تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریفت ما کافری ست رنجیدن
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
نادیده به حال دوست بینایی چیستوفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریفت ما کافری ست رنجیدن
نادیده به حال دوست بینایی چیست
مقصود من از خدای باشد وصلت
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است.....ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن استتا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست
تورفتی درحسرت بازگشت توتا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است.....ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است.....ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تورفتی درحسرت بازگشت تو
یک اسمان اشک ان شب درکوچه پاشیده بودم
یادمن کردی ولی روزی که دیگر دیر بودتو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری....
می روم شاید باورکنی هرچی بوده تموم شدهما چون زدری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هرکس بریدیم بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیم
رم دادن صید خود از اغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم رمیدیم
یادمن کردی ولی روزی که دیگر دیر بود
مهربان گشتی ولی مهر تو بی تا ثیربود
می روم شاید باورکنی هرچی بوده تموم شده
می روم شایدباورکنی چندروزی مهمونت بودم
ترانگاه می کنم که خفته ای کنارمندل گر چه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
ترانگاه می کنم که خفته ای کنارمن
پس از تمام اضطراب عذاب وانتظارمن
دلایاران 3قسمندنه هر که چهره برافروخت دلبري داند
نه هر که آينه سازد سکندري داند
يه بغض شكسته رفيق گلوم شددلایاران 3قسمند
زبانیندونانی اندوجانی
به نانی نان بده از در برانش
تفقدکن یاران زبانی
ولیکن به جانی جان بده تا می توانی
دل گشا مه پاره لر زلفيندن آلسام كونلومييه بغض شكسته رفيق گلوم شد
تو بارون كه رفتي دل باغچه پژمرد
دل گشا مه پاره لر زلفيندن آلسام كونلومي
وئرمرم "واحد"او گوندن باشقا بيرجانانه من
همه هستی من هستی من نیست می شود وقتی تو نیستینذار صدای قدمات سکوتو بشکنهکه این سکوت لعنتی قشنگترین حرف منهبا عاشقونه ی نگات چشمامو بارونی نکنواسه یه حس بی دلیل قلبمو قربونی نکننگاه سردمو ببین دل از کسی نمیبرههیشکی واسه عاشق شدن قلب یخی نمیخره
یه عشق حقیقی ...همه هستی من هستی من نیست می شود وقتی تو نیستی
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانییه عشق حقیقی ...
کاش یه عشق واقعی میومد و من و همراش می کرد ...
کاش همه ی عشقها واقعی بودن ...
مثل کویری که منتظر بارونه ...
کاش ...
..............یه عشق حقیقی ...
کاش یه عشق واقعی میومد و من و همراش می کرد ...
کاش همه ی عشقها واقعی بودن ...
مثل کویری که منتظر بارونه ...
کاش ...
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
ترا با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم
ما را ز خيال تو چه پرواي شراب استدیشب به سیل اشک ره خواب می زدم
نقشی به یاد تو بر آب می زدم
ما را ز خيال تو چه پرواي شراب است
خم گوسرخودگير كه خمخانه خراب است
نه از چینم حکایت کن نه از رومتو مپندار که خاموشی من..........هست برهان فراموشی من
نه از چینم حکایت کن نه از روم
که من دل با یکی دارم در این بوم
هر آن ساعت که با یاد من آید
فراموشم شود موجود و معدوم
یک لحظه بایست و یک جمله بگومن بودم دوش و گریه و سوز
وای ار گذرد چو دوشام امروز
لیلیست چو آب زندگانی
من تشنهجگر، چنانکه دانی
یک لحظه بایست و یک جمله بگو
تکیلیف دلی که عاشقش کردی چیست..؟
دامن مفشان از من خاكي كه پس از منتو دریای من بودی آغوش باز کن که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |