عشق

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بابا طاهر

بابا طاهر

غم عشقت بيابون پرورم كرد

هواي بخت بي بال و پرم كرد

بمو گفتي صبوري كن صبوري

صبوري طرفه خاكي بر سرم كرد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
با هر چه عشق ،نامِ تو را می توان نوشت

با هر چه رود ، راهِ تو را می توان سرود

بیم از حصار نیست ،که هر قفلِ کهنه را

با دستهایِ روشنِ تو ،می توان گشود





**محمد رضا عبد الملکیان**

__________________
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مذهب عشق ، خود پرستی کفر است
اندیشه ز هر بلند و پستی کفر است

با هستی دوست ، نیست می باید بود
اینجا سخن ای دوست ز هستی کفر است


همایون کرمانی
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي دل بطريق عاشقي راه يكيست
در كشور عشق بنده وشاه يكيست



تا ترك دو رنگي نكني در ره عشق
واقف نشوي كه نعمت الله يكيست

شاه نعمت الله ولي
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود
جوينده عشق بي عدد خواهد بود

فردا كه قيامت آشكارا گردد
هركس كه نه عاشق است رد خواهد بود

مولانا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وصال شیرازی

وصال شیرازی

اگر گوشِ تو بر اسرارِ عشق است

همه گفتار ها ، گفتارِ عشق است

غرض عشق است و اوصافِ کمالش

اگر وحشی سراید یا وصالش
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فریدون مشیری

فریدون مشیری

دل از سنگ باید، که از درد عشق ننالد
خدایا دلم سنگ نیست
مرا عشق او چنگ اندوه ساخت
که جز غم در این چنگ، آهنگ نیست
***
به لب جز سرود امیدم نبود
مرا بانگ این چنگ خاموش کرد
چنان دل به آهنگ او خو گرفت
که آهنگ خود را فراموش کرد
***
نمی دانم این چنگی سرنوشت
چه می خواهد از جان فرسوده ام
کجا می کشانندم این نغمه ها
که یکدم نخواهند آسوده ام
***
دل از این جهان بر گرفتم دریغ
هنوزم به جان آتش عشق اوست
در این واپسین لحظه ی زندگی
هنوزم در این سینه یک آرزوست
***
دلم کرده امشب هوای شراب
شرابی که از جان برآرد خروش
شرابی که بینم در آن رقص مرگ
شرابی که هرگز نیابم به هوش
***
مگر وارهم از غم عشق او
مگر نشنوم بانگ این چنگ را
همه زندگی نغمه ماتم است
نمی خواهم این ناخوش آهنگ را

 

amir ut

عضو جدید
با همه بی سر و سامانیم

باز به دنبال پریشانیم



طاقت فرسودگیم هیچ نیست

در پی ویران شدن آنیم



آمده ام تا تو صدایم کنی

در پی آن لحظه طوفانیم



دلخوش گرمای کسی نیستم

آمده ام تا تو بسوزرانیم



آمده ام با عطش سالها

تا تو کمی عشق بنوشانیم



ماهی برگشته ز دریا شدم

تا که بگیری و بمیرانیم



حرف بزن ابر مرا باز کن

دیر زمانیست که بارانیم ...!



حرف بزن حرف بزن سالهاست

تشنه یک صحبت طولانیم



محمد علی بهمنی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


* دستور زبان عشق *
-------------------------
دست عشق از دامن دل دور باد!
مي‌توان آيا به دل دستور داد؟


مي‌توان آيا به دريا حكم كرد
كه دلت را يادي از ساحل مباد؟


موج را آيا توان فرمود: ايست!
باد را فرمود: بايد ايستاد؟


آنكه دستور زبان عشق را
بي‌گزاره در نهاد ما نهاد


خوب مي‌دانست تيغ تيز را
در كف مستي نمي‌بايست داد


**قیصر امین پور**
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
آهنگ عشق




ای شمع جان! خــدارا، پروانه را مــسوزان


آهنگ عـــشق دارد، ديــــوانه را مـــسوزان



بنـــياد مهــــر باشــــد انــــدر دل مــــحبان


دل، جايگاه يار است، اين خانه را مسوزان



ای محتسب! خدا را شــرم از نوای ما کن


جانم بگير و برسوز، ميخانه را مـسوزان



هندوی مــــن در آتش، زايين خـود مينداز


ای لاله بهر «بگون» جانانه را مــسوزان



ای باغبان هستی اشجار خشک بر بسوز


ترشاخه های مستيم، مستانه را مسوزان



آزاده مــرغ عشقم، دارم هــــــوای بـستان


صياد ناجوانمرد! کاشانـه را مـــــسوزان



يارب به حــق عشقت، درد «ظفر» دوا کن


آتش به خصــــم انداز فــرزانه را مسوزان


نذير احمد ظفر
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز


پرندگان هستند


تا من و تو برایشان


دانه های کلمات بریزیم


پرندگان هستند


تا من و تو عشق را

فراموش نکنیم


عمران صلاحي
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز


پرندگان هستند


تا من و تو برایشان


دانه های کلمات بریزیم


پرندگان هستند


تا من و تو عشق را

فراموش نکنیم


عمران صلاحي
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز


پرندگان هستند


تا من و تو برایشان


دانه های کلمات بریزیم


پرندگان هستند


تا من و تو عشق را

فراموش نکنیم


عمران صلاحي
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز


پرندگان هستند


تا من و تو برایشان


دانه های کلمات بریزیم


پرندگان هستند


تا من و تو عشق را

فراموش نکنیم


عمران صلاحي
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز


پرندگان هستند


تا من و تو برایشان


دانه های کلمات بریزیم


پرندگان هستند


تا من و تو عشق را

فراموش نکنیم


عمران صلاحي
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز


پرندگان هستند


تا من و تو برایشان


دانه های کلمات بریزیم


پرندگان هستند


تا من و تو عشق را

فراموش نکنیم


عمران صلاحي
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز


پرندگان هستند


تا من و تو برایشان


دانه های کلمات بریزیم


پرندگان هستند


تا من و تو عشق را

فراموش نکنیم


عمران صلاحي
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عاشقم بر عشق و هرگزنشكنم پيمان عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا حديث عاشقی و عشق باشد در جهان[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نام من بادا نوشته بر سرديوان عشق[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عاشقم بر عشق و هرگزنشكنم پيمان عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا حديث عاشقی و عشق باشد در جهان[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نام من بادا نوشته بر سرديوان عشق[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عاشقم بر عشق و هرگزنشكنم پيمان عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا حديث عاشقی و عشق باشد در جهان[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نام من بادا نوشته بر سرديوان عشق[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عاشقم بر عشق و هرگزنشكنم پيمان عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا حديث عاشقی و عشق باشد در جهان[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نام من بادا نوشته بر سرديوان عشق[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عاشقم بر عشق و هرگزنشكنم پيمان عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا حديث عاشقی و عشق باشد در جهان[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نام من بادا نوشته بر سرديوان عشق[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عاشقم بر عشق و هرگزنشكنم پيمان عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا حديث عاشقی و عشق باشد در جهان[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نام من بادا نوشته بر سرديوان عشق[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عاشقم بر عشق و هرگزنشكنم پيمان عشق[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا حديث عاشقی و عشق باشد در جهان[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نام من بادا نوشته بر سرديوان عشق[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
 
بالا