شکلکهای یاهو در زبان شعرا ....

ricardo

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ز جان شيرين‌تري اي چشمه‌ي نوش
سزد گر گيرمت چون جان در آغوش
○ نظامي
----------------

لبخند معاوضه كن با جان شهريار
تا من به شوق اين دهم و آن ستانمت
○شهريار
----------------

چگونه شاد شود اندرون غمگينم؟
به اختيار كه از اختيار بيرون است
○ حافظ
----------------

به چشمك اين همه مژگان به هم مزن يارا!
كه اين دو فتنه به هم مي‌زنند دنيا را
○ شهريار
----------------

گاهي به نوشخند لبت را اشاره كن
ما را به هيچ صاحب عمر دوباره كن
○ فروغي بسطامي
----------------

خيال حوصله بحر مي‌پزد هيهات
چه‌هاست در سر اين قطره محال‌انديش
○ حافظ
----------------

عجب عجب كه برون آمدي به پرسش من
ببين ببين كه چه بي‌طاقتم ز شيدايي
○ مولانا
----------------

آرامِ دل غمگين، جز دوست كسي مگزين
في‌الجمله همه او بين، زيرا همه او ديدم
○ فخرالدين عراقي
----------------

منم شرمنده زين ياري كه كردي
همين باشد وفاداري كه كردي
○ وحشي بافقي
----------------

بده يك بوسه تا ده واستاني
از اين به چون بود بازارگاني!؟
○ نظامي
----------------

ما را همين بس است كه داريم درد عشق
مقصود ما ز وصل تو بوس و كنار نيست
○ عبيد زاكاني
----------------

چندين شكستِ كارِ منِ دلشكسته چيست؟
اي هرزه‌گرد مگر نيست كار دگرت؟
○ وحشي بافقي
----------------

مرا هجران گسست از هم، رگ و بند
مرا شمشير زد گيتي، تو را مشت
○ پروين اعتصامي
----------------

گفتي تو نه گوشي (
!) كه سخن گويمت از عشق
اي نادره گفتار كجا گوش‌تر از من؟
○ شهريار
----------------

آخرالامر گل كوزه‌گران خواهي شد
حاليا فكر سبو كن كه پر از باده كني
○ حافظ
----------------

جمالش كرد حيرانم، چه ماه است آن نمي‌دانم
كه چشم از كشف ماهيت، نمي‌بندد تأمل را
○ اوحدي مراغه‌اي

 

ricardo

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

كي توان حق گفت جز زير لحاف
با تو اي خشم‌آور آتش‌سجاف!
○ مولانا
----------------

دريا و كوه در ره و من خسته و ضعيف
اي خضر پي‌خجسته مدد كن به همتم
○ حافظ
----------------

در راه عشق وسوسه‌ي اهرمن بسي است
پيش آي گوش دل به پيام سروش كن
○ حافظ
----------------

خواهم از گريه دهم خانه به سيلاب امشب
دوستان را خبر از چشم پرآبم مكنيد
○ محتشم كاشاني
----------------

مي مي‌كشيم و خنده‌ي مستانه مي‌زنيم
با اين دو روزه‌ي عمر چه‌ها مي‌كنيم ما
○ صائب تبريزي
----------------

به حال سعدي بيچاره قهقهه چه زني
كه چاره در غم تو، هاي هاي مي‌داند
○ سعدي
----------------

از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نيفزود
زنهار از اين بيابان وين راه بي‌نهايت
○ حافظ
----------------

تو را زين پس جز فرشته نخوانم
ازيرا كه تو آدمي را نماني!
○ فرخي سيستاني
----------------
آن دگر گفت اي گروه زرپرست
جمله خاصيت مرا چشم اندرست
○ مولانا
 

ricardo

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

مكن از خواب بيدارم خدا را
كه دارم خلوتي خوش با خيالش
○ حافظ
----------------

خواب مرگم باد اگر دور از تو خوابم آرزوست
خون خورم بي‌چشم مستت گر شرابم آرزوست
○ اهلي شيرازي
----------------

چون نمايد به تو اين دولت روي
رو در آن آر و به كس هيچ مگوي
○ جامي
----------------

نمي‌دانم كه دردم را سبب چيست؟
همي دانم كه درمانم تويي بس
○ اوحدي مراغه‌اي
----------------

گر بدي گفت حسودي و رفيقي رنجيد
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نكنيم
○ حافظ
----------------

ما شبي دست برآريم و دعايي بكنيم
غم هجران تو را چاره ز جايي بكنيم
○ حافظ
----------------

آه از راه محبت كه چه بي‌پايان است
با دو منزل كه يكي وصل و يكي هجران است
○ صيدي
----------------

مرا صائب به فکر کار عشق انداخت بيکاري
عجب كاري براي مردم بيكار پيدا شد!
○ صائب تبريزي
----------------

رو مسخرگي پيشه كن و مطربي آموز
تا داد خود از كهتر و مهتر بستاني
○ انوري
----------------

گر به خشم است و گر به عين رضا
نگهي باز كن كه منتظريم
○ سعدي
----------------

من مريض درد عصيانم كه درمانم تويي
دردمند اين‌چنين محتاج درمان شماست!
○ محتشم كاشاني
----------------

من چون نزنم دست كه پابند مني
چون پاي نكوبم كه توئي دست‌زنان
○ مولانا
----------------

حباب‌وار براندازم از روي نشاط كلاه
اگر ز روي تو عكسي به جام ما افتد
○ حافظ
----------------

مرا كه سِحر سخن در جهان همه رفته است
ز سِحر چشم تو بيچاره مانده‌ام مسحور
○ سعدي
----------------

اين بدان گفتم كه تا هر بي‌فروغ
كم زند در عشق ما لاف دروغ
○ عطار
----------------

مجلس تمام گشت و به پايان رسيد عمر
ما همچنان در اول وصف تو مانده‌ايم
○ حافظ
----------------

اي غايب از نظر به خدا مي‌سپارمت
جانم بسوختي و به دل دوست دارمت
○ حافظ

----------------
اين هم آخري:


اتل متل توتوله
گاو حسن چه جوره!
 

#AREZOO#

عضو جدید
کاربر ممتاز
اتفاقا اینهمه شعر از شاعرای بزرگ رو لینک کرده به شکلکها ... خیلی جالبه
شوخی بید:D

آق مهدی داری به کی میگی ، این چغندر که حالیش نیست !:thumbsup:
کدو حلوایی جفت پا نیام تو صورتت:w07::w07:
اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه
:w25::w25::w25::w21:
 

starone312

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آيا كساني كه با تيغ ريش ميزنند با كساني كه با ريش تيغ ميزنند برابرندد؟!


عجب اس ام اسي بودا!!
 

ricardo

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آيا كساني كه با تيغ ريش ميزنند با كساني كه با ريش تيغ ميزنند برابرندد؟!


عجب اس ام اسي بودا!!

بله پسرم فرق میکنن !:D
پایم خفن:w18:
چه روشی داری؟؟:cool:

:w05:

عجب یعنی آرزو خانوم چغندر هستند
جای تعجبه


بله :thumbsup:



 

starone312

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می گویند مردی روستایی با چند الاغش وارد شهر شد. هنگامی که کارش تمام شد و
خواست به روستا بازگردد، الاغ ها را سرشماری کرد. دست بر قضا سه رأس از الاغ ها
را نیافت. سراسیمه به سراغ اهالی رفت و سراغ الاغ های گمشده را گرفت. از قرار
معلوم کسی الاغ ها را ندیده بود. نزدیک ظهر، در حالی که مرد روستایی خسته و
ناامید شده بود، رهگذری به او پیشنهاد کرد، وقت نماز سری به مسجد جامع شهر بزند
و از امام جماعت بخواهد تا بالای منبر از جمعیت نمازخوان کسب اطلاع کند. مرد
روستایی همین کار را کرد. امام جماعت از باب خیر و مهمان دوستی، نماز اول را که
خواند بالای منبر رفت و از آن جا که مردی نکته دان و آگاه بود، رو به جماعت کرد
و گفت: «آهای مردم در میان شما کسی هست که از مال دنیا بیزار باشد؟» خشکه مقدسی
از جا برخاست و گفت: «من!» امام جماعت بار دیگر بانگ برآورد: «آهای مردم! در
میان شما کسی هست که از صورت زیبا ناخشنود شود؟» خشکه مقدس دیگر برخاست و
گفت:«من!» امام جماعت بار سوم گفت:«آهای مردم! کسی در میان شما هست که از آوای
خوش (صدای دلنشین) متنفر باشد؟» خشکه مقدس دیگری بر پا ایستاد و گفت:«من!» سپس
امام جماعت رو به مرد روستایی کرد و گفت:« بفرما! سه تا خرت پیدا شد. بردار و
برو!»
 

ricardo

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنون از لطف همتون...دست گلتون درد نکنه:w05::w05:

:w05:

می گویند مردی روستایی با چند الاغش وارد شهر شد. هنگامی که کارش تمام شد و
خواست به روستا بازگردد، الاغ ها را سرشماری کرد. دست بر قضا سه رأس از الاغ ها
را نیافت. سراسیمه به سراغ اهالی رفت و سراغ الاغ های گمشده را گرفت. از قرار
معلوم کسی الاغ ها را ندیده بود. نزدیک ظهر، در حالی که مرد روستایی خسته و
ناامید شده بود، رهگذری به او پیشنهاد کرد، وقت نماز سری به مسجد جامع شهر بزند
و از امام جماعت بخواهد تا بالای منبر از جمعیت نمازخوان کسب اطلاع کند. مرد
روستایی همین کار را کرد. امام جماعت از باب خیر و مهمان دوستی، نماز اول را که
خواند بالای منبر رفت و از آن جا که مردی نکته دان و آگاه بود، رو به جماعت کرد
و گفت: «آهای مردم در میان شما کسی هست که از مال دنیا بیزار باشد؟» خشکه مقدسی
از جا برخاست و گفت: «من!» امام جماعت بار دیگر بانگ برآورد: «آهای مردم! در
میان شما کسی هست که از صورت زیبا ناخشنود شود؟» خشکه مقدس دیگر برخاست و
گفت:«من!» امام جماعت بار سوم گفت:«آهای مردم! کسی در میان شما هست که از آوای
خوش (صدای دلنشین) متنفر باشد؟» خشکه مقدس دیگری بر پا ایستاد و گفت:«من!» سپس
امام جماعت رو به مرد روستایی کرد و گفت:« بفرما! سه تا خرت پیدا شد. بردار و
برو!»

:D:gol::gol:
 

ricardo

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آرزو یه سوال شرعی برام پیش اومد :

دیشب خوابتو دیدم ، آیا نماز وحشت برمن واجبه ؟
 

#AREZOO#

عضو جدید
کاربر ممتاز
جسارتا ایشون چغندر خام هستن یا پخته شده؟

آرزو یه سوال شرعی برام پیش اومد :

دیشب خوابتو دیدم ، آیا نماز وحشت برمن واجبه ؟

خوبه كه چغندر !!

شيرينم هست!!


کلا سوژه امشبتون منم دیگه:w05::w05::cry::cry:
 
بالا