در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر در بند درمانند درمانند
ببخشید سرعت نتم داغونه
خواهش می کنم، اشکال نداره
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر در بند درمانند درمانند
ببخشید سرعت نتم داغونه
خواهش می کنم، اشکال نداره
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
هر نا کس و کس مي کند آزار دل من
با آنکه به گيتي سر آزار کسم نيست
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
به روی تو ای سرو گل اندام حرام است
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آیی که نیستم
میان ماه من تا ماه گردون ........................... تفاوت از زمین تا آسمان استما می زدگان از دل و جان تا به جهان هستیم پیمانه به دستیم
با اهل وفا صدق و صفا ما به خدا هرگز پیمان نشکستیم
میان ماه من تا ماه گردون ........................... تفاوت از زمین تا آسمان است
میان ماه من تا ماه گردون ........................... تفاوت از زمین تا آسمان است
دل هوس سبزه و صحرا ندارد ....................... میل به گلگشت و تماشا نداردتنت ب ناز طبیبان نیاز مند مباد
وجود نازکت آرزده گزند مباد
تنت ب ناز طبیبان نیاز مند مباد
وجود نازکت آرزده گزند مباد
ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی.................... جهان و هر چه در او هست صورت اند و تو جانیتا نگرید ابر کی خندد چمن
تا نگرید طفل کی نوشد لبن
ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی.................... جهان و هر چه در او هست صورت اند و تو جانی
تو وطوبی و ما و قامت یاریک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت
تا کی به تمنای وصال تو یگانه ........................... اشکم شود از هر مژه چون سیل روانهتو وطوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست
تو وطوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست
تا کی به تمنای وصال تو یگانه ........................... اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
تا کی به تمنای وصال تو یگانه ........................... اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار .......................... که توسنی چو فلک رام تازیانه ی توستهر سر موی تو را با زندگی پیوندهاست
با چنین دلبستگی از خود بریدن مشکل است
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
وارهد از حد جهان بی حد و اندازه شود
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار .......................... که توسنی چو فلک رام تازیانه ی توست
بچه ها تشکرهام تموم شدن.شرمنده
شبتون به خیر و ممنون از همراهیتون![]()
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار .......................... که توسنی چو فلک رام تازیانه ی توست
بچه ها تشکرهام تموم شدن.شرمنده
شبتون به خیر و ممنون از همراهیتون![]()
توانا بود هرکه دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود
شبتون بخیر![]()
درختی کز جوانی کوژ برخاست
چو خشک و پیر گردد کی شود راست
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین همی سپرم
شبتون بخیر![]()
ندانم قامت است آن یا قیامت ....................... که می گویند چنین سروی روان هستمنم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
شبتون آروم![]()
ندانم قامت است آن یا قیامت ....................... که می گویند چنین سروی روان هست
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |