روح من در جهت تازه ی اشیا جاری است
روح من کم سال است.....
روح من کم سال است.....
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
دیریست تا زساحل دل دور مانده ام
در اشک دیده کشتی افسوس رانده ام
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت ........
در آتشم از برق نگاهی بنشاندی ننشصتی
در خلوت شبهای سیاهی بنشاندی ننشصتی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |