من سربلند غیرت خویشم در این مصاف
تیغ رقیب لایق بر تن نشسته است...
تـا شـدم حـلـقـه به گوش در میخانه عشق
هــر دم آیــد غـمـی از نـو بـه مـبـارک بـادم
من سربلند غیرت خویشم در این مصاف
تیغ رقیب لایق بر تن نشسته است...
تـا شـدم حـلـقـه به گوش در میخانه عشق
هــر دم آیــد غـمـی از نـو بـه مـبـارک بـادم
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه// من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی..
سلف اکسکیوزمی ... تچکورام تمومیده:///
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا // یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما
ما را ز درد کشته و غافل ز درد ما
از تیغ بی ملاحظهٔ آه ما بترس
اولیست اینکه کس نشود هم نبرد ما
در آه ما نهفته خزان و بهار حسن
تأثیرهاست با نفس گرم و سرد ما
رخش اینچنین متاز که پیش از تو دیگری
کردست اینچنین و ندیدست گرد ما
آری تا شقایق هست زندگی باید کرد
دانی ز چه رو ز میوه ها سیب نکوست ........... نیمی رخ عاشق است و نیمی رخ دوست
تو را من چشم در راهم شبا هنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی .......... عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم
شاید این جمعه بیاید شایدما در مقام صبر فشردیم گام خویش
یک گام آنطرف ننهیم ازمقام خویش ...
شاید این جمعه بیاید شاید
پرده از چهره گشاید شاید...
دراز شد سفر یار دور گشتهٔ ما
فغان ازین دلی بیاو نفور گشته ما
این مرغ تنگ حوصله را دانه ای بس است
صیاد ما به دانه چه آراست دام خویش ...
شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنان
جان باختم در دوستی او دشمن جان همچنان
هر کس که آمد غیر ما در بزم وصلش یافت جا
ما بر سر راه فنا با خاک یکسان همچنان
عمریست کز پیش نظر بگذشت آن بیدادگر
ما بر سر آن رهگذر افتاده حیران همچنان
حالم مپرس ای همنشین بی طرهٔ آن نازنین
آشفته بودم پیش ازین هستم پریشان همچنان
نگاه ميكنم اما به گريه می آيم
به قاب عكس تو ای نوبهار زيبايم
هنوزعشق تو دراشک های من جاريست
هنوز بوی تو را مي دهد غزل هايم
مگو سیاره ها بیهوده برگرد تو می گردند
که این تکرار معنا از تماشای تو می گیرد...
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد// ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
تو که جاناننیچشتو بگیره این همه پیام میدم![]()
دل پر از شوق رهایی ست،ولی ممکن نیست
به زیان آورم آن را که تمنا دارم...
تو که جاناننی
مرا عهدیست با جانان که تا جان دربدن دارم// هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
کوجا رفدی؟:/// یه بار من دلم مشاعره خواستا:/دلدارم هسدم![]()
من و تو پنجره های قطار در سفریم
سفر مرا به تو نزدیک تر نخواهد کرد...
کوجا رفدی؟:/// یه بار من دلم مشاعره خواستا:/
دلم گرفته
درست مثل لکلکی
که بالهایش را برای کوچ امتحان میکند
شعرش سپیده:/

[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]یک دل نشد گشاده ز گفت و شنید مندلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی![]()
[/FONT]یک دل نشد گشاده ز گفت و شنید من
با هیچ قفل، راست نیامد کلید من
بعت افتخار میکنم اتن![]()

[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]دلم پُر است از آهنگ كافه ي غمگيننیازار موری که ....
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد...عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
پ.به لیمو: برو حال کن با ما رفیقی خخخ
دلم پُر است از آهنگ كافه ي غمگين
نصيبم از تو فقط يك ترانه ي خالي است
دس دسی![]()
تمام میشوم شبی...فقط به من اشاره کن..
بگو که بامنی هنوز..اشاره ای دوباره کن!
نه فراغت نشستن، نه شکیب رخت بستن
نه مقام ایستادن، نه گریزگاه دارم...

میازار موری ...
مرو ای دوست ..مرو ای دوست ...مرو از دست من ای یار..که منم زنده به بوی تو...به گل روی تو!
و من همیشه دیر رسیدم..
شاید
هر بار با قطار قبلی
باید می آمدم...
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |