sepid1990
عضو جدید
همه هست آرزويم که ببينم از تو رويي
چه زيان تو را که من هم برسم به آرزويي
یارب به که شاید گفت این نکته که در عالم.::.رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی
همه هست آرزويم که ببينم از تو رويي
چه زيان تو را که من هم برسم به آرزويي
یارب به که شاید گفت این نکته که در عالم.::.رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
تو خدایم نیستی بی شک! ولی مثل خدا.::.در وجودت هر کسی شک می برد ، گمراه تر
راز این داغ، نه در سجدهی طولانی ماست
بوسهی اوست که چون مُهر به پیشانی ماست
شادمانیم که در سنگدلی، چون دیوار
باز هم پنجرهای در دل سیمانی ماست
تلفیق شراب و شب و سیب است نگاهت.::.لبریـز غـــزل هـای عجیب است نگاهت
تو وسوسه انگـــیزترین شعر خدایی.::. چون آیه ی آییــنه و سیب است نگاهت
خودمشاعره:
تا شکارم بکنی آه که عاشق شده ام .::.تیر تو قلب مرا باز نشان می گیرد
دهان ببند وامین باش در سخن داری
که شه کلید خزانه بر امین کشدا
اسیر عشقم و از هر چه در جهان فارغ
گدای یارم و بر هر که در دو عالم شاه
هرچند موثر است بارانتا دانه نیفکنی نروید
درون آتش از آنم که آتشین گل من
مرا چو پاره ی دل در کنار باید و نیست
سکوتم را تعبیر نکن
تو هرگز نمیفهمی قلب عاشقم را
که اینگونه مرا تعبیر میکنی
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصدیک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
همیشگی هستی برایم
همیشه دوستت خواهم داشت
حتی وقتی از من دوری
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود
نسیم هرگاه از کنارت رد میشود
ارام به ادمهای دیگر مینگرم
تا بوی خوش تو را حس نکنند
نسیم هرگاه از کنارت رد میشود
ارام به ادمهای دیگر مینگرم
تا بوی خوش تو را حس نکنند
دل زودباورم را به کرشمه ای ربودی
چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
دلم گرفته برایم بهار بفرستید
ز شهر کودکی ام یادگار بفرستید
کودکیم را هر روز ارزو دارم
اما تنها بر موهای سپیدم افزوده میشود
دور از لب خندان تو ای صبح امید
از ناله ی زار مرغ شب را مانم
دور از لب خندان تو ای صبح امید
از ناله ی زار مرغ شب را مانم
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
نسيم از من هزاران بوسه بگرفت
هزاران بوسه بخشيدم به خورشيد
در آن زندان كه زندانبان تو بودي
شبي بنيادم از يك بوسه لرزيد
فروغ
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |