مشاعرۀ سنّتی

maede_s

عضو جدید
دوش با من گفت پنهان کار دانی تیز هوش
کز شما پنهان نشاید داشت راز می فروش
گفت آسان گیر بر خود کار ها، کز روی طبع
سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش با من گفت پنهان کار دانی تیز هوش
کز شما پنهان نشاید داشت راز می فروش
گفت آسان گیر بر خود کار ها، کز روی طبع
سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش

شیر در بادیه عشق تو روباه شود
آه از این راه که در آن خطری نیست که نیست
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیر در بادیه عشق تو روباه شود
آه از این راه که در آن خطری نیست که نیست

تب این دردتنهایی، مرا در بر گرفته
کجایی ماه عالم ،غمم از سر گرفته



 
  • Like
واکنش ها: mpb

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز

هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد بعشق

ثبت است در جریده عالم دوام ما


از هیبت قدکشیده ات می ترسند
از خشم میان دیده ات می ترسند

عباس ، به پهلوانی ات این لشکر
حتی ز سر بریده ات می ترسند ..


 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یار دبستانی من ، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما
 

maede_s

عضو جدید
یار دبستانی من ، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

ای رفته به چوگان قضا همچون گو
چپ میرو و راست میرو و هیچ مگو
کانکس که تو رت فکنده اندر تک و پو
او داند و او داند و او داند و او...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای رفته به چوگان قضا همچون گو
چپ میرو و راست میرو و هیچ مگو
کانکس که تو رت فکنده اندر تک و پو
او داند و او داند و او داند و او...
و پر از شعر،
پر از همهمه بودی،
اما،
هیچ حرفی نزدی،
پر از گفتن دلدادگیت،
پراز زمزمۀ عشق به دریاشدنت،
باز حرفی نزدی،
و فقط خندیدی،
خوب من،
میفهمم
 

tanin67

عضو جدید
و پر از شعر،
پر از همهمه بودی،
اما،
هیچ حرفی نزدی،
پر از گفتن دلدادگیت،
پراز زمزمۀ عشق به دریاشدنت،
باز حرفی نزدی،
و فقط خندیدی،
خوب من،
میفهمم


مُردم از حسرت به پیغامی دلم را شاد کن
ای که گفتی فراموشت نسازم یاد کن

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مُردم از حسرت به پیغامی دلم را شاد کن
ای که گفتی فراموشت نسازم یاد کن

نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنید

هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید

وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب یار دلنواز کنید
 

tanin67

عضو جدید
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است

که از مصاحب ناجنس احتراز کنید


هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق

بر او نمرده به فتوای من نماز کنید


وگر طلب کند انعامی از شما حافظ

حوالتش به لب یار دلنواز کنید

در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه؟
به من کم میکنی لطفی که داری این زمان یانه؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه؟
به من کم میکنی لطفی که داری این زمان یانه؟

هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید

وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب یار دلنواز کنید
 

H>T

عضو جدید
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق

بر او نمرده به فتوای من نماز کنید


وگر طلب کند انعامی از شما حافظ

حوالتش به لب یار دلنواز کنید

دی، کودکی بدامن مادر گریست زار
کز کودکان کوی، بمن کس نظر نداشت

**
دیروز، در میانه ی بازی، ز کودکان
آن شاه شد که جامهی خلقان ببر نداشت
**

دیگر ای گندم نمای جو فروش

با ردای عجب، عیب خود مپوش

**
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
**
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
من خوب میدانم.
تو را،
من مثل ماهی،
از طلوعت تا غروب شب،
صدا کردم.
تورا،
من خوب می فهمم،
مثل یک سنجاقک بی تاب و نا آرام.
پی پژواک هر نیلوفری،
تا شکل پروازت،
پراز اندیشه های خیس باشد،
یا پر از لحن غریب برکه در پاییز.
تو را،
من یاد دارم،
مثل روز اول هر مهر ماهی و
سراب گرم هر خرداد.
تو را،
میدانم اما،
باز میخواهم،
تماشایت کنم در خواب.
فقط یک بار دیگر هم به خوابم آی.
 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را من چشم در راهم
به سعي ام تا ز دل يك ديده بگشايم
ببينم من فراخي را خبر گيرم من از يارم
تو را من چشم در راهم

دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

مست است یار و یاد حریفان نمیکند
یادش بخیر ساقی مسکین نواز من
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نفهمیدم کی عاشقت شدم
اما تا به خود امدم دیدم دیگر بدون حضورت زندگی نمیتوانم کنم
من طرف دیگر شب بوده ام
نقش تو را
رنگ تورا
دیده ام
مست شدم
از می این طرح و باز
خاطره
با خاطره نوشیده ام
 

araz_heidari

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خوب میدانم.
تو را،
من مثل ماهی،
از طلوعت تا غروب شب،
صدا کردم.
تورا،
من خوب می فهمم،
مثل یک سنجاقک بی تاب و نا آرام.
پی پژواک هر نیلوفری،
تا شکل پروازت،
پراز اندیشه های خیس باشد،
یا پر از لحن غریب برکه در پاییز.
تو را،
من یاد دارم،
مثل روز اول هر مهر ماهی و
سراب گرم هر خرداد.
تو را،
میدانم اما،
باز میخواهم،
تماشایت کنم در خواب.
فقط یک بار دیگر هم به خوابم آی.
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دویتداران را چه شد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
من طرف دیگر شب بوده ام
نقش تو را
رنگ تورا
دیده ام
مست شدم
از می این طرح و باز
خاطره
با خاطره نوشیده ام

مرا رنگ کرد روزگار به رنگی که هرگز دوست نمیداشتم
اخر دلم نمیخواهد هزار رنگ شوم تنها یک رنگ سسیاه یا سفید فقط همین تا بتوانم زندگی را زیبا برای دیگران
رنگی کنم و به سادگی دوستشان داشته باشم ان هم بدون تزویر پاک و بی ریا
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا