من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد تر ا نسیه بهشت
تمام می شوم در آغوشت
و باز به دنیا می آیم
با همین تولد مکرر
بخاطر دوباره دیدنت
می چرخم و می بوسم و نگاهت می کنم
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد تر ا نسیه بهشت
تمام می شوم در آغوشت
و باز به دنیا می آیم
با همین تولد مکرر
بخاطر دوباره دیدنت
می چرخم و می بوسم و نگاهت می کنم
شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو روی سر ما گریه میکنن؟میرود شادان براه خویش
میخورد بر سنگفرش کوچه های شهر
ضزبه ی سم ستور باد پیمایش
مقصد او ...
خانه ی دلدار زیبایش
شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو روی سر ما گریه میکنن؟
اونقدر که دیگه برای خودشون چیزی نمیمونه و نابود میشن؟
ابرا رو می گم
هیچوقت از ابرا تشکر کردی؟
هیچ وقت شده از خودت بپرسی که چرا ذرهذره وجودشو انرژی میکنه و به موجودات زمین میبخشه؟!
ماهانه میگیره یا قراردادی کار میکنه؟
می خواستم بگویم من بی تو باتو هستم من جز تو قلب خود را بر دیگری نبستمهیچ میدانی که من در قلب خویش
نقشی از عشق تو پنهان داشتم
هیچ میدانی کز این عشق نهان
آتشی سوزنده بر جان داشتم
می خواستم بگویم من بی تو باتو هستم من جز تو قلب خود را بر دیگری نبستم
اوکه گویدشده همراه تو وهمدم تومن او شدم
او خروش دریاها
من بوته ی وحشی نیازی گرم
او زمزمه ی نسیم صحراها
يك سرنوشت سه حرفي خاليست در كنج جدول
فكر مرا كرده مشغول اين راز مــــــــــــن از روز اول
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست
تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
وارهد از حد جهان بی حد و اندازه شود
تنها اگر يك لحظه از من دور مي شددي ميشد و گفتم صنما عهد به جاي ار
گفتا غلطي خواجه در اين عهد وفا نيست
تنها اگر يك لحظه از من دور مي شد
دنيا شبيه موي ســــارا بور مي شد
دیگرم گرمی نمیبخشی
عشق ، ای خورشید یخ بسته
سینه ام صحرای نومید یست
خسته ام ، از عشق هم خسته
<br>هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق <br>
کاین همه گفتند و آخر نیست این افسانه را
<br>
ان جا که تو هستی رهگذری نیست/غیر از غم دوریت مرا هم سفری نیست
مخواهم که به سویت پر پرواز درایم/افسوس که از بخت بدم بال و پری نیست
ترکیب پیاله ای که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر و دست
از مهر که پیوست و به کین که نشکست
تو تک ستاره ی منی
منم اسیر بودنت
از ته دل داد می زنم
می میرم از نبودنت
تو موجی
تو موجی و دریای حسرت مکانت
پریشان رنگین
افق های فردا
نگاه مه آلود ی دیدگانت
تو موجی
تو موجی و دریای حسرت مکانت
پریشان رنگین
افق های فردا
نگاه مه آلود ی دیدگانت
تو موجی
تو موجی و دریای حسرت مکانت
پریشان رنگین
افق های فردا
نگاه مه آلود ی دیدگانت
هنوزهم از پس باران بی امان چشمانم از دیدنت شاد می شوم .................تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
خواهد به سر آيد غم هجران تويانه
اي تير غمت را دل عشاق نشانه
جمعي به تو مشغول و تو غايب ز ميانه
هنوزهم از پس باران بی امان چشمانم از دیدنت شاد می شوم .................
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |