تو به کس مهر نبندی ، مگر آن دمدل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است ........................... شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است
که ز خود رفته ، در آغوش تو باشد
تو به کس مهر نبندی ، مگر آن دمدل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است ........................... شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است
دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من ............................ دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر منتو به کس مهر نبندی ، مگر آن دم
که ز خود رفته ، در آغوش تو باشد
تو به کس مهر نبندی ، مگر آن دم
که ز خود رفته ، در آغوش تو باشد
دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من ............................ دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من
من به خود آهسته میگویمدر مسجد م میخانه خیالت اگر اید
محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم
نوبت من است ؟
من در انتظار یک اشاره ام .
حرفهای خویش را ،
از تمام مردم جهان نهفته ام .
با درخت و چاه و چشمه هم نگفته ام .
مثل قصه شنیده آه !
نشنود کسی دوباره ام .
بابا حوصله دارید نصفه شبیامن شعر سنتی بلد نیستم
من از روییدن خار سر دیوار دانستم
ک ناکس کس نمیگردد بدین بالا نشینی ها
بابا حوصله دارید نصفه شبیا
مثلا کارمندای مملکت هستید بخوابید
در میان برگهای زردبابا حوصله دارید نصفه شبیا
مثلا کارمندای مملکت هستید بخوابید
عیبی نداره همه جورشو هستیممن شعر سنتی بلد نیستم
من از روییدن خار سر دیوار دانستم
ک ناکس کس نمیگردد بدین بالا نشینی ها
چرا تیم دارید اما از تایمتون رد شده الان موقعه لالامن شعر سنتی بلد نیستم
من از روییدن خار سر دیوار دانستم
ک ناکس کس نمیگردد بدین بالا نشینی ها
عیبی نداره همه جورشو هستیم
ای نگهبانان آزادی !
نگهداران صلح !
ای جهان را لطفتان تا قعر دوزخ رهنمون !
سرب داغ است اين كه می باريد بر دلهای مردم ،
من که 5شنبه ها تعطیلمچرا تیم دارید اما از تایمتون رد شده الان موقعه لالا![]()
دستهايم را در باغچه می کارممن که شبها ره تقوی زده ام با دف و چنگ
این زمان سر به ره ارم چ حکایت باشد
چرا تیم دارید اما از تایمتون رد شده الان موقعه لالا![]()
آره ، اگه خدا قبول کنهنیت کردی منو امشب بیرون کنی
امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نیت کردی منو امشب بیرون کنی
امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وا حالا که من افتاده ام از پا چرا
الف از کجا اومد؟؟؟
آسمان از عطر روز آکنده بود
گرد ما گوئی حریر ابرها
پرده ای نیلوفری افکنده بود
در ان نفس که بمیرم در ارزوی تو باشم......به دان امید دهم جان که خاک کوی توباشم...از اون دنیا
دلم جز مهر مهرویان ظریقی بر نمیگیرد
زهر در میدهم پندش ولیکن درنمیگیرد
آره ، اگه خدا قبول کنه![]()
دل می رود ز دستم صاحب دلان خدارااز اون دنیا
دلم جز مهر مهرویان ظریقی بر نمیگیرد
زهر در میدهم پندش ولیکن درنمیگیرد
مر عرب را فخر غزوست و عطادر ان نفس که بمیرم در ارزوی تو باشم......به دان امید دهم جان که خاک کوی توباشم...
مر عرب را فخر غزوست و عطا
در عرب تو همچو اندر خط خطا
چه غزا ما بی غزا خود کشته ایم
ما به تیغ فقر بی سر گشته ایم
در ان نفس که بمیرم در ارزوی تو باشم......به دان امید دهم جان که خاک کوی توباشم...
در جهان خاک ابر و اب بودمردم درین فراق و دران پرده راه نیست
یا هست و پرده دار نشان نمیدهد
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده/ جامه تر، خرقه و سجاده شراب آلودهمیان گریه میخندم که چون شمه اندر این مجلس
زبان اتشینم هست لیکن درنمیگیرد
در جهان خاک ابر و اب بود
مظهر بخشایش وهاب بود....
دلبر برفت ودلشدگان را خبر نکرد.........................یاد حریف شهر ورفیق سفر نکرد
هرکس که دید روی تو بوسید چشم من.........کاری که کرد دیده من بی نظر نکرددوش رفتم به در میکده خواب آلوده/ جامه تر، خرقه و سجاده شراب آلوده
بازمد میخواید بیا:هرکس که دید روی تو بوسید چشم من.........کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |