علل شکست جنگ احد

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاهی به جنگ احد و علل شکست مسلمانان


حرکت مشرکین به سوی مدینه

مشرکان مکّه پس از جنگ بدر، به سرپرستی ابوسفیان، تصمیم گرفتند تا همه قوای خود را متمرکز کنند و خود را از قید آنچه به نام محمّد و اسلام وجود دارد رها سازند. در ضمن به دردهای عمیق خود که از کشتگان و اسرای جنگ بدر در دل داشتند التیام بخشند و بر همان تصمیم در سال سوّم هجرت و یکسال پس از جنگ بدر، پنج هزار نفر جنگجو به فرماندهی ابوسفیان به همراه پانزده نفر از زنان قریش به سرپرستی هند همسر ابوسفیان و با دویست اسب و سه هزار شتر و هفتصد نفر زره دار به سوی مدینه حرکت کردند.

آماده شدن قریش را عباس عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله) به وی گزارش داده بود و رسول الله در انتظار چنین حمله ای به سر می برد ولی تا جهت حمله قریش مشخّص نشده بود، آن حضرت از مدینه خارج نشد.

روز چهارشنبه سیزده شوال، نیروی مشرکان خود را به کنار اُحد رسانید و در دامنه این کوه، در میان نخلستان، در محلّ مسطّحی و در کنار درّه ای که می توانست در شرایط سخت برای آنان مأمنی باشد فرود آمد و تا روز جمعه به استراحت و طرح نقشه جنگ پرداخت.

پیامبر(صلی الله علیه وآله) پس از اقامه نماز جمعه، همراه هزار نفر به سوی احد حرکت کرد. عبدالله بن اُبیّ سرکرده منافقین، با سیصد نفر از همفکرانش از میانه راه برگشت و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با هفتصد نفر که صد نفر از آنان زره دار و پنجاه نفر کماندار و تیرانداز بود و تنها دو اسب به همراه داشتند وارد منطقه اُحد گردید و چند نفر نوجوان را به خاطر کمی سنّشان از حضور در جنگ منع کرد.

چون مجاهدان به اُحد رسیدند، پیامبر پنجاه نفر تیرانداز را به فرماندهی عبدالله بن جبیر بر لب درّه گذاشت و دستور داد ما چه در حال فتح باشیم و چه در حال شکست، شما در جای خود استوار بمانید حتّی اگر ببینید اجساد ما در روی زمین مانده و یا دشمن ما را به درون مدینه راند و یا ما دشمن را تا مکّه عقب راندیم شما از جای خود حرکت نکنید.(1) آنگاه به لشکریان دستور داد: تا از طرف من فرمان نرسد شما جنگ آغاز نکنید.

جنگ اُحد در مرحله نخست

جنگ اُحد که روزشنبه 15 شوّال رخ داد، در دو مرحله مختلف انجام گرفت؛ در مرحله اوّل قریش شکست خوردند و در مرحله دوم شکست نصیب مسلمانان شد.

جنگ ابتدا تن به تن بود و نُه تن از پرچمداران قریش پشت سر هم وارد میدان شدند که یکی پس از دیگری به هلاکت رسیدند و این موضوع موجب تضعیف روحیه آنان گردید. سرانجام ناگزیر به حمله عمومی شدند و جنگ به اوج خود رسید، به طوری که هند و دیگر زنان قریش که از زیبایی و آرایش برخوردار بودند، برای تشویق مشرکین وارد معرکه شدند و در میان صفوف می چرخیدند و دف زنان و گریه کنان جنگجویان خود را با اسم و رسم صدا کرده و کشته شدگان بدر را به یاد آنان می آوردند.

کلمات ننگ و شرف و حمیّت و غیرت و ... را با آهنگ ها و آوازهای محرّک و حماسی می خواندند و مشرکان را بر حملات شدید و پایداری در مقابل مسلمانان تشویق می کردند.

طبری می گوید: «وَقاتَلَ اَبودجانة حتّی أمعَن فی النّاس وحمزةُ بن عبدالمطّلب وَعلیّ بن ابی طالب فی رجال من المسلمین، فَأَنْزل الله نَصرَهُ وصدّقهم وعده فحسُّوهم بالسیوف حتّی کشفوهم وکانت الهزیمة لا شکّ فیها».(2)

در هنگامه جنگ تهاجمی، عدّه ای از مسلمانان و در رأس آنها ابودجانه و حمزة بن عبدالمطّلب و علی بن ابی طالب وارد صحنه شدند و دشمن را در هم شکستند وتا آخر صفوف پیش رفتند، در نتیجه خداوند مسلمانان را پیروز گردانید و شکست قطعی را بر مشرکان وارد آورد.

و لذا کار بر قریشیان سخت گردید و در تهاجم عمومی هم نتوانستند کاری از پیش ببرند و هزیمت و فرارشان آغاز شد و از ترس جان خود به درّه ها و کوه ها پناه بردند و مقرّ خویش را بدون مراقب رها ساختند.

مرحله دوّم جنگ و علل شکست مسلمانان!

پس از شکست سختی که بر قریش وارد گردید، صحنه جنگ دگرگون شد؛ زیرا گروهی از مسلمانان که هزیمت دشمن را دیدند، به درون درّه ای که مقرّ آنها بود حمله بردند و به جمع آوری غنیمت پرداختند. در این هنگام گروه تیراندازان که به دستور رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در دهانه درّه پاس می دادند، علی رغم مخالفت فرمانده شان، عبدالله بن جبیر، به جز ده تن، به سوی مقرّ مشرکان برای غارت غنائم پایین آمدند.

خالدبن ولید، فرمانده اسب سواران قریش از این فرصت استفاده کرد و با همراهانش کوه را دور زد و عبدالله بن جبیر را با یاران اندکش به سادگی از سر راه برداشت، آنگاه از دهانه درّه فرود آمد و مسلمانانی را که از همه جا بی خبر بر سر غنایم گرد آمده بودند به زیر شمشیر گرفت و از سوی دیگر زنان قریش صحنه گردان غائله شدند و از کوه سرازیر گشته موها را پریشان و گریبان ها را چاک کردند و با پستان های برهنه و فریادهای جنون آمیز، فراریان خود را بازگرداندند و حمله مجدّد دشمن آغاز شد! این اوّلین عامل شکست مسلمانان بود.

دوّمین عاملی که در شکست سپاه اسلام نقش داشت خبر کشته شدنِ رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بود. در گرماگرم جنگ و درگیری که پیامبر مجروح شد و در گودالی افتاد، «سراقه» فریاد برآورد: «محمّد کشته شد!» این خبر در میان سپاه شرک و در جبهه پریشان مسلمانان به سرعت برق پیچید و موجب شکست روحیه مسلمانان و تقویت روحی مشرکان گردید.

اینجا بود که گروهی از مسلمانان دست به عقب نشینی زدند و فرارشان شروع شد و به گفته «ابن عقبه» در میان این گروه آنچنان سردرگمی و از هم گسیختگی به وجود آمد که به جای دشمن به خودی ها حمله می کردند و برادر مسلمان خود را مجروح می ساختند.(3)

مورّخان، از جمله طبری صحنه این مرحله از جنگ را چنین توصیف می کند: «مسلمانان با پدید آمدن شکست و شایعه کشته شدن رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، به سه گروه تقسیم شدند: تعدادی مجروح شده و از کار افتادند. بعضی استقامت ورزیدند تا به شهادت رسیدند و گروه سوّمی فرار کردند و جان به سلامت بردند! (وکان المسلمون لمّا أصابهم ما أصابهم من البلاء اثلاثاً; ثلث قتیل وثلث جریح وثلث منهزم).(4)



پی نوشت ها:
1ـ ابن اثیر، کامل، ج2، ص105
2ـ طبری، ج2، ص376
3ـ سمهودی، وفاء الوفا، ج1، ص286
4ـ طبری، تاریخ، ج2، ص377

«کتاب حضرت حمزه(ع) در کوه احد، محمد صادق نجمی»


قران


قرآن علت شکست را ضعف ایمان می داند و اینکه اندیشه ی

دنیا گرایی
، بر فکر انضباط اسلامی و پیروزی از دستورات

پیامبر غلبه کرد، آنگاه نوید می دهد که هر گاه به خط نخست

باز گرداند، پیروزی از آن آنها است چنانکه می فرماید: " و لا

تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاغلون إن کنتم مؤمنین؛ مست مشوید

و غمگین نباشید شماها برترید اگر مؤمن باشید
." سوره ی آل

عمران آیه ی139، تمام نکته در جمله ی ( إن کنتم مؤمنین )

نهفته است. (1)

كلمه ی " حزن" به معناى اندوه است، در مقابل كلمه" فرح"

كه به معناى سرور است، و حزن وقتى به انسان دست مى

دهد كه چیزى را كه داشته از دست بدهد و یا دوست مى

دارد داشته باشد ولى ندارد، و یا خود را مالك آن فرض كرده، و

از دستش بدهد. و در اینكه فرمود:" وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ

مُؤْمِنِینَ، إِنْ یَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ ..."

دلالتى هست بر اینكه علت وهن و اندوه مسلمانان آن روز این

بوده كه دیده اند عده اى مجروح شده اند، و كفار قوى تر از

ایشان بوده و بر آنان مسلط بوده اند. به خاطر دیدن این وضع

بوده كه مسلمانان آن روز دچار سستى و اندوه شدند، و از

نظر واقعیت خارج هم همین طور بوده، چون مشركین در آن

روز هر چند كه به تمام معنا بر لشكر اسلام غالب نشدند، و

جنگ به نفع آنان و شكست مسلمین پایان نیافت، و لیكن

شدیدترین صدمه را به مؤمنین زدند، چون هفتاد نفر از سران و

شجاعان مسلمین كشته شد، و تازه همه این مصیبت ها در

داخل سر زمینشان به ایشان وارد شد، و این خود باعث وهن و

حزن آنان گردید.

و همین كه جمله:" وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ ..." در مقام تعلیل مطلب

واقع شده، خود شاهد بر این است كه نهى از وهن و حزن،

نهى از وهن و حزنى است كه در خارج واقع شده بوده نه از

وهن و حزن فرضى و مبادایى. و اگر این جمله را مطلق آورد،

و بالا دست بودن مسلمانان را مقید به هیچ قیدى به جز ایمان

نكرد، براى این بود كه به ما بفهماند شما مسلمانان اگر ایمان

داشته باشید نباید در عزم خود سست شوید، و نباید به خاطر

اینكه بر دشمنان ظفر نیافته اید و نتوانسته اید از آنان انتقام

بگیرید اندوهناك گردید، براى اینكه ایمان امرى است كه با علو

شما قرین و توأم است، و به هیچ وجه ممكن نیست با حفظ

ایمان خود زیر دست كفار واقع شوید، چون ایمان ملازم با تقوا

و صبر است، و ملاك فتح و ظفر هم در همین دو است، و اما

قرح و آسیب هایى كه به شما رسیده، تنها به شما نرسیده

بلكه طرف شما (مشركین) هم این آسیب ها را دیده اند، و

روى هم چیزى از شما جلوتر نیستند، تا باعث وهن و اندوه

شما شود.

و اگر علو مسلمانان را مشروط كرد به ایمان، با اینكه خطاب به

مسلمانان با ایمان است، براى این بود كه اشاره كند به اینكه

هر چند مخاطبین مسلمان و مؤمن بودند، و لیكن به مقتضاى

ایمانشان عمل نكردند و صفاتى چون صبر و تقوا كه داشتن آن

مقتضاى ایمان است نداشتند، و گرنه اثر خود را مى بخشید، و

در این جنگ ضربه نمى خوردند و آن آسیب ها را نمى دیدند. و

این حال هر جماعتى است كه در داشتن ایمان مختلف باشند،

یك عده ایمان حقیقى داشته باشند، عده اى دیگر ایمانشان

سست باشد، جمعى دیگر منافق و بیمار دل باشند، به همین

جهت مى توان گفت كلامى چون آیه مورد بحث به هر سه

طایفه نظر دارد، هم تشویق مؤمنین حقیقى است، و هم اندرز

به مؤمنین سست ایمان است و هم عتاب و توبیخ منافقین و

بیماردلان آنان است. (2)

دوستان میتونید فایل صوتی هم از ادرس زیر دریافت کنید........ چند دقیقه مفید


 

hasan_g2002

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی
جالب بود
بعضی وقت ها که نه ، همیشه نیاز به تذکر هست
یادمون نره اگه چیکار نکنیم ، چی میشه ...
 
بالا