همگی کنار ..بهزاد وارد میشود ... داداشی امیر بیا پیش خودم میخام صندلیتو به اتیش بکشم ..
انتظارا به پایان رسید ... بعد از چندین سال انتظار و چشم به راه ماندن ... امیر بر روی صندلی قرار گرفت ..![]()
کاروان الفرار کجا ثبت نام میکنه ؟!!

سوالات رو عین دانشگاه طرح میکنم ... ولی چهار جوابی نداریم...به طور کاملا تشریحی ...
1- من و چه قدر دوست داری؟؟؟ بیش از حجم ظرفیتی خودت

2- چرا عدد 2 بعد 1 اومد . چرا گفتن 2 بزرگتر 1 میشه . نمیشد بگن برعکس بگن؟
یه عده بیکار بودن نشستن چنین قانونی رو وضع کردن .. بیا توی دنیای من اصن 1 رو بزرگترین عدد دنیا تعریف کن

3- چرا به رضا میگن شیربرنج؟؟؟؟

فکر کنم وقتی بدنیا اومده ناهار شیربرنج داشتن

(رضا بیا از خودت دفاع کن .. آوا و بهزاد گیر دادن بهت )
4- میدونی من چند روز ار رضا بزرگترم ...نظرت درباره این جیه؟؟؟ ( یه چی بگو رضا حرص بخوره )
شونصد روز ؟!!

تو که خیلی بزرگی .. بیش از ارتفاع برج میلاد

5- چرا زن نمیگری؟؟؟؟ ( داداشی جواب بده ..نگی چون کسی لیاقت منو نداره ها ...که میام الان تو اتاقت )
خجالتی میباشیم

6- چرا سوالام خشک کرد ؟؟؟؟
رضا اومده با سرنگ آبشو کشیده

اینا رو فعلن جواب بده ///تا فردا
تا فردا داداش گلمممممممم
