طرح پله پله تا ملاقات خدا

محسن2115

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی بچه ها از همتون ممنونم.:w30:
واسه ی اینکه چاره ی دیگه ای نداریم! پس از کی بخوایم؟ به کی امید داشته باشیم؟ به بنده های بی مهرش؟ به کسایی که فقط منافع خودشونو میبینن و حاضرن واسه اون هر کاری بکنن و هر بلایی که میخوان سرت بیارن؟ اگه نخوای مثل بقیه باشی ولی زندگی کنی کی هست که کمکت کنه؟! جز اینه که خود خدا حداقل باید به دادت برسه؟ اما اگه اونم رهات کنه و مثل بنده هاش بشه ......؟

راستش فقط امیدم الان به همینه که یه روزی بفهم این حسنش خیلی بیشتر بوده و همیشه هم روش زیاد دقت میکنم.ولی متاسفانه تو این چند ساله همیشه تو مقایسه ی نسبی که میکنم میبینم ضررش برام بیشتراز منفعتش بوده! امیدوارم بعدا (اگه عمری باقی بمونه!) برعکسش بهم ثابت بشه.

هوالمحبوب
1)زهر است عطاي خلق هرچند كه دوا باشد
از بنده چه ميخواهي آنجا كه خدا باشد
2)حسنش از لحاظ مادي شايد خوب نباشه ولي از نظر معنوي حتما به نفعت بوده.من خودم چند سال پيش كه سال سوم دانشگاه بودم بهم يه پيشنهاد كاري عالي شد ولي قسمت نشد برم و فكر ميكنم اين به نفعم بود .چون اگه دست خودم بود و قبول ميكردم ولي قسمت نشد چون اگه اتفاق خاصي ميفتاد من كه نه 7 نسل بعد ازمنم نميتونستند جبران مافات كنند.اين يعني خير حالا مادي نيست ولي جلو ضررم رو از نظر معنوي وآبرو اعتبار تو آينده گرفت.حالا خودت بشين تجزيه و تحليل كن.:gol::gol:
 

lout

عضو جدید
زیبایی حقیقت است و حقیقت زیبایی
این است تمامی آنچه شما می دانید.
و این است تمامی آنچه شما نیاز دارید بدانید.


 

phalagh

مدیر بازنشسته
طرح فعلی چیه؟!!
عزیزم الان تو مرحله سومیم.بهت صمیمانه خوش آمد میگم.:w36:
دوستاییکه تازه میان.یادشون نره برا بقیه دعا کنن.به خدا حتی ذره ای عشق به خداوند و تمایل برای اینکه بنده صالحی برای او باشیم نزد خدا بیجواب نمیمونه.
مرحله اول: ذکر نام خدا در اول هر کار
مرحله دوم : دائم الوضو بودن
مرحله سوم: مانوس بودن با قران کریم
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
از بقیه ی دوستان بپرس
شاید دیدن
البته تا دیدن و چی بدونیم
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
واقعا
نمی دونم چرا
ولی از همون روزای اول آشنایی (یه کم جلوتر)ازش خوشم میومد.
به خصوص به خاطر نظراتش
بیشتر با طنز صحبت می کنه
اما به همون طنز خیلی قشنگ منظورش و می رسونه
اونم چه منظورایی
به جرات میشه گفت تفکرات عالی ای داره
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
این طرح ها می تونه نتیجه ای هم بده...
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
حتما نتیجه گرفتم
--------------------------
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

phalagh

مدیر بازنشسته
شما نتیجه گرفتی؟
سلام عزیزم.
اکثر کسانی که تاپیک رو میبینن و وارد میشن نشون میده یه جورایی به این بحثا علاقه دارن که توجهشون رو جلب کرده.
بهت خوش آمد میگم.
در مورد نتیجه هم بگم.
بستگی به دیدت داره که چطوری باشه.
من مسئله رو سه قسمت میکنم.
بعضی افراد کسانی هستن که به دین اسلام اعتقاد دارن و دوست دارن طبق دستورات اون عمل کنن. و یه جورایی طبق دین جلو برن.تا اینجای طرح فکر میکنم فقط شامل این افراد میشده.چون قطعا کسی که اسلام رو قول نداره.وضو به شکلی که در دین ما توصیه شده و قران خوندن روزانه براش مفهومی نداره.
از افراد باقیمانده کسانی هستن که شاید به دین سلام و یا حتی دین های دیگه اعتقادی نداشته باشن اما به یه سری اصول انسانی از جمله احترام به والدین ، رعایت ادب، کمک به همنوع و غیره معتقدن.که میخواد و دوست داره که این خصلتها درش تقویت بشه و این کار نیاز به تمرین داره.که در ادامه طرح به چنین مسائلی میرسیم.که مطمئنا تمرین توی هیچ کاریس بی تاثیر نیست.
وجه سوم دقت هست.و نگاه به خود.وقتی توی یکی یکی این مراحل قرار میگیریم.حواسمون به خودمون و کارامون هست که ببینیم داریم چی کار میکنیم. وو این باعث میشه ز خیلی کارای بیهوده دوری کنیم.
به هرحال کمترین تاثیری که این برنامه میتونه داشته باشه اینه که به یه جور احساس رضایت میرسیم. چون داریم طبق میل و خواست درون و باطنمون پیش میریم.
فرضا من دوست دارم درس بخونم.اما به دلایلی این کار رو نمیکنم.این کار چون با درون من در تضاده باعث ایجاد نارضایتی درونی میشه.که ازارم میدهاما وقتی طبق خواست درونیم عادت کنم که به موقع به کارام و درسام برسم یه جور احساس رضایت و راحتی خواهم داشت.و از اون آشفتگی نجات پیدا میکنم.
همه دوست دارن طبق اصل درونی خودشون رفتار کنن.
حالا اگه این اصل در جهت خواست و رضایت خدا باشه توجه خدا هم به ما بیشتر میشه.گاهی وقتا علنا حضورشو تو زندگیمون حس میکنیم.و این که حضور رو حس کنی به نظر من یعنی ملاقات.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
این قسمت از حرفم کاملا یه نظر شخصیه.
خدا از روح خودش در انسان دمید.تا انسان، انسان شد.
خدا یه وجود پاکه.روحی که در ما دمیده پاک بوده که ما دراثر انس با این دنیا و غرق شدن در اون لحظه لحظه از پاکی روحی که درما دمیده شده کم کردیم تا شدیم این.حالا هرچه که بیشتر تلاش کنیم که زنگار ها و ناپاکی ها رو از این روح پاک کنیم و بزداییم.بیبشتر روحمون رو به اون واقعیت خودش و اون اصل اولیش که روح پاک خدا بوده نزدیک کردیم.وقتی روح خدا رو در خودمون حس کنیم خدا رو در وجودمون حس کردیم.که اینم خودش از یه ملاقات حضوری بالاتره.
البته نظر و تفسیر کاملا شخصی بود.
 
آخرین ویرایش:

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
این قسمت از حرفم کاملا یه نظر شخصیه.
خدا از روح خودش در انسان دمید.تا انسان انسان شد.
خدا یه وجود پاکه.روحی که در ما دمیده پاک بوده که ما دراثر انس با این دنیا و غرق شدن در اون لحظه لحظه از پاکی روحی درما میده شده کم کردیم تا شدیم این.حالا هرچه که بیشتر تلاش کنیم که زنگار ها و ناپاکی ها رو از این روح پاک کنیم و بزداییم.بیبشتر روحمون رو به اون واقعیت خودش و اون اصل اولیش که روح پاک خدا بوده نزدیک کردیم.و روح خدا رو در خودمون حس کنیم خدا رو در وجودمون حس کردیم.که اینم خودش از یه ملاقات حضوری بالاتره.
البته نظر و تفسیر کاملا شخصی بود.


ممنون از توضیحاتت
اما این زنگارها و ناپاکی ها که خودت گفتی
شاید تو یه مقطعی پاگشون کنیم اما خیلی زود دوباره وسوسه می شیم
همون ساحل نجاتی که خدا میگه هنوز بهش نرسیدیم که همه چیز از یادمون میره
نگید اینطور نیست ....
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خب ماهم داریم فعالیت میکنیم و به نوعی تمام سعیمون و می کنیم که این طور نشه و جواب خوبی های خدا رو با بی معرفتی ندیم
(هم ظاهری "هم باطنی)
 

phalagh

مدیر بازنشسته
ممنون از توضیحاتت
اما این زنگارها و ناپاکی ها که خودت گفتی
شاید تو یه مقطعی پاگشون کنیم اما خیلی زود دوباره وسوسه می شیم
همون ساحل نجاتی که خدا میگه هنوز بهش نرسیدیم که همه چیز از یادمون میره
نگید اینطور نیست ....
آینه ای که تو خونه داریم اگه مواضبش نباشیم و هر روز بهش نرسیم و گرد گیریش نکنیم یه روزی میرسه که میبینی اصلا نمیشه تشخیص داد که یه روزی آینه بوده.
به نظرم وسوسه همیشه هست.اما تمرین و خودسازی آدم رو قوی میکنه که بتونه تحمل کنه.
کسی که اصلا روی روح خودش کار نکرده خیلی زودتر و سریعتر از کسی که با تمرین و البته با پس زمینه فکری روحش رو تقویت کرده ،فریب وسوسه رو میخوره.
روی پس زمینه فکری خیلی تاکید دارم.چون اگه کاری رو با یه ریشه و از روی فکر و اعتقاد انجام بدیم هیچ وقت در معرض خطر نخواهیم بود.
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
آینه ای که تو خونه داریم اگه مواضبش نباشیم و هر روز بهش نرسیم و گرد گیریش نکنیم یه روزی میرسه که میبینی اصلا نمیشه تشخیص داد که یه روزی آینه بوده.
به نظرم وسوسه همیشه هست.اما تمرین و خودسازی آدم رو قوی میکنه که بتونه تحمل کنه.
کسی که اصلا روی روح خودش کار نکرده خیلی زودتر و سریعتر از کسی که با تمرین و البته با پس زمینه فکری روحش رو تقویت کرده ،فریب وسوسه رو میخوره.
روی پس زمینه فکری خیلی تاکید دارم.چون اگه کاری رو با یه ریشه و از روی فکر و اعتقاد انجام بدیم هیچ وقت در معرض خطر نخواهیم بود.


پس زمینه فکری؟می شه بیشتر توضیح بدی؟
 

phalagh

مدیر بازنشسته
پس زمینه فکری؟می شه بیشتر توضیح بدی؟
ببین بحثی رو که همین نیم ساعت پیش با دوستم داشتم میگم.
در مورد دخترانی که تا تو خونه باباشونن خیلی پاکن ولی به محض اینکه ازدواج میکنن و به یه سری آزادیها میرسن همه چیز رو خراب میکنن و چه کارایی نمیکنن.
حرفم این بود اون دختر وقتی تو خونه باباش بوده صرفا به خاطر اون محدودیتهایی که داشته به فرض مثال با پسرا دوست نبوده و بی بند و باری از این نظر نداشته.وقتی آزاد شده دوست داشته همه چیز رو تجربه کنه. که یکیش فرضا دوست پسره.
اما اگه این دختر با یه ذهنیت خاص و یه تفکر و یه اعتقاد خاص به این سمت نمیرفت.و خیلی کارا رو نمیکرد آیا باز هم بعد از ازدواج دچار مشکل میشد؟؟؟؟
در پس هر کاری که میکنیم باید یه تفکر باشه.اگه من دروغ نمیگم باید بدونم که چرا دروغ نمیگم.اگه نماز میخونم باید یه تفکر پشت این نماز باشه و صرفا از روی عادت نباشه که همیشگی و ماندگار باشه.البته لزومی نداره اون علتها یه سری علتهایی باشه که برا همه هست.میتونه اون علت خاص من و تفکر من باشه.مهم اینه که دلیلی از روی تفکر وجود داشته باشه.
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ببین بحثی رو که همین نیم ساعت پیش با دوستم داشتم میگم.
در مورد دخترانی که تا تو خونه باباشونن خیلی پاکن ولی به محض اینکه ازدواج میکنن و به یه سری آزادیها میرسن همه چیز رو خراب میکنن و چه کارایی نمیکنن.
حرفم این بود اون دختر وقتی تو خونه باباش بوده صرفا به خاطر اون محدودیتهایی که داشته به فرض مثال با پسرا دوست نبوده و بی بند و باری از این نظر نداشته.وقتی آزاد شده دوست داشته همه چیز رو تجربه کنه. که یکیش فرضا دوست پسره.
اما اگه این دختر با یه ذهنیت خاص و یه تفکر و یه اعتقاد خاص به این سمت نمیرفت.و خیلی کارا رو نمیکرد آیا باز هم بعد از ازدواج دچار مشکل میشد؟؟؟؟
در پس هر کاری که میکنیم باید یه تفکر باشه.اگه من دروغ نمیگم باید بدونم که چرا دروغ نمیگم.اگه نماز میخونم باید یه تفکر پشت این نماز باشه و صرفا از روی عادت نباشه که همیشگی و ماندگار باشه.البته لزومی نداره اون علتها یه سری علتهایی باشه که برا همه هست.میتونه اون علت خاص من و تفکر من باشه.مهم اینه که دلیلی از روی تفکر وجود داشته باشه.
دقت کردی من چه خلاصش کردم؟
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببین بحثی رو که همین نیم ساعت پیش با دوستم داشتم میگم.
در مورد دخترانی که تا تو خونه باباشونن خیلی پاکن ولی به محض اینکه ازدواج میکنن و به یه سری آزادیها میرسن همه چیز رو خراب میکنن و چه کارایی نمیکنن.
حرفم این بود اون دختر وقتی تو خونه باباش بوده صرفا به خاطر اون محدودیتهایی که داشته به فرض مثال با پسرا دوست نبوده و بی بند و باری از این نظر نداشته.وقتی آزاد شده دوست داشته همه چیز رو تجربه کنه. که یکیش فرضا دوست پسره.
اما اگه این دختر با یه ذهنیت خاص و یه تفکر و یه اعتقاد خاص به این سمت نمیرفت.و خیلی کارا رو نمیکرد آیا باز هم بعد از ازدواج دچار مشکل میشد؟؟؟؟
در پس هر کاری که میکنیم باید یه تفکر باشه.اگه من دروغ نمیگم باید بدونم که چرا دروغ نمیگم.اگه نماز میخونم باید یه تفکر پشت این نماز باشه و صرفا از روی عادت نباشه که همیشگی و ماندگار باشه.البته لزومی نداره اون علتها یه سری علتهایی باشه که برا همه هست.میتونه اون علت خاص من و تفکر من باشه.مهم اینه که دلیلی از روی تفکر وجود داشته باشه.


ممنون از توضیحاتت
کاش میتونستم یه علت پیدا کنم
:w20:
 

phalagh

مدیر بازنشسته
ممنون از توضیحاتت
کاش میتونستم یه علت پیدا کنم
:w20:
به درون خودت نگاه کن.ببین اون کاری که میکنی چرا راضیت میکنه. اون کار چه چیزی رو در تو به وجود میاره که در تو احساس رضایت و آرامش رو تقویت میکنه. همون میشه علت.
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
به کارایی که می کنی اعتقاد داشته باش
یعنی اعتقاد پیدا کن "بعد انجامشون بده

ببین بحثی رو که همین نیم ساعت پیش با دوستم داشتم میگم.
در مورد دخترانی که تا تو خونه باباشونن خیلی پاکن ولی به محض اینکه ازدواج میکنن و به یه سری آزادیها میرسن همه چیز رو خراب میکنن و چه کارایی نمیکنن.
حرفم این بود اون دختر وقتی تو خونه باباش بوده صرفا به خاطر اون محدودیتهایی که داشته به فرض مثال با پسرا دوست نبوده و بی بند و باری از این نظر نداشته.وقتی آزاد شده دوست داشته همه چیز رو تجربه کنه. که یکیش فرضا دوست پسره.
اما اگه این دختر با یه ذهنیت خاص و یه تفکر و یه اعتقاد خاص به این سمت نمیرفت.و خیلی کارا رو نمیکرد آیا باز هم بعد از ازدواج دچار مشکل میشد؟؟؟؟
در پس هر کاری که میکنیم باید یه تفکر باشه.اگه من دروغ نمیگم باید بدونم که چرا دروغ نمیگم.اگه نماز میخونم باید یه تفکر پشت این نماز باشه و صرفا از روی عادت نباشه که همیشگی و ماندگار باشه.البته لزومی نداره اون علتها یه سری علتهایی باشه که برا همه هست.میتونه اون علت خاص من و تفکر من باشه.مهم اینه که دلیلی از روی تفکر وجود داشته باشه.
ولی حسابی به نوع این دو تا پست خندیدم
منظورا یکی بود
ولی یکیش تو دوتا جمله
یکیش تو n تا جمله
خداییش خندیدم
 

Similar threads

بالا