\/ \/\/ | F /\ T
عضو جدید
میازار موری که دانه کش است/ بترس از عمویش که چاقو کش است![]()
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
میازار موری که دانه کش است/ بترس از عمویش که چاقو کش است![]()
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
دانی که چرا با تو ز اسرار نگفتم؟!
طوطی صفتی و طاقت اسرار نداری!
شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین هایل
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش // میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دلشب تاریک وبیم موج وگردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل
کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی
یکی درد و یکی درمان پسندد // یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران// پسندم آنچه را جانان پسندد
دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی
به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردیتا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي، من به خدا رسيده ام
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شدما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلي سرشار از غم دارم امشب
بار الها بال پروازم ببخش
روح آزاد سبکتازم ببخش
عاشق بزم تو ام ،راهم بده
عقل روشن ،جان آگاهم بده
هم دعا کن که ز کارت گره بگشاید عشق ............. هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
قطره ی اشکیم اما در درون دل نهان
گر به سوی دیده ره یابیم دریا می شویم
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد /متاع کفر و دین بیمشتری نیست
گروهــــی آن گروهی این پســـندند
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد /
/ کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در پـیــش بـــی دردان چــــرا فـــریـاد بــــی حــاصــل کــــنم
گــــــر شکـــــوه ای دارم ز دل بـــا یـــار صـاحبــــدل کــــنم
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم ...
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است // بردار ز رخ پرده که محتاج لقاییم
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض // پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشتماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است // بردار ز رخ پرده که محتاج لقاییم
مردمان گر يکدگر را مي درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند...
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد // به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارددر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد // به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارد
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد // به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارد
در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد به مدرک یا جان ز تن درآید
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد به مدرک یا جان ز تن درآید
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |