تا تو را جای شد ای سرو روان در دل مندل به امید کرم دادم و دیدم ستمت
چه ستم ها که ندیم به امید کرمت
هیچ کس می نپسندم که به جای تو بود
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل مندل به امید کرم دادم و دیدم ستمت
چه ستم ها که ندیم به امید کرمت
شمس و قمر آمد سمع و بصرم آمددلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
در زلف تو بستم دل و این نقش نبستم
کز بند سر زلف تو کارم نگشاید
ممنون از همراهی شب خوش.
در عشق توام نصيحت و پند چه سود ؟ / زهراب چشيده ام مرا قند چه سود ؟
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست
نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار
چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست
دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست
شب به یغما رسید و دست گشودتقويم ورق خورد وکسی از سفر آمد
تا دامنه ها برد مرا نام ونشانش
پيشانی او روشنی آينه وآب
بوی نفس باغچه می داد دهانش
شب به یغما رسید و دست گشود
در ته دره هر چه بود ربود
نپندارم ای در خزان کشته جودستم تهی است هرچه برايم گذاشتی
باخنده های مشتريانت حساب کن...
یکی نغز بازی کند روزگاردر كيش تو من راست بدم همچون تير
قربان شومت چرا كمانم كردي
یکی نغز بازی کند روزگار
که بنشاندت پیش آموزگار
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینیرفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |