كاش مي دانست
در خزاني كه از اين باغ گذشت
سبزه ها باز چرا زرد شدند
خيل خاكستري لك لك ها
در افق هاي مسي رنگ غروب
تا كجا هاي كجا كوچيدند
كاش مي فهميدي
زندگي محبس بي ديواريست
و تو محكوم به حبس ابدي
و عدالت ستم معتدليست
كه درون رگ قانون جاريست
كاش مي فهميدي
زندگي آش دهن سوزي نيست
عشق بازار متاع خاميست
آرزو گور جوانمردان است
مرده از زنده هميشه هر گاه
در جهان بيشتر است
در خزاني كه از اين باغ گذشت
سبزه ها باز چرا زرد شدند
خيل خاكستري لك لك ها
در افق هاي مسي رنگ غروب
تا كجا هاي كجا كوچيدند
كاش مي فهميدي
زندگي محبس بي ديواريست
و تو محكوم به حبس ابدي
و عدالت ستم معتدليست
كه درون رگ قانون جاريست
كاش مي فهميدي
زندگي آش دهن سوزي نيست
عشق بازار متاع خاميست
آرزو گور جوانمردان است
مرده از زنده هميشه هر گاه
در جهان بيشتر است