مشاعرۀ سنّتی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از بس ز آشنایی مردم رمیده ام
دائم تلاش معنی بیگانه می کنم
من ای گل دوست می‌دارم تو را کز بوی مشکینت
چنان مستم که گویی بوی یار مهربان آید

نسیم صبح را گفتم تو با او جانبی داری
کز آن جانب که او باشد صبا عنبرفشان آید
 

حسن بیدخوری

عضو جدید
من ای گل دوست می‌دارم تو را کز بوی مشکینت

چنان مستم که گویی بوی یار مهربان آید


نسیم صبح را گفتم تو با او جانبی داری

کز آن جانب که او باشد صبا عنبرفشان آید
در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرگ گوارا شود موی چو گردد سپید
لذت دیگر بود خواب دم صبح را
آن نه زلفست و بناگوش که روزست و شب‌ست
وان نه بالای صنوبر که درخت رطب‌ست

نه دهانیست که در وهم سخندان آید
مگر اندر سخن آیی و بداند که لب‌ست
 

khanommohandes

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن نه زلفست و بناگوش که روزست و شب‌ست

وان نه بالای صنوبر که درخت رطب‌ست


نه دهانیست که در وهم سخندان آید

مگر اندر سخن آیی و بداند که لب‌ست

تا فصل وصال منتظر خواهم ماند
تا ديدن يار منتظر خواهم ماند
در غيبت او اگر مرا دار زنند
بر چوبه دار منتظر خواهم ماند
 

zahra.71

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا فصل وصال منتظر خواهم ماندتا ديدن يارمنتظر خواهم مانددر غيبت او اگر مرا دار زنندبر چوبه دار منتظر خواهمماند

دامن صحرا نبرد از چهره ام گرد ملال
میروم چون سیل تا دریا بفریادم رسد
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
تنها یکی به قله ی تاریخ می رسد
هر مرد پا شکسته که تیمور لنگ نیست

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
حکیم عمر خیام
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا