T I T A N I U M
عضو جدید
[FONT=book antiqua,palatino] قبل از ازدواج
مرد: آره، ديگه نمیتونم بيش از اين منتظر بمونم[/FONT]
[FONT=book antiqua,palatino] زن: میخواهى من از پيشت برم؟
مرد: نه! فکرش را هم نکن
زن: منو دوست داری؟
مرد: البته!
زن: آيا تا حالا به من خيانت کردی؟
مرد: نه! چرا چنين سوالى میکنی؟
زن: منو مسافرت میبری؟
مرد: مرتب!
زن: آيا منو میزنی؟
مرد: به هيچوجه! من از اين آدما نيستم
زن: میتونم بهت اعتماد کنم؟
.
.
.
.
.
.
: بعد از ازدواج
متن را اين دفعه از پائين به بالا بخوانيد [/FONT]
مرد: آره، ديگه نمیتونم بيش از اين منتظر بمونم[/FONT]
[FONT=book antiqua,palatino] زن: میخواهى من از پيشت برم؟
مرد: نه! فکرش را هم نکن
زن: منو دوست داری؟
مرد: البته!
زن: آيا تا حالا به من خيانت کردی؟
مرد: نه! چرا چنين سوالى میکنی؟
زن: منو مسافرت میبری؟
مرد: مرتب!
زن: آيا منو میزنی؟
مرد: به هيچوجه! من از اين آدما نيستم
زن: میتونم بهت اعتماد کنم؟
.
.
.
.
.
.
: بعد از ازدواج
متن را اين دفعه از پائين به بالا بخوانيد [/FONT]