مشاعرۀ سنّتی

[mim-shimi]

من سوخته در فراق یارم چو شمع
با درد دل و گریه زارم چو شمع

 

[2sadaf2]

عنان مپيچ كه گر مي زني به شمشيرم
سپر كنم سرو دستت ندارم از فتراك

 

[almehdi2008]

کی شعر تر انگيزد خاطر که هزين باشد
يک نکته از اين دفتر گفتيم و همين باشد

 

[mim-shimi]

در آینه بین جمال و انصاف بده
بی روی تو ای نگار چون بنشینم

 

[2sadaf2]

مرا چشميست خون افشان ز دست آن كمان ابرو
جهان پر فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو

 

[hami_life]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

 

[cute]

ولی من خسته ام از حس تنهایی
مرا باغم حسابی نیست
مرا با غصه کاری نیست
من از فردا خودم را دوست خواهم داشت

 

[الهه_م]

تمام هستیم یک قلب پاک است
که ان را زیر پایت میگذارم

 

[hami_life]

ماشاالله اینجا چه شلوغ شده
خیلی خوشحالم همه اهل علم ادب و شعر
افرین
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هوا داران کویش را چو جان خویش دو ست دارم

 

[optimistic]

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست.

 

[mim-shimi]

تعقیب نموده و گرفتند
دزد نگرفته پادشاه است

 

[يامين]

تکان نخورد درین بی کرانه آب از آب
ستاره می تابید
بنفشه می خندید
زمین به گرد سر آفتاب می گردید
همان طلوع و غروب و همان خزان و بهار
همان هیاهو
جاری به کوچه و بازار

 

[hami_life]

دیرست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد

 

[mim-shimi]

داشت عباس قلی خان پسری
پسر بی ادب و بی هنری

 

[hilda]

يار شمشاد قدان خسرو شيرين دهنان
كه به مژگان شكند قلب همه صف شكنان

مست بگذشت و نظر بر من درويش انداخت
گفت اي چشم و چراغ همه شيرين دهنان​

 

[gh_engineer]

نقشی بر آب می زنم از گریه حالیا
تا کی شود قرین حقیقت مجاز من

 

[mim-shimi]

نهالی را که من چون تاک پروردم بخون دل
چسان بینم به جام دیگران (صائب)شرابش را

 

[gh_engineer]

او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود
کام بستانم از او یا داد بستاند ز من

 

[mim-shimi]

نزیبد تو را با چنین سروری
که سر جز به طاعت فرو آوری

 

[gh_engineer]

یاقوت جان فزایش از آب لطف زاده
شمشاد خوش خرامش در ناز پروریده

 

[mim-shimi]

هفته هفته بگذرد کاین ناتوان
نی زنان یا بد نشان..نی ز استخوان

 

[gh_engineer]

نمیخورید زمانی غم وفا داران
ز بی وفایی دور زمانه یاد آرید

 

[mim-shimi]

دیگرم..از پی دویدن بهر چیست؟
وین همه..رختم دریدن بهر چیست؟

 

[يامين]

تا چند اسير عقل هر روزه شويم
در دهر چه صد ساله چه يکروزه شويم

 

[magsod]

مردان تو دل به مهر گردون ننهند
لب بر لب این کاسه پر خون ننهند
در دایره اهل وفا چون پرگار
گر سر بنهند پای بیرون ننهند
ابوسعید

 

[يامين]

دل چون شکسته سازم ز گذشته‌های شیرین
چه ترانه‌های‌ محزون که به یادگار دارد

 

[magsod]

دل چون شکسته سازم ز گذشته‌های شیرین
چه ترانه‌های‌ محزون که به یادگار دارد

دیروز که چشم تو بمن در نگریست
خلقی به هزار دیده بر من بگریست
هر روز هزار بار در عشق توام
میباید مرد و باز میباید زیست

 

[MMZ]

تا تو با مني زمانه با من است
بخت و كام جاودانه با من است
تو بهار دلكشي و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است

 

[zarnaz_a]

توانا بود هر که دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود.

 

[2sadaf2]

دستم بگرفت و پا به پا برد
تا تا شيوه ي راه رفتن آموخت