندر سینه ی مجروح ، دردی صد رقم دارم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
می خواهم از خدا به دعا صد هزار جان
تا صد هزار بار بمیرم برای تو

هلالی جغتایی
 

sar sia

کاربر بیش فعال
وصل من با تو همین بس که در آن کو شب تار
کنم افغان و شناسی تو به آواز مرا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آیینه نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران

محمد رضا شفیعی کدکنی
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نیست دلداری که دلداری کند

نیست غم خواری که غم خواری کند

گر چه یاران بسیارند هر طرف

نیست یاری تا مرا یاری کند
 

sar sia

کاربر بیش فعال
در دام تــوأم ، نیست مـــرا راه گـریـزی
من عاشق ایــن دام و تو صیّاد ، کجایی ؟
محبوس شدم گوشه ی ویـرانه ی عشقت
آوار غمت بـر ســـرم افتـــاد ، کجایی ؟
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درست اول اين نوبهار عاشق شد
دلم ميان همين گير و دار عاشق شد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو دارد مرحمی

حافظ
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یارب تو چنان کن ک پریشان نشوم
محتاج برادران و خویشان نشوم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مشتری را خرقه از سر برکشیم
زهره را تا حشر گردانیم مست

پس چو عطار از جهت بیرون شویم
بی جهت در رقص آییم از الست


▪️عطار
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا که بودیم نبودیم کسی،


کشت ما را غم بی همنفسی

تا که رفتیم همه یار شدند،

خفته ایم و همه بیدار شدند

قدر آئینه بدانیم چو هست

نه در آن وقت که افتاد و شکست

در حیرتم از مرام این مردم پست

این طایفه ی زنده کش مرده پرست

تا هست به ذلت بکشندش به جفا

تا رفت به عزت ببرندش سر دست

آه میترسم شبی رسوا شوم،

بدتر از رسواییم تنها شوم

آه ازآن تیر و از آن روی و کمند،

پیش رویم خنده پشتم پوزخند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا