مشاعرۀ سنّتی

[2sadaf2]

تين و زيتون ببين در اين باغ
وآن شهر امين و طور سينين

 

[باران بهاری]

نشان مرد خدا عاشقی ست،باخود دار!
که در مشایخ شهر این نشان نمی بینم

 

[E.M]

می رفتی و خنده زنان می گفتمت من ، " الوداع"
رفتی و من لابه کنان ،گویم ، "خدا" گویم " خدا"

 

[باران بهاری]

از خانه برون رفتم مستی م به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه

گفتم:ز کجایی تو؟تسخر زد و گفت:ای جان!
نیمیم ز ترکستان ، نیمیم ز فرغانه

نیمیم ز آب و گل،نیمیم ز جان و دل
نیمیم لب دریا،نیمی همه دُر دانه

 

[mim-shimi]

هرگز ننویسد او جوابی
گر بنویسم هزار کاغذ

 

[باران بهاری]

ذره ذره در دو عالم هر چه هست
پرده ای در آفتاب روی اوست

عطار

 

[persian_kb سبز]

تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد

حافظ

 

[industrial-eng]

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

 

[persian_kb سبز]

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است

 

[حصار]

تو در بزم من این آوازه ی مستی به خود بستی
تو رسوا نیستی من جام رسوا آفرین دارم

 

[persian_kb سبز]

مکن کاری که بر پا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند
تو را از نامه خواندن ننگت آیو

بابا طاهر

 

[حصار]

وه...مگر به خواب ها ببینمت
غنچه نیستی که محض اشتیاق
خیزم و ز شاخه ها بچینمت

 

[باران بهاری]

تلخ است این ترانه و تلخ است کام من
بنویس فصل های جنون را به نام من

 

[persian_kb سبز]

نه خادم کس بود نه مخدوم کسی
گو شاد بزی که خوش جهانی دارد

خیام

 

[باران بهاری]

دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته ست
امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم

ما خویش ندانستیم بیداریِ مان از خواب
گفتند که بیدارید،گفتیم که بیداریم


حسین منزوی

 

[*مهتاب*]

اسیب پذیربودن نشانه قدرتمندی است. انتونی رابینز!!

 

[ویدا]

تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد؟
این قدر دانم که از شعر ترش خون می چکید

 

[*مهتاب*]

کسی که مشکل ندارد خارج از بازی زندگیست. البرت هابارد

 

[zarnaz_a]

اسیب پذیربودن نشانه قدرتمندی است. انتونی رابینز!!

کسی که مشکل ندارد خارج از بازی زندگیست. البرت هابارد

مهتاب عزیز این تاپیک مخصوص مشاعره هست فقط...
تاپیک های دیگه با عناوین دیگه مثلا سخنانی از بزرگان هست برای دادن این پستها...

 

[ویدا]

تا بو که یابم آگهی روزی از آن سرو سهی
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامی می زنم

 

[باران بهاری]

ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
دین و دل و جان و جامه در رهن شراب

فارغ ز امید جنت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

 

[ویدا]

بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درشتی های او
زیر پایم پرنیان آید همی

 

[حصار]

یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید

 

[ویدا]

دفتر دانش ما جمله بشویید به می
که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود

 

[zarnaz_a]

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کـــز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتم که یافت مـــــی نشود گشته ایم ما
گفت آنچه یافت مـی نشود آنم آرزوست
.....................
سلام.

 

[cute]

توی میدون زمونه من و تو بازی رو باختیم
تقصیر طالع ما بود سرنوشتو خوب شناختیم

 

[zarnaz_a]

می​بین که چون در می​دمد در هر گلی در هر دلی
حاجت دهد عشقی دهد کافغان برآرد از گزند

 

[persian_kb سبز]

دست مزن ! چشم ! ببستم دو دست^^^ راه مرو ! چشم ! دو پایم شکست

حرف مزن ! قطع نمودم سخن^^^ نطق مکن! چشم ! ببستم دهن

هیچ نفهم ! این سخن عنوان مکن^^^ خواهش نا فهمی انسان مکن

لال شوم ! کور شوم ! کر شوم !^^^ لیک محال است که من خر شوم .

سید اشرف الدین حسینی

 

[cute]

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

 

[zarnaz_a]

من به مهماني دنيا رفتم
من به دشت اندوه
من به باغ عرفان
من به ايوان چراغاني دانش رفتم
رفتم از پله مذهب بالا .
تا ته كوچه شك ،
تا هواي خنك استغنا ،
تا شب خيس محبت رفتم .
من به ديدار كسي رفتم در آن سر عشق .
رفتم . رفتم تا زن ،
تا چراغ لذت ،
تا سكوت خواهش ،
تا صداي پر تنهايي .


سهراب