قیمت یک روز زندگی چقدره ؟!

N. fotros

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟
تموم روز رو کار می کنیم و آخرشم از زمین و زمان شاکی هستیم که از زندگی خیری ندیدیم!

شما رو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:
قیمت یه روز بارونی چنده؟

یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند می خری؟
حاضری برای بو کردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه اسکناس درشت بدی؟
پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟

ولی اینم می دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی به
گل های وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی بوته هاش ازت پول نمی گیرن!

چرا وقتی رعد و برق میاد تو زیر درخت فرار می کنی؟
می ترسی برقش بگیرتت؟
نه، اون می خواد ابهتش رو نشونت بده.
آخه بعضی وقت ها یادمون میره چرا بارون می یاد!



این جوری فقط می خواد بگه منم هستم
فراموش نکن که همین بارون که کلافت می کنه که اه چه بی موقع شروع شد، کاش چتر داشتم، بعضی وقتا دلت برای نیم ساعت قدم زدن زیر نم نم بارون لک می زنه.

وقت شده بگی دستت درد نکنه؟
شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو روی سر ما گریه می کنن؟

اونقدر که دیگه برای خودشون چیزی نمی مونه و نابود میشن؟
ابرا رو می گم
هیچ وقت از ابرا تشکر کردی؟
هیچ وقت شده از خودت بپرسی که چرا ذره ذره وجودشو انرژی می کنه
و به موجودات زمین می بخشه؟!

ماهانه می گیره یا قراردادی کار می کنه؟

برای ساختن یه رنگین کمون قشنگ چقدر انرژی لازمه؟
چرا نیلوفر صبح باز میشه و ظهر بسته می شه؟
بابت این کارش چقدر حقوق می گیره؟
چرا فیش پول بارون ماهانه برای ما نمی یاد؟
چرا آبونمان اکسیژن هوا رو پرداخت نمی کنیم؟





تا حالا شده به خاطر این که زیر یه درخت بشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بدی؟
قشنگ ترین سمفونی طبیعت رو می تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی.

قیمت بلیتش هم دل تومنه!

خودتو به آب و آتیش می زنی که حتی تابلوی گل آفتابگردون رو بخری و بچسبونی به دیوار اتاقت

ولی اگه به خودت یک کم زحمت بدی می تونی قشنگ ترین تابلوی گل آفتابگردون رو توی طبیعت ببینی. گل های آفتابگردونی که اگه بارون بخورن نه تنها رنگشون پاک نمی شه، بلکه پررنگ تر هم میشن

لازم نیست روی این تابلو کاور بکشی، چون غبار روی اونو، شبنم صبح پاک می کنه و می بره.



تو که قیمت همه چیز و با پول می سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی :
قیمت یه دست سالم چنده؟
یه چشم بی عیب چقدر می ارزه؟
چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟!
قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟

خیلی خنده داره نه؟
و خیلی سوال ها مثل این که شاید به ذهن هیچ کدوممون نرسه ...

اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از این دارایی هایی رو که داری ازت بگیرن
زمین و زمان رو به فحش و بد و بیراه می گیری؟
چی خیال کردی؟

پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز خیال کردی!




اینا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالی به حساب حق و حقوق خودت می ذاری
تا اونجا که اگه صاحبش بخواد می تونه همه رو آنی ازت پس بگیره.
آ خدا رو می گم ...
همون اوستاکریمی که رحمتش رو بروی هیچ بنده ای نمی بنده
پروردگاری که هر چی داریم از ید قدرت اوست ...

اینو بدون اگه یه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده؟
قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده؟
چقدر باید بابت مکالمه روزانه مون با خدا پول بدیم؟

یا اینکه چقدر بدیم تا نفسمون رو، بی منت با طراوت طبیعت زیباش تازه کنیم
اون وقت می فهمی که چرا داری تو این دنیا وول می خوری!

قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافیانت رو هم دست کم نگیر

به زندگیت ایمان داشته باش تا بشه تموم قشنگیهای دنیا مال تـــو
 

پیوست ها

  • 02.jpg
    02.jpg
    86.6 کیلوبایت · بازدیدها: 0

م مژگان

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا رو برا همه چیزایی که بهم داده و مهمتر از همه تن سالمم شکر میکنم..خدایا دوست دارم منو ببخش که اینقدر بنده بد و ناشکریم..
این گل برای بی منت ترین دوست و یار همگیمون.:gol:..
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
بی اندازه فشنگ وتاثیر گذار بود..خیلییییییییییی مرسیییییییییییییییییی

 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی قشنگ بود....

قیمت یه روز زندگیم اگه به یادش باشم اگه منتظر امامم باشم... اگه ....

به اندازه همه عمرمه....
:gol:
 

mina.eror

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا! حکمت قدم هایی را که برایم بر میداری بر من آشکار کن تا درهایی که به سویم می گشایی را ندانسته نبندم...
ممنون بسی زیبا بود.....
 

royalblue

عضو جدید
خیلی قشنگ بود مثل تموم اون چیزایی که میدونیم قشنگن و دوباره نمی تونیم بدستشون بیاریم ولی بازم بی تفاوت از کنارشون رد میشم
لحظه های زندگیمونو بی هیچ ابایی ارزون شایدم مفت از دست میدیم
 

N. fotros

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی قشنگ بود مثل تموم اون چیزایی که میدونیم قشنگن و دوباره نمی تونیم بدستشون بیاریم ولی بازم بی تفاوت از کنارشون رد میشم
لحظه های زندگیمونو بی هیچ ابایی ارزون شایدم مفت از دست میدیم

بله با شما موافقم ما خيلي چيزا ميدونيم ولي بي تفاوت ازش رد ميشيم
ولي اينم بايد بدونيم هيچ وقت براي جبران دير نيست
ما چه بخوايم چه نخوايم داريم تو اين دنيا زندگي ميكنيم
اگه خوب دقت كنيم مي بينيم اين دنيا همش درد و رنج و غم نيست
خيلي اتفاق هاي قشنگ هر روز براي همون مي افته ولي ما
توجه نمي كنيم
اگه يه كم توجه كنيم مي بينيم دنيا پر از زيبايي
پس از امروز براي شروع يه زندگي خوب تلاش كن...
 

khosroshahiy

مدیر بازنشسته
قيمت يه روزشو نمدونم اما يكي كه دلش صاف بود گفت ساعتي 20 دلار:
فقط[FONT=&quot] [/FONT]يک ساعت

يادش مي آيد وقتی که کوچک بود روزی پدرش خسته و عصبانی از سر کار به خانه آمد. او دم در به انتظار پدر نشسته بود.
گفت : بابا، يک سئوال بپرسم؟
پدرش گفت : بپرس پسرم . چه سئوالی؟
پرسيد : شما برای هر هر ساعت کار چقدر پول مي گيريد؟
پدرش پاسخ داد : چرا چنين سئوالی می‌کنی ؟
فقط می خواهم بدانم . بگوئيد برای هر ساعت کار چقدر پول می‌گيريد؟
پدرش گفت : اگر بايد بدانی خوب می گويم، ساعتی 20 دلار.
پسرک در حالی که سرش پائين بود آه کشيد، بعد به پدرش نگاه کرد و گفت : می شود لطفاً 10 دلار به من بدهيد ؟
پدر عصبانی شد و گفت : اگر دليلت برای پرسيدن اين سئوال فقط اين بود که برای خريدن يك اسباب بازی مزخرف از من پول بگيری، سريع به اتاقت برو و فکر کن که چرا اينقدر خود خواه هستی! من خيلی خسته ام و برای چنين رفتارهای بچه گانه ای وقت ندارم.
پسرک آرام به اتاق رفت و در را بست.
پدر نشست و باز هم عصبانی تر شد. پيش خود گفت : چطور به خودش اجازه می‌دهد فقط برای گرفتن پول از من چنين چيزی بپرسد؟
بعد از حدود يک ساعت آرام تر شد و فکر کرد که شايد با پسر کوچک خيلی تند و خشن رفتار کرده. شايد واقعاً چيزی بوده که او برای خريدش به 10 دلار نياز داشته است. به خصوص اينکه خيلی کم پيش مي آيد پسرک از او درخواست پول کند.
پدر به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد و گفت : با تو بد رفتار کردم. امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هايم را سر تو خالی کردم. بيا اين 10 دلاری که خواسته بودی بگير.
پسرک خنديد و فرياد زد : متشکرم بابا. بعد دستش را زير بالشش برد و از آن زير دو اسکناس 5 دلاری مچاله شده درآورد. پدر وقتی ديد پسر خودش پول داشته دوباره عصبانی شد و گفت : با اينکه خودت پول داشتی چرا دوباره تقاضای پول کردی؟
پسرک گفت : برای اينکه پولم کافی نبود ولی الان 20 دلار دارم. پدر، آيا می توانم يک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا يک ساعت زودتر خانه بيائيد و با ما شام بخوريد؟
 

N. fotros

عضو جدید
کاربر ممتاز
قيمت يه روزشو نمدونم اما يكي كه دلش صاف بود گفت ساعتي 20 دلار:
فقط[FONT=&quot] [/FONT]يک ساعت

يادش مي آيد وقتی که کوچک بود روزی پدرش خسته و عصبانی از سر کار به خانه آمد. او دم در به انتظار پدر نشسته بود.
گفت : بابا، يک سئوال بپرسم؟
پدرش گفت : بپرس پسرم . چه سئوالی؟
پرسيد : شما برای هر هر ساعت کار چقدر پول مي گيريد؟
پدرش پاسخ داد : چرا چنين سئوالی می‌کنی ؟
فقط می خواهم بدانم . بگوئيد برای هر ساعت کار چقدر پول می‌گيريد؟
پدرش گفت : اگر بايد بدانی خوب می گويم، ساعتی 20 دلار.
پسرک در حالی که سرش پائين بود آه کشيد، بعد به پدرش نگاه کرد و گفت : می شود لطفاً 10 دلار به من بدهيد ؟
پدر عصبانی شد و گفت : اگر دليلت برای پرسيدن اين سئوال فقط اين بود که برای خريدن يك اسباب بازی مزخرف از من پول بگيری، سريع به اتاقت برو و فکر کن که چرا اينقدر خود خواه هستی! من خيلی خسته ام و برای چنين رفتارهای بچه گانه ای وقت ندارم.
پسرک آرام به اتاق رفت و در را بست.
پدر نشست و باز هم عصبانی تر شد. پيش خود گفت : چطور به خودش اجازه می‌دهد فقط برای گرفتن پول از من چنين چيزی بپرسد؟
بعد از حدود يک ساعت آرام تر شد و فکر کرد که شايد با پسر کوچک خيلی تند و خشن رفتار کرده. شايد واقعاً چيزی بوده که او برای خريدش به 10 دلار نياز داشته است. به خصوص اينکه خيلی کم پيش مي آيد پسرک از او درخواست پول کند.
پدر به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد و گفت : با تو بد رفتار کردم. امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هايم را سر تو خالی کردم. بيا اين 10 دلاری که خواسته بودی بگير.
پسرک خنديد و فرياد زد : متشکرم بابا. بعد دستش را زير بالشش برد و از آن زير دو اسکناس 5 دلاری مچاله شده درآورد. پدر وقتی ديد پسر خودش پول داشته دوباره عصبانی شد و گفت : با اينکه خودت پول داشتی چرا دوباره تقاضای پول کردی؟
پسرک گفت : برای اينکه پولم کافی نبود ولی الان 20 دلار دارم. پدر، آيا می توانم يک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا يک ساعت زودتر خانه بيائيد و با ما شام بخوريد؟

ممنون جالب بود
بله خوب اینم یه جورشه...
 

Similar threads

بالا