يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسمما را چو گردباد, ز راحت نصیب نیست
راحت کجا و خاطر ناآرمیده یی
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه