6
6
حکایت مادر به نوعی حدیث نفس تاریخ معاصر نیز هست. فلاش بک فیلم اشاره به اوایل زندگی مشترک مادر با همسر شریفش دارد که مصادف با دوران بیداری ایرانیان و شروع تجدد است. شوهرش را به علت سرپیچی از کشتار مردم بی دفاع و به ستوه آمده از استبداد به تبعیدی سیاسی میفرستند. مادر در طول این دوران سخت سپر بلای فرزندان دلبندش میشود و آنها را به بر میرساند. شوهر در ایام تبعید تجدید فراش کرده و فرزندی هم از آن ازدواج دارد.!!!
در ایام پیری و از کار افتادگی مادر، که مصادف با دوره اخیر است و جامعه مدرن شده است!، فرزندانش فرصت و قدرت و جنم نگهداری از این بانوی سالخورده را ندارند و او را به خانه سالمندان سپرده اند.این مادر دانا و شیرزن در تاریخ بلاخیز این سامان، با نوعی پیش آگاهی در یافته است که چیزی از عمرش باقی نمانده است و میخواهد این چند نفس آخر را در خانه خودش باشد و فرزندان را برای بار آخر دور هم ببیند و مراسم ختم او در شأن فرزندانش برگزار شود.! دعوت مادر اجابت میشود.!
طنین ضربه دستهایش بر کوبه ی در، آهنگی آشناست ، حتی برای فرزند عقب مانده ذهنی اش!، فرزند با شوقی وصف نشدنی در را باز میکند و مادر وارد میشود. طراوت بهارگونه ای چونان موجی حیرت انگیز حیاط آن خانه را صفا میبخشد. فرزند عقب مانده که مست دیدار یار شده ، دزدکی چادر مادر را از پشت سر میبوسد. در این لحظات، موسیقی جادویی متن فیلم بر تار و پود تصاویر خوش نشسته است. بی گمان یکی از شاعرانه ترین صحنه های سینما در این لحظات رقم میخورد و مخاطب بر موج تصاویر شناور میشود چونان که گذر زمان را هم حس نمیکند و این تصویر تا عمق جانش نفوذ میکند.
مادر چهار پسر و دو دختر دارد. این کودکان پا به سن گذاشته، زندگی گذشته و خانوادگی خود را از سر میگیرند. هنوز کودک مانده اند و سربه سر هم میگذارند تا حدی که باز هم مانند گذشته صدای مادر را در میاورند! مادر در ظاهر خود را برای سفر آخرت آماده میکند ولی در عمل زخمهای درونی فرزندان را مرهم مینهد و آنها را به هم نزدیکتر میکند.تنها مادر است که میتواند فرزندان را با همه تفاوتهاشان درک و تحمل کند و همه را دور یک سفره بنشاند و مشق عشق بیاموزاند.
در مثلها شنیده ایم که فرزند با مردن پدر یتیم نمیشود، بلکه مردن مادر او را یتیم میکند.! در این سامان که در درازنای تاریخ پدران و ناپدران!!! بر این مردم حکومت کرده اند تنها چیزی که باعث سر پا ماندن این دیار و مردمانش بوده است تمدن و میراث ادبی و فکری آنان است که این هر دو حاصل زایش انسانهای خردمند و جان آگاه بوده است. زایش ، رفتار و کنشی مادرانه است و مادر با مهری ازلی و عشقی پایان ناپذیر بر جسم و جان فرزندانش سپر بلا میباشد یک لحظه از نوازش آنها غفلت نمیکند. پدرسالاران این دیار ، که همیشه به فکر قدرت و شهوت بوده اند یعنی غرایزی حیوانی! هیچ وقت ملت خود را نوازش نکردند.!
اکنون در این زمان بعد از گذر سالیان و صده و هزاره ها و رخ در نقاب خاک کشیدن نسلهایی از بهترین و زیباترین فرزندان این دیار، هنوز هم نوباوه گان و فرزندان این مردم یتیم هستند و درد میکشند. دیگرانی از جنس همان پدرسالاران هم، باز در فکر تقسیم قدرت و ارث و میراث هستند! تنها داروی پیشگیری از این ظلم ها و تبعیض ها و ناروایی ها عشق است عشقی از جنس مهر مادری که همیشه میتواند فرزندان را دور یک سفره جمع کند! و فرزندان با همه تفاوتها یکدیگر را تحمل کنند و بازی زندگی را از سر گیرند و دوباره نرد عشق ببازند.!
فیلم نامه و دیالوگ های فیلم مادر، به تنهایی اثری ادبی و ماندگار است. دلت میخواهد مانند شعر حفظش کنی! شخصیتهای فیلم آنقدر به دقت پردازش شده اند که، ایرانی تر از اینان قابل تصور نیست! شبیه این کاراکترها به وفور در هر شهر و روستا و خانواده ای یافت میشود.! پسران مادر، عارف روشنفکر ، بازاری لمپن ، تاجر باتجربه و دیوانه ای عاقل!!! دختران هم یکی درونگرا و خلوت گزیده ، آن ته تغاری هم برون گرا و خوشگل و دوست داشتنی.
فیلمبرداری و کادربندی تصاویر، حاکی از ظرافتی دقیق و جزئی نگر و نکته سنج است به گونه ای که تابلوهای نقاشی مینیاتوری را به ذهن متبادر میکند. همه چیز سر جای خودش است انگار خود مادر همه چیز را چیده است. علی حاتمی در این فیلم براستی به زوایایی دست نیافتنی از روح مادرانه دست یافته و در شاهکارش پرورش داده و عاشقانه و شاعرانه بر بوم تصویر نهاده است. اخیرا در یک نظرسنجی از بهترین نویسنگان و منتقدان ادبی و سینمایی، این فیلم به حق به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران انتخاب شد.
شاعرانه بودن و سادگی و زیبایی بینظیر این فیلم ظرفیت تأویل و تفسیرهایی بسیار بیشتر و در حد کتابهای دانشگاهی، را بر میتابد ولی کمتر کسی تا به حال جرئت نزدیک شدن به آن را داشته است.شاید حلاوت و شیرینی این فیلم و جادوی تصویرهایش که انسان را از خود بی خود میکند ، راز این سکوت در برابر آثار هنری فخیم باشد! یکی از ویژگیهای هر اثر هنری و ادبی همین است که حتی مخاطب حرفه ای را هم به حیرت می اندازد، به گونه ای که دچار لکنت میشود! این سکوت و لکنت در برابر آثار هنری کاملا طبیعی است. البته برای آثار ضعیف و بی خاصیت هم باز سکوت میشود و این شائبه تاریخی را بوجود می آورد که در این دیار نابغه و کودن را به یک چوب میرانند!!! عاقلان دانند که حرف درست نیست و آن که غربال به دست دارد ، از پشت سر می آید.!
بازی هنرپیشه ها همه در اوج است و بهترین بازیهای عمر هنری خود را ارائه داده اند به ویژه اکبر عبدی در نقش دیوانه و محمدعلی کشاورز در نقش لمپن بازاری زن ذلیل و جمشید آریا در نقش برادر ناتنی و اکرم محمدی در نقش آن ته تغاری دوست داشتنی و....و....و....
