مشاعرۀ سنّتی

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خواستم که میرمش اندر قدم چو شمع
او خود گذر به من چو نسیم سحر نکرد
 

sisah

عضو جدید
در بزم تو ای شمع، منم زار و اسیر
در کشتن من، هیچ نداری تقصیر
با غیر سخن کنی، که از رشک بسوز
سویم نکنی نگه، که از غصه بمیر
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با اورطل گران توان زد
 

sisah

عضو جدید
یک دمک، با خودآ، ببین چه کسی
از که دوری و با که هم نفسی
ناز بر بلبلان بستان کن!
تو گلی، گل، نه خاری و نه خسی
 

Fairy

عضو جدید
یا عافیت از چشم فسون سازم ده
یا آن که ,زبان شکوه پردازم ده
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل کلامی هیچگه غیر از رضای تو نگفت
آشنایی غیر تو ای نازنین! هرگز نجست

هر دو چشمم را ز هجران غیر اشک من نشُست
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت

این قَدَر با بخت خواب آلود من لالا چرا؟

(حامد رضایی)
 
آخرین ویرایش:
اهل کاشانم.
روزگارم بد نیست.
تکه نانی دارم، خورده هوشی، سر سوزن ذوقی.
مادری دارم، بهتر از برگ درخت.
دوستانی ، بهتر از آب روان.
و خدایی که در این نزدیکی است:
لای این شب بو‌ها ، پای آن کاج بلند.
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.
من مسلمانم.
قبله‌ام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه، مُهرم نور.
دشت سجاده من.
من وضو با تپش پنجره‌ها می‌گیرم.
در نمازم جریان دارد ماه.
جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتی می‌خوانم.
که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدسته سرو.
من نمازم را، پی «تکبیرة الاحرام» علف می‌خوانم،
پی «قد قامت» موج.
 

حصار

عضو جدید
اهل کاشانم.
روزگارم بد نیست.
تکه نانی دارم، خورده هوشی، سر سوزن ذوقی.
مادری دارم، بهتر از برگ درخت.
دوستانی ، بهتر از آب روان.
و خدایی که در این نزدیکی است:
لای این شب بو‌ها ، پای آن کاج بلند.
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.
من مسلمانم.
قبله‌ام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه، مُهرم نور.
دشت سجاده من.
من وضو با تپش پنجره‌ها می‌گیرم.
در نمازم جریان دارد ماه.
جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتی می‌خوانم.
که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدسته سرو.
من نمازم را، پی «تکبیرة الاحرام» علف می‌خوانم،
پی «قد قامت» موج.
این اولش م بود:surprised::eek:
جان به در برد آن که سودای جهانداری نداشت
ای جوانک گوش کن پند پیر خیر اندیش را:gol:
 

حصار

عضو جدید
ناله کردم!ای آفتاب آی آفتاب
بر گل خشکیده ای دیگر متاب
تشنه لب بودیم و او ما را فریفت
در کویر زندگانی چون سراب:gol:
 
بچه ها واسه قبلى واقعا معذرت، هنگ كرديم!!


يا رب آن نوگل خندان كه سپردى به منش، مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش





هرچند من یه دور باختم!! اصلا حواسم نبود
 

حصار

عضو جدید
:gol:تو که مرا به پرده ها کشیده ای
چگونه ره نبرده ای به راز من؟
گذشتم از تن تو زانکه در جهان
تنی نبود مقصد نیاز من
 

ویدا

عضو جدید
نازکان را سفر عشق حرامست حرام
که درین راه به هر ره خطری نیست که نیست
 

حصار

عضو جدید
تا بر گذشته مینگرم عشق خویش را
چون آفتاب گمشده میآورم به یاد
می نالم از دلی که به خون غرقه گشته
این شعر جز رنجش یارم به من چه داد:gol:
 

حصار

عضو جدید
آرزویست مرا در دل که روان سوزد و جان کاهد
هر دم آن مرد هوسران را با غم وعشق و فغان خواهد
(من این شعرو خیلی دوست دارم:cry:)
 

sisah

عضو جدید
ماییم که بی‌مایی ما مایه‌ی ماست
خود طفل خودیم و عشق ما دایه‌ی ماست
فی‌الجمله عروس غیب همسایه‌ی ماست
وین طرفه که همسایه‌ی ما سایه‌ی ماست
 

حصار

عضو جدید
ترسم از این نسیم بی پروا
گربا تنم اینچنین درآویزد
ترسم که ز پیکرم میان جمع
عطر علف فشرده برخیزد:gol:
 

sisah

عضو جدید
در عشق تو زارتر ز موی تو شدیم
خاک قدم سگان کوی تو شدیم
روی دل هر کسی به روی دگری است
ماییم که بت‌پرست روی تو شدیم
 

ویدا

عضو جدید
سلام بچه ها بامدادتون به خیر
ببخشید شعر ننوشتم خواستم بگم از حروف دیگه هم شعر بنویسیم
خیلی محدود شدیم به دال و الف و .... آخه بقیه ناراحت میشن
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا