لالا لا لا
گل خوش رنگ بیتا
اهلي نه که قصه باز گويد --- ياري نه که چاره باز جويد

لالا لا لا
گل خوش رنگ بیتا
اهلي نه که قصه باز گويد --- ياري نه که چاره باز جويد
![]()
دیرگاهی ست که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است...
جنبشی نیست در این خاموشی
دست ها،پاها در قیر شب است...
توکه معنای عشقی
به من معنا بده ای یار
یکم جاتو عوض کن که شاید بهتر منو دیدی
خودتو جای من فرض کن شاید حالمو فهمیدی
بذار محدود بشم با تو به چیزایی که دوست دارم
من از هرچیزی غیر از تو به حد مرگ بیزارم
ما در عذاب ديدار عشق ، مي سوزيم
بي آنکه شعله کشيم ..
و آخر خاموش خواهيم شد ،
از سکوت شعله ي خويش ،
که شايد ، بيهوده مي سوخت
... و شايد سرنوشتمان ،
اين بود ؟!
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
ما در عذاب ديدار عشق ، مي سوزيم
بي آنکه شعله کشيم ..
و آخر خاموش خواهيم شد ،
از سکوت شعله ي خويش ،
که شايد ، بيهوده مي سوخت
... و شايد سرنوشتمان ،
اين بود ؟!
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
دنیای این روزای من
هم قد تن پوشم شده
دنیای این روزای من
هم قد تن پوشم شده
این چه وضع مشاعره است
رقیب آزار ها فرمود و جای آشتی نگذاشتتو گوهر بین و از خر مهره بگذر
ز طرزی کن نگردد شهره بگذر
.
.
چو من ماهی کلک آرم به تحریر
تو از نون والقلم میپرس تفسیر
رقیب آزار ها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحر خیزان سوی گردون نخواهد شد؟؟
ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد
ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد
داني که دلبر با دلم چون کرد و من چون کردمش؟
او از جفا خون کرد و من از ديده بيرون کردمش
![]()
شبروان مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی
يا رب از ابر هدايت برسان باراني
پيش تر زانكه چو گردي ز ميان برخيزم
می توانی چشمه باشی . در کویر
تشنگان را یک به یک . سقا کنی
بی سر و بی پا . برون آیی ز خود
قطره ای را غرق دریاها کنی
![]()
![]()
![]()
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافتیارب مپسند که دل پر آشوب شود ای کاش که دست مادرم خوب شود
لعنت به کسی که صدمه بر در می زد
می خواست که باغ گل لگد کوب شود
تا به کي آخر چنين ديوانگي
پيلگي بهتر از اين پروانگي
در دايره قسمت ما نقطه تسليميم
لطف آنچه تو انديشي حكم انچه تو فرمايي
یا رب دل دوستان پر از غم نکنی
با تیر بلا قامت ما خم نکنی
ای چرخ تو را به قرآن سوگند
یک مو ز سر عزیز ما کم نکنی...
دوش میگفت که فردا بدهم کام دلتیا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
دوش میگفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |