شعر بگوو

نفس شیمی

عضو جدید
اون قدر به در نگاه نکن کسی به در نمیزنه

هیشکی دیگه به تنهایت این روزا سر نمیزنه
هی پشت پنجره نرو به انتظار دیگه نشین
سهم تو این بی کسیه تنهابشی روی زمین
تموم آدما یه روز این سرنوشتشون میشه
مزه تنهابودنو هرکی یه روزی میچشه
تموم آدما یه روز این سرنوشتشون میشه
مزه تنهابودنو هرکی یه روزی میچشه
این قصه غریب شدن ادامه داره تا ابد
باید که قید دنیارو یه روز واسه همیشه زد
این روزگارآدمارو بالا پایین می بره
شوخی نداره با کسی این ایستگاه آخره

تموم آدما یه روز این سرنوشتشون میشه
مزه تنهابودنو هرکی یه روزی میچشه
تموم آدما یه روز این سرنوشتشون میشه
مزه تنهابودنو هرکی یه روزی میچشه
میلاد کیانی
 

زهره ه

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیشه ای میشکند
یک نفر میپرسد
که چرا
شیشه شکست؟
یک نفر میگوید:
شاید این رفع بلاست
دیگری میپرسد
شیشه پنجره را باد شکست؟
دل من سخت شکست
هیچ کس هیچ نگفت
غصه ام را نشنید
از خودم میپرسم
ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود.


 

maria99

عضو جدید
من و تو دو تا پرنده تو قفس زندونی بودیم
جای پر زدن نداشتیم ولی اسمونی بودیم
ابرو بارونو میدیدیم
اما دنیامون قفس بود
چشم ب دور دستا نداشتیم
همینم واسه ما بس بود
 

زهره ه

عضو جدید
کاربر ممتاز
"عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی


عشق یعنی شب نخفتن تا سحر


عشق یعنی سجده با چشمان تر


عشق یعنی سر به دار آویختن


عشق یعنی اشک حسرت ریختن


عشق یعنی درجهان رسوا شدن


عشق یعنی سست و بی پروا شدن


عشق یعنی سوختن با ساختن


عشق یعنی زندگی را باختن"
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید باورت نشود


اما من هنوز


هر از چند گاهی


سر می گذارم به همان دیوار کودکی ها


چشمها را می بندم


وسالها را به شماره می گیرم.


می دانم که پیدایت نخواهد شد


اما دلخوشم به اینکه


شاید صدایت را


- فقط صدایت را -


از آن دورها بشنوم


که بگویی : بیــــــــــــــا......!
 
اون قدر به در نگاه نکن کسی به در نمیزنه

هیشکی دیگه به تنهایت این روزا سر نمیزنه
هی پشت پنجره نرو به انتظار دیگه نشین
سهم تو این بی کسیه تنهابشی روی زمین
تموم آدما یه روز این سرنوشتشون میشه
مزه تنهابودنو هرکی یه روزی میچشه
تموم آدما یه روز این سرنوشتشون میشه
مزه تنهابودنو هرکی یه روزی میچشه
این قصه غریب شدن ادامه داره تا ابد
باید که قید دنیارو یه روز واسه همیشه زد
این روزگارآدمارو بالا پایین می بره
شوخی نداره با کسی این ایستگاه آخره

تموم آدما یه روز این سرنوشتشون میشه
مزه تنهابودنو هرکی یه روزی میچشه
تموم آدما یه روز این سرنوشتشون میشه
مزه تنهابودنو هرکی یه روزی میچشه
میلاد کیانی

شیشه ای میشکند
یک نفر میپرسد
که چرا
شیشه شکست؟
یک نفر میگوید:
شاید این رفع بلاست
دیگری میپرسد
شیشه پنجره را باد شکست؟
دل من سخت شکست
هیچ کس هیچ نگفت
غصه ام را نشنید
از خودم میپرسم
ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود.



پای سگ بوسید مجنون خلق گفتند: این چه بود.....؟
گفت :این سگ گاه گاهی کوی لیلی رفته بود.......!

اما یک روز باد وحشی رویاهامو با خودش بردددددددددددد
قفس افتاد و اینه افتاد و ترک خورد....

من و تو دو تا پرنده تو قفس زندونی بودیم
جای پر زدن نداشتیم ولی اسمونی بودیم
ابرو بارونو میدیدیم
اما دنیامون قفس بود
چشم ب دور دستا نداشتیم
همینم واسه ما بس بود

"عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی


عشق یعنی شب نخفتن تا سحر


عشق یعنی سجده با چشمان تر


عشق یعنی سر به دار آویختن


عشق یعنی اشک حسرت ریختن


عشق یعنی درجهان رسوا شدن


عشق یعنی سست و بی پروا شدن


عشق یعنی سوختن با ساختن


عشق یعنی زندگی را باختن"

شاید باورت نشود


اما من هنوز


هر از چند گاهی


سر می گذارم به همان دیوار کودکی ها


چشمها را می بندم


وسالها را به شماره می گیرم.


می دانم که پیدایت نخواهد شد


اما دلخوشم به اینکه


شاید صدایت را


- فقط صدایت را -


از آن دورها بشنوم


که بگویی : بیــــــــــــــا......!

من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!

تو باور نکن اما من عاشقم
به یادم هست آن سوز زمستان را عزیزا...
که چون خورشید بر یخبسته جان من دمیدی.
بیادم هست آن پاییز غمزا را که....
... تنها بودم و تنها ، تو اما ناگهان از راه رسیدی ...
...کبوتر وار از این شاخه به آن شاخه پریدی.
مقصد، از مقصود ماهم دور تر
راه ناهموار بود و همسفر ناجورتر
در نهایت ،بی نهایت خفته بود
دل مردد بود ،و هم آشفته بود
آسمان تاریکتر هر لحظه شد
گفتگوها از جنس باران شد
جز جدایی چاره ایی بهتر نبود...؟؟؟
یا لحظه ایی شیرینتر از آخر نبود...؟..

واقعا ممنون بچه ها.ببخشید من کم میام
خودتون تاپیک نگه دارید ها.
مرسی
 
تمام عمر رد شدم ازت ببین کجا شدم اسیر تو
به پشت سر نگاه نمیکنم که بر نگردم از مسیر تو
به حد مرگ میپرستمت ولی برای عشق تو کمه
خودت به من بگو بهشت تو کجای این همه جهنمه
 

زهره ه

عضو جدید
کاربر ممتاز

من تمـــــام شــــــــعرهایم را

در وصــــــــف نیامدنت ســـــــــــــروده ام !


و اگر یــــــــــک روز ناگهـــــــــــان ناباورنه ســــــــر برسی


...


دســـــــــت خالی ,حیرت زده


از شاعر بودن استعفا خواهم داد!


نقــــــاش میشوم


تا ابدیت نقش پرواز را


بر میله های تمام قفس های دنیـــــــا


خواهـــــــم کشید.
 

maryam-25

عضو جدید
زندگی داشتن کلبه کوچک اما
پر ز احساس شب و خاطره هاست
زندگی راز الفبای نگاهیست که باران دارد
و عبوریست که در دهکده سرد غرور عشق می فهماند
زندگی اسمانیست به رنگ باران
و به سرسبزی امواج غریب یک دشت
که به دریای امید
در شب خاطره ها می برد حس تو را
با تپش های دلی
پر ز عشق و عطش و خواهش و اشک...
 

maryam-25

عضو جدید
من اگر اشک به دادم نرسد، مي شکنم
اگر از ياد تو يادي نکنم، مي شکنم
بر لب کلبه ي محصور وجود،
من در اين خلوت خاموش سکوت،
اگر از ياد تو يادي نکنم، مي شکنم
اگر از هجر تو آهي نکشم،
تک و تنها،
مي شکنم
به خدا مي شکنم...
 
من اگر اشک به دادم نرسد، مي شکنم
اگر از ياد تو يادي نکنم، مي شکنم
بر لب کلبه ي محصور وجود،
من در اين خلوت خاموش سکوت،
اگر از ياد تو يادي نکنم، مي شکنم
اگر از هجر تو آهي نکشم،
تک و تنها،
مي شکنم
به خدا مي شکنم...

زندگی داشتن کلبه کوچک اما
پر ز احساس شب و خاطره هاست
زندگی راز الفبای نگاهیست که باران دارد
و عبوریست که در دهکده سرد غرور عشق می فهماند
زندگی اسمانیست به رنگ باران
و به سرسبزی امواج غریب یک دشت
که به دریای امید
در شب خاطره ها می برد حس تو را
با تپش های دلی
پر ز عشق و عطش و خواهش و اشک...

مرسی مریمم جان
بازم سربزن به ما
 

ros.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از خودم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بلد نیستم کهههههه
 

زهره ه

عضو جدید
کاربر ممتاز
کـاش مـی فـهـمیـدی

قـهـر میـکنم


تـا دسـتـمو مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـی


بـمون...


نـه ایـنـکـه شـونـه بـالا بــنـدازی و آروم بـگـى

هـر طور راحـتـى!!
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ياد من باشد فردا دم صبح
به نسيم از سر صدق سلامي بدهم
و به انگشت نخي خواهم بست تا فراموش نگردد فردا
زندگي شيرين است، زندگي بايد كرد
گرچه دير است ولي
كاسه‌اي آب به پشت سر لبخند بريزم، شايد
به سلامت ز سفر برگردد
بذر اميد بكارم در دل، لحظه را دريابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهرباني خودم عرضه كنم
يك بغل عشق از آن‌جا بخرم
ياد من باشد فردا حتماً
به سلامي، دل همسايه خود شاد كنم
بگذرم از سر تقصير رفيق، بنشينم دم در
چشم بر كوچه بدوزم با شوق!
تا كه شايد برسد همسفري، ببرد اين دل ما را با خود
و بدانم ديگر قهر چيز بديست!
يا من باشد فردا حتماً
باور اين را بكنم، كه دگر فرصت نيست!
و بدانم كه اگر دير كنم، مهلتي نيست مرا
و بدانم كه شبي خواهم رفت...
و شبي هست، كه نيست پس از آن فردايي
ياد من باشد
باز اگر فردا، غفلت كردم
آخرين لحظه‌ از فردا شب
من به خود باز گويم اين را:
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش كنم هرچه گذشت....
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دروغ بگو ولی بگو هنوز هوامو داری

هرچی که دوست داری بگو نگو دوسم نداری
 

pakmojtaba

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز.
و دویدن که آموختی، پرواز را.

راه رفتن بیاموز

زیرا راههایی که می روی جزئی از تو می شود

و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند
.
دویدن بیاموز

چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زود باشی دیر
.
و پرواز را یاد بگیر

نه برای اینکه از زمین جدا باشی

برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی
...


 
وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز.
و دویدن که آموختی، پرواز را.

راه رفتن بیاموز

زیرا راههایی که می روی جزئی از تو می شود

و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند
.
دویدن بیاموز

چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زود باشی دیر
.
و پرواز را یاد بگیر

نه برای اینکه از زمین جدا باشی

برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی
...



مرسی که سرزدی.بازم بیای
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مي توان در قاب خيس پنجره
چك چك آواز باران را شنيد
مي توان دلتنگي يك ابر را
در بلور قطره ها بر شيشه ديد
مي توان لبريز شد از قطره ها
مهربان و بي ريا و ساده بود
مي توان با واژه هاي تازه تر
مثل ابري شعر باران را سرود
مي توان در زير باران گام زد
لحظه هاي تازه اي آغاز كرد
پاك شد در چشمه هاي آسمان
زير باران تا خدا پرواز كرد....
 
مي توان در قاب خيس پنجره
چك چك آواز باران را شنيد
مي توان دلتنگي يك ابر را
در بلور قطره ها بر شيشه ديد
مي توان لبريز شد از قطره ها
مهربان و بي ريا و ساده بود
مي توان با واژه هاي تازه تر
مثل ابري شعر باران را سرود
مي توان در زير باران گام زد
لحظه هاي تازه اي آغاز كرد
پاك شد در چشمه هاي آسمان
زير باران تا خدا پرواز كرد....
مرسی ممنون
بازم سربزن
 
سواره قایق مهتاب شد رفت
دله بی طاقتش بی تاب شد رفت
کناره رود و مشک تیر خورده
عمو از خجالت آب شد رفت
یا ابالفضل العباس
 

maryam-25

عضو جدید
بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش
زیبا و زشتش پای تست تقدیر را باور مکن
تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن تصویر را باور مکن
خالق ترا شاد آفرید آزاد آزاد آفرید
پرواز کن با آرزو زنجیر را باور مکن.....
 
بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش
زیبا و زشتش پای تست تقدیر را باور مکن
تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن تصویر را باور مکن
خالق ترا شاد آفرید آزاد آزاد آفرید
پرواز کن با آرزو زنجیر را باور مکن.....
مرسی
بازم سربزن
 

nahid alz

عضو جدید
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] از خستگی روز همین خواب پر از راز[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] آزادگی و شیفتگی مرز ندارد[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] وقتی همه جا از غزل من سخنی هست[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] یعنی همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟[/FONT]
 

nahid alz

عضو جدید
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]هی فلانی!
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم…
هرجا که دلت میخواهد برو…
فقط آرزو میکنم
وقتی دوباره هوای من به سرت زد، آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت، باز هم آرام نگیری…
و اما من…
بر نمیگردم که هیچ!
عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،
که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی،با خاطراتم قدم بزنی!
[/FONT]
 

nahid alz

عضو جدید
[h=6][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]می دانی؟[/FONT]

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]یک وقت هایی باید[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
رویِ یک تکه کاغذ بنویسی

تعطیل است

و بچسبانی پشتِ شیشه‌یِ افکارت
[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
...[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] ... باید به خودت استراحت بدهی[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
دراز بکشی
[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال سوت بزنی

در دلت بخندی به تمام افکاری که

پشت شیشه‌یِ ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویی:
[/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
بگذار منتظر بمانند.

[/FONT]حسين پناهي
[/h]
 

Similar threads

بالا