عن ابن عباس قال: «لمَّا حُضِرَ النّبي صلي الله عليه وآله وسلم و في البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب، قال: «هَلُّمَ اَکتُب لکم کِتاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعدَه» قال عُمر: إنَّ النّبي صلي الله عليه وآله وسلم غَلَبَه الوَجَع و عِنْدَکُم القُرآنُ، فحسبُنا کتابُ اللَّه.
و اختلفَ اَهْلُ البَيتِ. اخْتصَمُوا، فَمنهم من يقول: قَرِّبُوا يَکتب لکم رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم کتاباً لن تَضِلُّوا بَعْدَه، و منهم مَن يقولُ ما قالَ عُمر، فَلَمَّا اَکثَروا اللَّغَطَ وَ الاخْتلافَ عند النَّبي صلي الله عليه وآله وسلم قال: «قُومُوا عَنّي» قال عُبيدُ اللَّه: فکان اِبْنُ عَبَّاسٍ يَقولُ: اِنَّ الرَّزيَّةَ کُلَّ الرَّزيَّةِ ما حالَ بَينَ رَسُول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و بَيْنَ اَنيکتُب لَهُم ذلکالْکِتابَ مِنْ اِخْتِلافِهِم ولَغَطِهِم»؛{ صحيح بخاري، کتاب الاعتصام بالکتاب و السنة، باب کراهية الاختلاف، ص 1266، ح 7366}
ابن عباس گفت: وقتي رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم در حال احتضار بود، و در خانه [آن حضرت] مرداني بودند و در بين آنها عمر بن الخطاب نيز حضور داشت، رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: بياييد بنويسم براي شما نوشتهاي که بعد از آن گمراه نشويد، عمر گفت: درد بر رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم غلبه کرده و نزد شما قرآن هست، پس کتاب خدا ما را کفايت ميکند، و کساني که در خانه بودند اختلاف کردند، با هم خصومت و دشمني کردند، پس برخي ميگفتند: بياوريد تا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم کتابي بنويسد، که بعد از آن گمراه نشويد، و برخي حرف عمر را ميزدند، پس وقتي همهمه و سر و صدا را زياد کردند ونزد آنحضرتاختلاف نمودند، رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «از نزد من برخيزيد» عبيداللَّه [راوي حديث]گويد: پس ابن عباس ميگفت: به درستي که مصيبت و همه مصيبتها آن است که حائل شد بين رسولاللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و بين اينکه براي آنها آن نوشته را بنويسد، از جهت اختلاف آنها و همهمه و سر و صداي آنها.
حَدَّثَنَا قَبِيصَةُ حَدَّثَنَا ابْنُ عُيَيْنَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ الْأَحْوَلِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا أَنَّهُ قَالَ يَوْمُ الْخَمِيسِ وَمَا يَوْمُ الْخَمِيسِ ثُمَّ بَكَى حَتَّى خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فَقَالَ اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَجَعُهُ يَوْمَ الْخَمِيسِ فَقَالَ ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا وَلَا يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ دَعُونِي فَالَّذِي أَنَا فِيهِ خَيْرٌ مِمَّا تَدْعُونِي إِلَيْهِ وَأَوْصَى عِنْدَ مَوْتِهِ بِثَلَاثٍ أَخْرِجُوا الْمُشْرِكِينَ مِنْ جَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَأَجِيزُوا الْوَفْدَ بِنَحْوِ مَا كُنْتُ أُجِيزُهُمْ وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ وَقَالَ يَعْقُوبُ بْنُ مُحَمَّدٍ سَأَلْتُ الْمُغِيرَةَ بْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ جَزِيرَةِ الْعَرَبِ فَقَالَ مَكَّةُ وَالْمَدِينَةُ وَالْيَمَامَةُ وَالْيَمَنُ وَقَالَ يَعْقُوبُ وَالْعَرْجُ أَوَّلُ تِهَامَةَ».{صحیح بخاری باب جوائز الوفد، ص 504، ح 3053}
بخاري از ابن عباس نقل ميكند: پنجشنبه چه پنجشنبهاي سپس ابن عباس آنقدر گريست كه سنگ ريزههاي جلويش تر شد. سپس افزود روز پنجشنبه درد بر پيامبر سخت گرفت، فرمود كاغذي بياوريد تا براي شما نوشتهاي بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد آنگاه به نزاع پرداختند در اين وقت گفتند «هجر رسول الله» (پيامبر عقلش را از دست داده، هذيان ميگويد) پيامبر فرمودند مرا واگذاريد در همين حاليكه هستم برايم بهتر است تا آنچه مرا به آن ميخوانيد. پيامبر به سه چيز هنگام مرگ وصيت كردند: مشركان را از جزيره العرب خارج كنيد، به آناني كه به مدينه ميآيند همانطور كه من جايزه ميدادم جايزه دهيد (راوي گويد) سومي را فراموش كردهام.
منابع دیگر:
صحیح بخاری:
-باب کتابة العلم، ص 25، ح 114
-باب اخراج اليهود، ص 527، ح 3168
-باب مرض النبي صلي الله عليه وآله وسلم و وفاته، ص 754، ح 4431
-باب مرض النبي صلي الله عليه وآله وسلم و وفاته، ص 754، ح 4432
-باب قول المريض، قوموا عنّي ص 1004، ح 5669.
صحیح مسلم ج ۵ ص ۷۵ حدیث ۴۱۲۴
معجم اوسط طبرانی ج ۵ ص ۲۸۸
معجم الزوائد الهیثمی ج ۹ ص ۳۴
کنزل العمال متقی اهندی ج۵ ص ۶۴۴
طبقات ابن سعد ج ۲ ص ۲۴۳
مسند احمد ج ۳ ص ۲۴۳
مسند احمد ص ۲۹۳
کامل ابن اثیر ج ۲ ص ۳۲۰
فتح الباری ابن حجر عسقلانی ج ۸ ص ۱۰۱ دار المعرفه للطابعه و النشر بیروت - لبنان
کشف الغمه ج ۲ ص ۴۷ ابن ابی افتح الاربلی دار الاضواء بیروت لبنان
"وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ-إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ"
(آِیه 3و4 سوره نجم)
کمی فکر کنیم
به راستی چه کسی شایسته جانشینی رسول الله(ص)بود؟!!!
و اختلفَ اَهْلُ البَيتِ. اخْتصَمُوا، فَمنهم من يقول: قَرِّبُوا يَکتب لکم رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم کتاباً لن تَضِلُّوا بَعْدَه، و منهم مَن يقولُ ما قالَ عُمر، فَلَمَّا اَکثَروا اللَّغَطَ وَ الاخْتلافَ عند النَّبي صلي الله عليه وآله وسلم قال: «قُومُوا عَنّي» قال عُبيدُ اللَّه: فکان اِبْنُ عَبَّاسٍ يَقولُ: اِنَّ الرَّزيَّةَ کُلَّ الرَّزيَّةِ ما حالَ بَينَ رَسُول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و بَيْنَ اَنيکتُب لَهُم ذلکالْکِتابَ مِنْ اِخْتِلافِهِم ولَغَطِهِم»؛{ صحيح بخاري، کتاب الاعتصام بالکتاب و السنة، باب کراهية الاختلاف، ص 1266، ح 7366}
ابن عباس گفت: وقتي رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم در حال احتضار بود، و در خانه [آن حضرت] مرداني بودند و در بين آنها عمر بن الخطاب نيز حضور داشت، رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: بياييد بنويسم براي شما نوشتهاي که بعد از آن گمراه نشويد، عمر گفت: درد بر رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم غلبه کرده و نزد شما قرآن هست، پس کتاب خدا ما را کفايت ميکند، و کساني که در خانه بودند اختلاف کردند، با هم خصومت و دشمني کردند، پس برخي ميگفتند: بياوريد تا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم کتابي بنويسد، که بعد از آن گمراه نشويد، و برخي حرف عمر را ميزدند، پس وقتي همهمه و سر و صدا را زياد کردند ونزد آنحضرتاختلاف نمودند، رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «از نزد من برخيزيد» عبيداللَّه [راوي حديث]گويد: پس ابن عباس ميگفت: به درستي که مصيبت و همه مصيبتها آن است که حائل شد بين رسولاللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و بين اينکه براي آنها آن نوشته را بنويسد، از جهت اختلاف آنها و همهمه و سر و صداي آنها.
حَدَّثَنَا قَبِيصَةُ حَدَّثَنَا ابْنُ عُيَيْنَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ الْأَحْوَلِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا أَنَّهُ قَالَ يَوْمُ الْخَمِيسِ وَمَا يَوْمُ الْخَمِيسِ ثُمَّ بَكَى حَتَّى خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فَقَالَ اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَجَعُهُ يَوْمَ الْخَمِيسِ فَقَالَ ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا وَلَا يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ دَعُونِي فَالَّذِي أَنَا فِيهِ خَيْرٌ مِمَّا تَدْعُونِي إِلَيْهِ وَأَوْصَى عِنْدَ مَوْتِهِ بِثَلَاثٍ أَخْرِجُوا الْمُشْرِكِينَ مِنْ جَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَأَجِيزُوا الْوَفْدَ بِنَحْوِ مَا كُنْتُ أُجِيزُهُمْ وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ وَقَالَ يَعْقُوبُ بْنُ مُحَمَّدٍ سَأَلْتُ الْمُغِيرَةَ بْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ جَزِيرَةِ الْعَرَبِ فَقَالَ مَكَّةُ وَالْمَدِينَةُ وَالْيَمَامَةُ وَالْيَمَنُ وَقَالَ يَعْقُوبُ وَالْعَرْجُ أَوَّلُ تِهَامَةَ».{صحیح بخاری باب جوائز الوفد، ص 504، ح 3053}
بخاري از ابن عباس نقل ميكند: پنجشنبه چه پنجشنبهاي سپس ابن عباس آنقدر گريست كه سنگ ريزههاي جلويش تر شد. سپس افزود روز پنجشنبه درد بر پيامبر سخت گرفت، فرمود كاغذي بياوريد تا براي شما نوشتهاي بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد آنگاه به نزاع پرداختند در اين وقت گفتند «هجر رسول الله» (پيامبر عقلش را از دست داده، هذيان ميگويد) پيامبر فرمودند مرا واگذاريد در همين حاليكه هستم برايم بهتر است تا آنچه مرا به آن ميخوانيد. پيامبر به سه چيز هنگام مرگ وصيت كردند: مشركان را از جزيره العرب خارج كنيد، به آناني كه به مدينه ميآيند همانطور كه من جايزه ميدادم جايزه دهيد (راوي گويد) سومي را فراموش كردهام.
منابع دیگر:
صحیح بخاری:
-باب کتابة العلم، ص 25، ح 114
-باب اخراج اليهود، ص 527، ح 3168
-باب مرض النبي صلي الله عليه وآله وسلم و وفاته، ص 754، ح 4431
-باب مرض النبي صلي الله عليه وآله وسلم و وفاته، ص 754، ح 4432
-باب قول المريض، قوموا عنّي ص 1004، ح 5669.
صحیح مسلم ج ۵ ص ۷۵ حدیث ۴۱۲۴
معجم اوسط طبرانی ج ۵ ص ۲۸۸
معجم الزوائد الهیثمی ج ۹ ص ۳۴
کنزل العمال متقی اهندی ج۵ ص ۶۴۴
طبقات ابن سعد ج ۲ ص ۲۴۳
مسند احمد ج ۳ ص ۲۴۳
مسند احمد ص ۲۹۳
کامل ابن اثیر ج ۲ ص ۳۲۰
فتح الباری ابن حجر عسقلانی ج ۸ ص ۱۰۱ دار المعرفه للطابعه و النشر بیروت - لبنان
کشف الغمه ج ۲ ص ۴۷ ابن ابی افتح الاربلی دار الاضواء بیروت لبنان
"وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ-إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ"
(آِیه 3و4 سوره نجم)
کمی فکر کنیم
به راستی چه کسی شایسته جانشینی رسول الله(ص)بود؟!!!