قرارهاي بي قرار...

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز

آدم ها می آیند…
خودشان را نشان می دهند…
وقتی که برایت مهم نیست…
اصرار می کنند!
اصرار برای اثبات وجودشان،
برای اثبات بودنشان…
و ماندنشان!
اصرار می کنند که تو نیز باشی همراهشان…
همان آدم ها،
وقتی که پذیرفتی بودنشان را ،
ماندنشان را…
وقتی که باورشان کردی…
می روند!
به بهانه‌های پوچ!
به بی‌بهانگی!
به سادگی!
می روند…
می روند…
و تو می مانی با باوری که …!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم میخواهد نامت را صدا کنم یک طور دیگر
جوری که هیچکس صدایت نکرده باشد !
دلم میخواهد نامت را صدا کنم، طوری که دلت قرص شود من هستم !
طوری که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دموکراتم وقتی
در کافه ی کوچکی
رو در روی هم نشسته باشیم

لیبرالم
حتی وقتی شک ندارم
داری برای به دام انداختنم
دانه می پاشی

سکولارم
وقتی از بودنت مطمئن نیستم

به چپ می زنم
اگر راستش را نگفته باشی

طالبانم
اگر از تمام دنیا
سهم من نباشی


مریم نوابی نژاد
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
وای از نـیمـه شبـی

کـه بیـدار شـوم

تـو را بـخواهـمــ ...

و خـودم را در آغـوش دیـگری بیـابـــم...!

خدا نصیب هیچکی نکنه...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیـــــر نـــکــــن . . .
دلــــــم را آب دادم ،
آمـــاده ي قـــــربـــانـــــی اســـت....



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر جـــــای دنیـــــــــــا میخواهـــــــی باش !!!



من احساســــــــــم را !!...



با همیــــــــــن دست نوشتـــــــــــه ها ...



... به قلبــــــت میرسانــــــم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
راستش را بخواهی
فاجعه ی رفتن "او"
چیزی را تکان نداد . . .
من هنوز هم چای میخورم...
قدم میزنم...
هستم!
اما...
تلخ تر ...
تنهاتر ...
بی اعتمادتر...



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مزرعه را ملخ ها ویران کردند

همه چیز به گردن کلاغ افتاد و مترسک وارد مزرعه شد …

و این بود قصه نادانی مزرعه دار

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
همینکه
اخرین بوسه ای که باید میدادی را ندادی
همینکه اخرین اغوشی که باید میکردی نکردی
همینکه تمام شهر را به نامم قسم میدادی
همینکه هر لحظه با صدای بلند میخندیدی وقتی میگفتم دوستت دارم
دیگر کدام قرار را نگفته ام تمامشان را
که نادیده گرفتی
a.m
 

روشنک.الف

عضو جدید
همــه ی مـــا
فقــط حســـرت بــی پــایــان یــــک
اتفــــاق ســـاده ایـــم
کــــه جهــــان را بـــی جهــــــت ،
یــــک جــــور عجیبــــی جــــدی گرفتـــــه ایــــم … !
 

روشنک.الف

عضو جدید
[FONT=courier new, courier, mono]گاهـــــی آدم دلـــــش میخواهد[/FONT]​
[FONT=courier new, courier, mono]

کفش هایش را در بیاورد

یواشکــــی ، پاورچین...

از خودش دور شـــــــــود...

بعد بزند به چاک ،

فرار کند از خودش ... !!
[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ

های، نپریشی صفای زلفکم را، دست
آبرویم را نریزی، دل
ای نخورده مست
لحظه ی دیدار نزدیک است ..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنها مانده ام

در روزگاری که شیرینی نیست تا برایش فرهاد شوم

همه تلخند
!!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
قرار بود
ادم باشیم
قرار بود خدا را هر لحظه به یاد داشته باشیم
قرار بود خدا هوایمان را داشته باشد
اما نمیدانم
چرا هیچ کدام از این قرار ها
قرار نیست
بیافتد
a.m
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهـــــی آدم دلـــــش میخواهد

کفش هایش را در بیاورد

یواشکــــی ، پاورچین...

از خودش دور شـــــــــود...

بعد بزند به چاک ،

فرار کند از خودش ... !!

گاهی دلم میخواهد
ارام جسمم را روحم در اغوش بگیرد
و ارام در چشمان بسته جسمم بنگرم
نمیدانم
تنها دلم میخواهد روحم جسمم را در اغوش بگیرد
وقتی اغوش محتاج میشوم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


گاه در میان کلمات
واژه ای را که بتواند
بار تمام احساسم را به دوش بکشد
نمی یابم.
کلمه ای که همه ی عشقم را معنا کند.
وقتی نگاهت
درزیباترین
و قشنگ ترین لحظه های با هم بودن
همراه با دلنشین ترین لبخند دنیا
پرسشگر در نگاهم گره می خورد،
من که تمام واژه ها
در بیان احساسم به تو ناتوانند
فقط با نگاهی ،
تمام عشقم را به تو هدیه می کنم
و تو می فهمی مرا
همانگونه که من تو را.............
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهـــــی آدم دلـــــش میخواهد

کفش هایش را در بیاورد

یواشکــــی ، پاورچین...

از خودش دور شـــــــــود...

بعد بزند به چاک ،

فرار کند از خودش ... !!
قول داده ام…

گاهـــی...

هر از گاهـــی...

فانـــوس یادت را...

میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشن کنم...

خیالت راحـــت! مـن همان منــــم؛

هنوز هم در این شبهای بـی خواب و بـی خاطـــره

میان این کوچـه های تاریك پرسـه میزنـم

اما بـه هیچ ستاره‌ی دیگـری سلام نخواهـــم کرد…

خیالت راحت !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلمـــــــــــ

برای آن زمانی که نمیشناختمـتـــــــــــ

تنگـــــــ میـــ ــــــشود
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
قرار را میگذارم بر این که
تو میایی
چشم به راه میمانم
بی انکه
سخنی بگویم
تنها به ارامی
تمام
شب نامت را مرور میکنم
و هر لحظه با یادت زندگی میکنم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر او ،

برای تو ساخــته شــده.

من ،

برای تو ویران شده ام ... !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نیمکت کهنه باغ

خاطرات دورش را

در اولین بارش زمستانی

از ذهن پاک کرده است ...

خاطره شعرهایی را که هرگز نسروده بودم

خاطره آوازهایی را که هرگز نخوانده بودی !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچ چیزی از تو نمی*خواستم

عشق من!

فقط می*خواستم

در امتداد نسیم

گذشته* را به انبوه گیسوانت ببافم

تار به تار

گره بزنم به اسطوره*های نارنجی

که هنگام راه رفتن

ستاره*های واژگانم

برایت راه شیری بسازند

می*خواستم سر هر پیچ

یک شعر بکارم

بزنی به موهات

که وقتی برابر آینه می*ایستی

هیچ چیزی

جز دست*های من

بر سینه*ات دل دل نکند

می*خواستم تمام راه با تو باشم

نفس بزنم

برایت بجنگم

بخاطرت زخمی شوم

و مغرور پای تو بایستم

بر ستون یادبود شهر.

عباس معروفی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چشمانت ملک الموتند و جان میگیرند !

لبانت اما …

خدایی میکنند و جان می بخشند …

و چه شیرین است مرگ و زندگی درآغوش تو.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
♥خــدایـــــا ...
گـِـــله نـمی کــنم
ولــی ...
کـمـی آرامــتــر امتحانم کُــن !!
بـه خـودتــ قَسَـمــ خســتـهـ ام. . .♥
 

دالان بهشت

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجا حریم من است حریم قلب کوچکم!

قفس تنهایی من و حرف های ناگفته ام...

کسی دلش برایم نسوزد

من این قفس را دوس دارم و تنهایی ام را

تنهایی...

تنها اتفاق این روزهای من است...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زنــدگـــی قــشــنگ تَــر از ایــن حَــرفاســت

کــه بخــوایم بــآ " عــشق " خَــرابش کنیــم . . . !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تـــا بــــوده همیــــن بــــوده


همیشــــــه دلتنــــگ اونــــی هستیــــــم کـــه نیستــــ...


و حوصلــــــه کســـــی رو نـــداریـــــم کــــه هستـــــ...


بعـــــد شکــــایتــــــ میکنیـــــم از تنهــــــاییـــــامــــون
 
بالا