
ز جان شيرينتري اي چشمهي نوش
سزد گر گيرمت چون جان در آغوش
○ نظامي
----------------

لبخند معاوضه كن با جان شهريار
تا من به شوق اين دهم و آن ستانمت
○شهريار
----------------

چگونه شاد شود اندرون غمگينم؟
به اختيار كه از اختيار بيرون است
○ حافظ
----------------

به چشمك اين همه مژگان به هم مزن يارا!
كه اين دو فتنه به هم ميزنند دنيا را
○ شهريار
----------------

گاهي به نوشخند لبت را اشاره كن
ما را به هيچ صاحب عمر دوباره كن
○ فروغي بسطامي
----------------

خيال حوصله بحر ميپزد هيهات
چههاست در سر اين قطره محالانديش
○ حافظ
----------------

عجب عجب كه برون آمدي به پرسش من
ببين ببين كه چه بيطاقتم ز شيدايي
○ مولانا
----------------

آرامِ دل غمگين، جز دوست كسي مگزين
فيالجمله همه او بين، زيرا همه او ديدم
○ فخرالدين عراقي
----------------

منم شرمنده زين ياري كه كردي
همين باشد وفاداري كه كردي
○ وحشي بافقي
----------------

بده يك بوسه تا ده واستاني
از اين به چون بود بازارگاني!؟
○ نظامي
----------------

ما را همين بس است كه داريم درد عشق
مقصود ما ز وصل تو بوس و كنار نيست
○ عبيد زاكاني
----------------

چندين شكستِ كارِ منِ دلشكسته چيست؟
اي هرزهگرد مگر نيست كار دگرت؟
○ وحشي بافقي
----------------

مرا هجران گسست از هم، رگ و بند
مرا شمشير زد گيتي، تو را مشت
○ پروين اعتصامي
----------------

گفتي تو نه گوشي (

اي نادره گفتار كجا گوشتر از من؟
○ شهريار
----------------

آخرالامر گل كوزهگران خواهي شد
حاليا فكر سبو كن كه پر از باده كني
○ حافظ
----------------

جمالش كرد حيرانم، چه ماه است آن نميدانم
كه چشم از كشف ماهيت، نميبندد تأمل را
○ اوحدي مراغهاي