مرگ-زندگی-انگیزه

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیروز خبر مرگ یکی رو شنیدم,یه دختری که همسن خودم بودم,نسبتی نداشتیم
رابطمون تا حدودی دوستانه بود ولی نه کاملا مثل دو تا دوست.
تصادف کرده بود
و تمام.
چند ماه بعد عروسیش
چند ماه بع اینکه,با تاخیر به خاطر یه سری مسائل به دانشگاه رفته بود
و حتما با کلی ارزو....
مطمئنم که خانواده اش,حالا حالا باید وام هایی که واسه عروسی و جهیزیه اش گرفتن رو پرداخت کنن,وقتی دیگه حتی نیست.
از وقتی دیشب این خبر رو شنیدم یه سرس چیزها فکرمو مشغول کرده
وقتی انگیزه اش واسه کنکور قبول شدن
خوشحالیش واسه ازدواج و..... یادم میاد
با خودم می گم
اصلا
وقتی نمی دونیم ,1 ساعت دیگه زنده ایم یا نه
این همه چرا تلاش؟
چرا نباید اون کارایی که دوست داریم و به خاطر یه سری ملاحظات نکنیم؟
شاید دیگه هیچ وقت فرصتی واسه اش نداشته باشیم
ما همیشه
واسه آینده داریم زندگی می کنیم
اگه این آینده نباشه چی؟
شاید اینجوری باخته باشیم
فکرم تا حدودی در گیره
اگه کسی نظزی داره ,ب
گه:gol:
 

Sina4

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما زنده ایم برای این تلاش و انگیزه برای زندگی...اگر انگیزه ای برای زندگیمون نداشته باشیم در واقع مرده ای هستیم که فقط نفس می کشه...هیچکس از زمان مرگ خودش باخبر نیست اگر قرار باشه همه از مرگ بترسیم پس زندگی چه معنایی پیدا می کنه؟:gol:
 

Fo.Roo.GH

عضو جدید
کاربر ممتاز
نوشته ات خیلی به فکر فرو برد منو......من همیشه به همین نتیجه میرسم که زندگی همین لحظه ست...
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما زنده ایم برای این تلاش و انگیزه برای زندگی...اگر انگیزه ای برای زندگیمون نداشته باشیم در واقع مرده ای هستیم که فقط نفس می کشه...هیچکس از زمان مرگ خودش باخبر نیست اگر قرار باشه همه از مرگ بترسیم پس زندگی چه معنایی پیدا می کنه؟:gol:
زمانهایی که از دست می دیم چی؟
خوشی هایی که نمی کنیم
به خاطر این اینده ای که هیج معلوم نیست اصلا بیاد!
 

Sina4

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمانهایی که از دست می دیم چی؟
خوشی هایی که نمی کنیم
به خاطر این اینده ای که هیج معلوم نیست اصلا بیاد!

خب چرا باید نا امید از آینده باشیم و روز به روز سرخورده تر بشیم؟ من حاضر هستم که واقعا بمیرم ولی یه موجود بی خاصیت نباشم.. وقتی که به اینده امیدی نداشته باشیم پس هیچ خوشی هم نمی تونیم داشته باشیم.....فقط خودمون رو چشم انتظار مرگ می دونیم و تو زندگی از هر لحاظ ضربه می خوریم. اگر این مرگ به سراغ ما نیومد شاید سرانجام این تفکر به خودکشی هم منجر شد.

اگر اینجوری فکر کنیم پس باید گفت همه روزی خواهیم مرد. چه کسی که در اوج جوانی مرده و چه کسی در سن ۸۰-۹۰ سالگی. سرانجام همه مرگ هست پس بنشیینیم به انتظار روزی که خواهیم مرد. نه! ما از سرنوشت بعد از مرگ اطلاعی نداریم ونمیدونیم چه بر سر ما خواهد امد اما می دونیم که قبل از مرگ و در طول زندگی در صورت تفکر ناامیدانه چیزی جر زجر و ضجه و افسردگی چیزی به سراغ ما نخواهد امد.
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
متاسفانه زندگی همینه....خودتو درگیر فکرش نکن که داغون میشی:gol:
دختره خیلی حیف بود
خیلی شاد بود
خیلی انگیزه داشت
خیلی تلاش می کرد

خب چرا باید نا امید از آینده باشیم و روز به روز سرخورده تر بشیم؟ من حاضر هستم که واقعا بمیرم ولی یه موجود بی خاصیت نباشم.. وقتی که به اینده امیدی نداشته باشیم پس هیچ خوشی هم نمی تونیم داشته باشیم.....فقط خودمون رو چشم انتظار مرگ می دونیم و تو زندگی از هر لحاظ ضربه می خوریم. اگر این مرگ به سراغ ما نیومد شاید سرانجام این تفکر به خودکشی هم منجر شد.

اگر اینجوری فکر کنیم پس باید گفت همه روزی خواهیم مرد. چه کسی که در اوج جوانی مرده و چه کسی در سن ۸۰-۹۰ سالگی. سرانجام همه مرگ هست پس بنشیینیم به انتظار روزی که خواهیم مرد. نه! ما از سرنوشت بعد از مرگ اطلاعی نداریم ونمیدونیم چه بر سر ما خواهد امد اما می دونیم که قبل از مرگ و در طول زندگی در صورت تفکر ناامیدانه چیزی جر زجر و ضجه و افسردگی چیزی به سراغ ما نخواهد امد.
دقیقا نتیجه ی این فکر همون افسرگیه
دوست دارم به جهت بهتری برمش
مثلا اینکه
قدر زندگیمو تو همین الان بدونم
شاید اینکه
واسه چیزهای الکی خودمو ناراحت نکنم
چون ممکنه
فرصتی واسه خوشحالی نداشته باشم
یا خوش بودن بیشتر از الان
کلا این اتفاق
با این که این فرد
به من نزدیک نبود
نقش خاصی تو زندگیه من نداشت
شاید یه اسباب کشی باعث می شد
هیچ وقتم دیگه نبینمش بی احساس دلتنگی یا ناراحتی
ولی مرگش
خیلی اثر بدی گذاشت
 

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دونم چی بگم اما باید زندگی کنیم دست خودمونه می تونیم این هدیه رو یه موهبت اجباری بدونیم و سنگینی بارشو رو دوشمون بکشیم می تونیم هم نه ..........جور دیگری تفسیرش کنیم شاید اگه چن سال پیش بهم می گفتن شاد بود هنره برام چندان اهمیت نداشت اما حالا با تموم وجودم می فهم که آره شاد بودن هنره ........باید یاد بگیری بهش شکل و فرم بدی
 

صنم.

عضو جدید
خدایا کفر نمی‌گویم پریشانم چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟! مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.
خداوندا! اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای ‌تکه نانی ‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌ و شب آهسته و خسته تهی‌ دست و زبان بسته به سوی ‌خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری و قدری آن طرف‌تر عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌ و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟!
خداوندا! اگر روزی‌ بشر گردی‌ ز حال بندگانت با خبر گردی‌ پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن از این بدعت. خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
دکتر شریعتی
 

SerpentoR

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببین ادم هر چند سال (حالا بگو 10 تا 100 سال) عمر میکنه تا بالاخره در یک ثانیه بمیره. پس جدا به نظر من مرگ لحظه ای که ارزش زندگی کردن رو داره
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی دونم چی بگم اما باید زندگی کنیم دست خودمونه می تونیم این هدیه رو یه موهبت اجباری بدونیم و سنگینی بارشو رو دوشمون بکشیم می تونیم هم نه ..........جور دیگری تفسیرش کنیم شاید اگه چن سال پیش بهم می گفتن شاد بود هنره برام چندان اهمیت نداشت اما حالا با تموم وجودم می فهم که آره شاد بودن هنره ........باید یاد بگیری بهش شکل و فرم بدی
قبول دارم
این که فکرهای مزخرف رو بذاری کنار
خیلی هنره
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا کفر نمی‌گویم پریشانم چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟! مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.
خداوندا! اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای ‌تکه نانی ‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌ و شب آهسته و خسته تهی‌ دست و زبان بسته به سوی ‌خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری و قدری آن طرف‌تر عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌ و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟!
خداوندا! اگر روزی‌ بشر گردی‌ ز حال بندگانت با خبر گردی‌ پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن از این بدعت. خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
دکتر شریعتی
مرسی:gol:
 

arashpak

عضو جدید
کاربر ممتاز
بوی خاک عطر باران خورده در کهسار
خواب گندم زار ها درچشمه مهتاب
امدن رفتن دوییدن
عشق ورزیدن
درغم انسان نشستن
پا به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن
کار کردن کار کردن ارمیدن ارمیدن
.....
....
..
.

 
بالا