industrial-eng
عضو جدید
در دل تاریک این شبهای سرد
ای امید ناامیدی های من!
برق چشمان تو همچون افتاب
می درخشد بر رخ فردای من
ای امید ناامیدی های من!
برق چشمان تو همچون افتاب
می درخشد بر رخ فردای من
تو ارزوی بلندی و دست من کوتاهدل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست
همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست
از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست
یک گل بهار نیستنه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری
تو به دست خویش فرما اگرم کنی عذابی
یک گل بهار نیست
صد گل بهار نیست
حتی هزار باغ پر از گل بهار نیست
وقتی:
پرنده ها همه خونین بال
وقتی ترانه ها همه اشک الود
وقتی ستاره ها همه خاموشند!
دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند؟در عشق توام نصيحت و پند چه سود؟!
زهراب چشيدهام مرا قند چه سود؟!
گويند مرا که بند بر پاش نهيد!
ديوانه دل است، پاي بر بند چه سود؟!
![]()
دردم نهفته به ز طبيبان مدعيدانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند؟
پنهان خورید باده که تعزیر می کنند
ني همچو عقل دانهچين، ني همچو نفس پر ز کينمی بینمت که عزم جفا می کنی،مکن
عزم عتاب و فُرقت ما می کنی،مکن
آن بیدقی که شاه شدست از رخ خوشت،
بازش به مات غم چه گدا می کنی؟مکن
![]()
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود،از گدایان عار داشت
تنهاتر از همیشه
جام می ام تهی ست
جام غمم پر است.
وز جام دل مپرس
کاین جام را به سنگ صبوری شکسته ام
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |