خواهش ميكنم كمكم كنيد

medadranghi

عضو جدید
از مدير محترم خواهش ميكنم تاپيك رو حدفش نكنيد. من واقعا به راهنمايي تون نياز دارم.
سلام.

من دختري 24 ساله هستم كه چن سال پيش با پسري آشنا شدم خيلي متدين و متين و ... يعني همه ي مشخصات يه انسان نمونه كه همه ي دخترا طالبشن درش وجود داشت. ما يه سالي باهم دوست بوديم . اما باتوجه به رازي كه من داشتم ( كه البته اين راز من، يه راز خيلي مقدس و آسموني بود كه مربوط ميشد به يه عهدي بين من و خدا ... خواهشا فكراي بد نكنيد) . به خاطر رازي كه داشتم ازش دوري ميكردم . مي دونستم خيلي دوستم داره و با اين كارم اذيتش ميكنم. و خودمم خيلي دوسش داشتم. اما با همه ي اينها ازش دوري كردم. بعد مدتي نه من و نه اون ، نتونستيم تحمل كنيم و دوباره دوستيمون شروع شد. يه رابطه ي پاك و خيلي صميمانه و معصومانه ...
ولي باز عهد من مانعم ميشد و باز ازش جدا شدم . اون مي دونست دوري من از اون به خاطر رازي بود كه من تو سينه داشتم . برا همين چيزي نگفت و رفت . تا اينكه بعد دو سه ماهي فهميدم با دوست صميمي من دوست شده ... همن دوستم بهم اينو گفت ، و اينو گفت كه چون اون نتونست بهت بگه من گفتم. ... دلم طاقت نياورد ، براش پيام دادم كه آرزوي خوشبختي كنم ، از اونجايي كه ميشناختمش ميدونستم محال ممكنه به خاطر حرص دادن به من اينكارو كرده باشه ... اون پسر عاقليه ... وقتي بهش آرزوي خوشبختي كردم فقط در جوابم نوشت : " .... "
تو اين مدت خيلي زجر كشيدم ... خيلي غصه خوردم ... نمي دوني چه حس وحشتناكيه كسي رو كه دوسش داري ، بي خيال شي و بسپريش به دست يكي ديگه . نمي تونين حس منو درك كنين تو تمام اين 2 سالي كه ازش دور بودم.
الان 2 هفته اي ميشه كه فهميدم رابطه ش با دوستم بهم خورده ... تارك دنيا شده ... افسرده شده ... وقتي ازش علتو پرسيدم گفت نمي دوني عشق اولي كه تو رو پس ميزنه چي به روزت مياره .....................
الان 2 هفته ي كه ما به هم اس ام اس ميزنيم . البته اون نه ... فقط من ... مي خوام كمكش كنم . مانعم ميشه . ميگه نمي توني . هيشكي نميتونه. من احساسم مرده. ديگه كسي رو نميتونم دوست داشته باشم. حتي تو رو ....
دارم زير اين مشكل له ميشم ... هنوزم دوسش دارم ... هنوزم دوسم داره ... نمي دونم چيكار كنم. گاهي فك ميكنم داره بازي در مياره . ميخواد اذيتم كنه . برميگرده ... اما وقتي ميبينمش ميفهمم نه ... قضيه خيلي جديه ... خيلي عوض شده ... ديگه اون آدم سرحال و سرزنده و بشاش سابق نيست.
كمكم كنيد ... بگين چيكاركنم .... !؟؟!!!!
 
آخرین ویرایش:

kadoo

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عذرمیخوام آیا شما هدفی غیر از دوستی هم دارید برای ادامه دادن این رابطه؟!چند سال دیگه هم ادامه دادید آخرش چی؟! با این متنتون سوال های دیگه ای هم برام ایجاد شد که که نپرسم شاید بهترباشه!
فقط میدونم خیلی احساسی دارید عمل میکنید.اگر کسی شما رو بخواد از ته قلبش شما رو به امان خودتون رها نمیکرد بعد بره با یکی دیگه اون هم چه کسی دوست شما!!!الان شما چه اصراری داری دوباره بری سر همون خم اول؟دوست داری یه چرخه مداوم تو زندگیت داشته باشی؟!من تعجب میکنم شما 24 ساله باشید.اما درسته درسته قلب سن و سال رو درک نمیکنه.یه خواهش که ازت دارم اینه که این منطق و عقل رو هم درکنار قلبت به کار بیانداز .ببین هر دوشون باهم چه تصمیمی میگرن بهمون عمل کن.فقط یه طرفه با قلبت به قاضی نرو.:gol:
 

medadranghi

عضو جدید
kadoo ي عزيز
ممنون از وقتي كه برا پاسخ گذاشتي .
هدف ما دوستي محض نبوده و نيست . ايشون از من خواستگاري كرده بودن ، و كسي كه مانع ازدواج ميشد من بودم ... دليلش رو هم بالا نوشتم اما از من نخواين كه رازم و عهدي كه با خدا داشتم رو توضيح بدم ، چون نمي تونم . دوست ندارم بدونم چه سوالايي براتون ايجاد شده، و يا حتي اينكه چه فكري در مورد من ميكنيد . فقط اينو بدونيد كه من دختر خشكه مذهبي نيستم ، اما بي دين هم نيستم .
دوست عزيز من نمي خوام برم سر خم اول .. من تنها قصدم كمك به ايشونه ... حتي اگه منو نخواد ..
به نظرتون من چه كمكي مي تونم بهشون بكنم ؟
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من شما باید با هم ازدواج میکردین و حالا هم که اینطوری شده
باید از یه روانشناس ماهر کمک بگیرین چون روانشناسا بهتر از شما میدونن باید چطور به این افراد کمک کنن
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
kadoo ي عزيز
ممنون از وقتي كه برا پاسخ گذاشتي .
هدف ما دوستي محض نبوده و نيست . ايشون از من خواستگاري كرده بودن ، و كسي كه مانع ازدواج ميشد من بودم ... دليلش رو هم بالا نوشتم اما از من نخواين كه رازم و عهدي كه با خدا داشتم رو توضيح بدم ، چون نمي تونم . دوست ندارم بدونم چه سوالايي براتون ايجاد شده، و يا حتي اينكه چه فكري در مورد من ميكنيد . فقط اينو بدونيد كه من دختر خشكه مذهبي نيستم ، اما بي دين هم نيستم .
دوست عزيز من نمي خوام برم سر خم اول .. من تنها قصدم كمك به ايشونه ... حتي اگه منو نخواد ..
به نظرتون من چه كمكي مي تونم بهشون بكنم ؟

خب وقتی شما نمیتونین ازدواج کنین نباید همچین ارتباطی رو برقرار میکردین این یجور خودخواهیه
چون هم خودتونو و هم اونو درگیر احساساتی کردین که باعث شکست توی زندگیتون شده
با این حالم اگه بازم قصد اینو ندارین که ازدواج کنین پس از شخص دیگه ای کمک بگیرین و خودتونو دوباره وارد زندگیش نکینین چون بیشترین ضربه روحی رو اون میخوره
 

kadoo

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
kadoo ي عزيز
ممنون از وقتي كه برا پاسخ گذاشتي .
هدف ما دوستي محض نبوده و نيست . ايشون از من خواستگاري كرده بودن ، و كسي كه مانع ازدواج ميشد من بودم ... دليلش رو هم بالا نوشتم اما از من نخواين كه رازم و عهدي كه با خدا داشتم رو توضيح بدم ، چون نمي تونم . دوست ندارم بدونم چه سوالايي براتون ايجاد شده، و يا حتي اينكه چه فكري در مورد من ميكنيد . فقط اينو بدونيد كه من دختر خشكه مذهبي نيستم ، اما بي دين هم نيستم .
دوست عزيز من نمي خوام برم سر خم اول .. من تنها قصدم كمك به ايشونه ... حتي اگه منو نخواد ..
به نظرتون من چه كمكي مي تونم بهشون بكنم ؟

کمکی که میتونی بکنی تو این شرایط اینه که به ایشون فرصت بدی تا دوباره به روال عادی بگرده.تنها زمان میتونه مرحم زخم انسان ها باشه.همین.و کمک روانشناس هم همینطور که دوستمون گفت برای سریع تر طی شدن این مراحل موثره.من روانشناس نیستم به نظر من میتونی از سایت هایی که مشاوره آنلاین هم میدن بهره بگیری.پیروز باشی عزیز.
 

medadranghi

عضو جدید
خب وقتی شما نمیتونین ازدواج کنین نباید همچین ارتباطی رو برقرار میکردین این یجور خودخواهیه

شايد حق با تو باشه پري عزيز ... ولي اون زمان من فقط 18 سال داشتم ...
و خيلي احساساتي ...
و حالا كه عهدي نيست ، وضعيت روحي اون بهم ريخته ... من هم انقدر دوستش دارم كه ...
 

medadranghi

عضو جدید
.... تنها زمان میتونه مرحم زخم انسان ها باشه.همین.و کمک روانشناس هم ... برای سریع تر طی شدن این مراحل موثره... از سایت هایی که مشاوره آنلاین هم میدن بهره بگیری.پیروز باشی عزیز.
ممنون دوست عزيزم ...
ولي مي ترسم زمان بيشتر و بيشتر اونو غرق خودش بكنه ... درحاليكه لياقت اون خيلي بيشتر ازين هاست ..
 

.SHaDi

عضو جدید
خوب اگه دوسش داشتی باهاش هم که دوست بودی قبول میکردی که باش بمونی یعنی ازدواج کنی..
اگه بخاطر اون راز بوده پس اگه این دوستی ادامه دار میشد و این پیشنهاد از طرف اون دوباره داده میشد شما به خاطر رازتون و عهدت دوباره قبول نمیکردی..
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
شايد حق با تو باشه پري عزيز ... ولي اون زمان من فقط 18 سال داشتم ...
و خيلي احساساتي ...

درسته واقعا درکت میکنم بالاخره انسان جایز الخطاست
به نظ من شما خودتم باید بری پیش روانشناس ، چون اون رازی که داری شاید پیش خودت بگی پیمان شکنی میشه اگه انجامش بدی ولی خدا خیلی بزرگتر از این حرفاست و مطمئن باش دوست نداره تو بخاطر یه تصمیمی که از روی احساسات بوده زندگیتو خراب کنی .ازدواج برای هر کسی لازمه و خدا ازدواج کردنو دوست داره
خواهش میکنم حتما پیش یک روانشناس برو
 

medadranghi

عضو جدید
خوب اگه دوسش داشتی باهاش هم که دوست بودی قبول میکردی که باش بمونی یعنی ازدواج کنی..
اگه بخاطر اون راز بوده پس اگه این دوستی ادامه دار میشد و این پیشنهاد از طرف اون دوباره داده میشد شما به خاطر رازتون و عهدت دوباره قبول نمیکردی..

حق با توئه ... اما كار دل نه آن مي كند كه بتوان گفت .. من كم كم داشتم فراموش مي كردم و خودمو براي يه زندگي جديد آماده مي كردم . اما وقتي اون بهم پيام داد باز فيلم ياد هندستون كرده . با اين تفاوت كه حالا درگير احساساتم نيستم .. هدفم فقط وصال يار نيست ... الان تنها به خوشبختي اونه كه فكر مي كنم.
 

kadoo

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
حق با توئه ... اما كار دل نه آن مي كند كه بتوان گفت .. من كم كم داشتم فراموش مي كردم و خودمو براي يه زندگي جديد آماده مي كردم . اما وقتي اون بهم پيام داد باز فيلم ياد هندستون كرده . با اين تفاوت كه حالا درگير احساساتم نيستم .. هدفم فقط وصال يار نيست ... الان تنها به خوشبختي اونه كه فكر مي كنم.



انکار نکن هنوز داری احساسی تصمیم میگیری .
 

medadranghi

عضو جدید
... به نظ من شما خودتم باید بری پیش روانشناس

اي جاانم ... عزيز دلم .
من نگفتم كه هيچ وقت ازدواج نميكنم . من اتفاقا همين ماه داشتم به طور جدي به يكي از خواستگارام فكر ميكردم ... مشكل من تو اون برهه چيزي بود كه معلوم نبود به كجا مي رسه . الان اين مساله ديگه وجود نداره ...
 

medadranghi

عضو جدید
همین که میگی فیلت یاد هندوستون کرده نشون میده.باز میگم حتما با یه مشاور مشورت کن.من دیگه حرفی ندارم.:cool:
شايد ... ولي همين تصميم احساسي من ، برمي گرده به حس گناهي كه ميكنم . و اينكه كسي كه باعث اين اتفاق شده منم ...
دركل ... خيلي ممنونم از وقتي كه برام گذاشتين
مرسي
 

kadoo

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شايد ... ولي همين تصميم احساسي من ، برمي گرده به حس گناهي كه ميكنم . و اينكه كسي كه باعث اين اتفاق شده منم ...
دركل ... خيلي ممنونم از وقتي كه برام گذاشتين
مرسي

باز من نظر دادم!!!بابا عشق اول اینا همه کشکه!چرا یک هزارم فکر نمیکنی شاید این حرف رو به خاطر این زده که توجیهی برا کارهاش داشته باشه.از کجا معلوم از تنها شدن 2باره واهمه داره.2 سال دوست خوبم زمان کمی نیست اگه هنوز به تو فکر میکرد همون هفته اول نه ماه اول قطع میکرد اصلا سراغ رابطه ای که تنها دوستی باشه نمیرفت.پسرا همشون با وعده ازدواج میان جلو .در غیر این صورت مگه دختر قبول میکنه که باهاش دوست بمونه.منطقی باش دخترجان.شاید هم من زیاد منفی نگرم امروز. به هر حال دوباره میگم مشاور مشاور.میگی میخوای بهش کمک کنی باید بگم تو این موارد فقط خود فرد که میتونه به خودش کمک کنه.نترس تجربه ها نشون داده زمان بدترش نمیکنه.در ضمن به نظر من زیاد پیگیرش نشد اگه تو رو بخواد خودش برمیگرده اما اینجوری سعی نکن خودت رو بهش تحمیل کنی.پسرا با دختررا فرق دارن
امیدوارم اگه اشتباه میگم ببخشیم.میخوام نظر ندم ولی باز میدم.میترسم یه چیزی بگم بدتر کنم قضیه رو.
 

infrequent

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوست عزیز
پیشنهاد من به شما اینه که برای تصمیم گیری بهتر از بیرون و به عنوان یک فرد غریبه به مسئله و اتفاقاتی که تا الان افتاده نگاه کنید.
و منطقی قضاوت کنید درباره ی خودتون و ایشون....
همه ی جوانب رو هم در نظر بگیرید.
خب شما برای نیتی خدایی ایشون رو رها کردید.
وقتی نیتی در راه رضای خدا باشه بنابراین خیالتون باید راحت باشه چرا که نیت صدمه زدن به ایشون رو نداشتید.
و اما بعد از این قسمت دو حالت وجود داره:
حالت اول:شما مقصر باشید
حالت دوم:شما مقصر نباشید
خب فرض کنیم حالت اول باشه یعنی شما مقصر باشید!
در اینجا اول باید برگردیم به اصل قضیه اوله اول میرسیم به شروع که شما میگید علاقه و به اصطلاح عشقی بینتون بوده....خب معنی عشق چیه؟
آیا فرد عاشق با مشخصاتی که تعریف میکنید حاضره عشقشو که به دلیل راز خدایی ازش دور شده با دوست شدن با دوست عشقش برنجونه؟!
خب ایشون این کارو کرده و این عشق رو زیر سوال میبره....
اگر شما با دلایلی میخواید بگید نه فقط خودتون رو گمراه کردید چرا که حقیقت میگه این خلافه عشقه....
وقتی دو مورد کاملا در تضاد همیدیگه هستند شما با هیچ دلیلی نمی تونید ربطشون بدید مگر اینکه خودتون رو فریب بدید!!!
اگر قبول دارید این خلافه عشقه در این صورت شما هیچ تعهدی ندارید به ایشون و خیالتون راحت میشه که مقصر نبودید!!!
چرا که ایشون اگه عاشق شما بود اگه آدم متدین و با درکی بود شریط شما رو درک میکرد و منتظر روزی میشد که به شما برسه....
حتی اگه دلش شکست عقلشو که از دست نداده! با عقلش با دوست شما دوست شده اگه دلشم همراه این کار بوده که دیگه بدتر!!!!
متاسفانه مبینید که مدت کوتاهی هم این رابطه نبوده!!!!
پس شما قاطعانه دارید میبینید ایشون نسبت به شما کاملا بی قید و بند بوده....
در مورد یک عاشق مطمئن باشید که به هیچ وجه امکان نداره کسی که عاشقه کاری کنه که معشوقه اش زنجیده خاطر بشه.....
شما هیچ ربطی به اوضاع حال ایشون ندارید چرا که در این مدت نمیدونید اون اصلا مشغول انجام چه کاری بوده که این قدر عوض شده.....
کسیکه به راحتی از شما گذشته و با دوست شما رابطه برقرار کرده فردیه که اصلا نمیتونید روش حساب کنید.
بهتره هر چی از ایشون در ذهنتون ساختید کاملا پاک کنید.
حتی اگر فرض کنیم شما با دوستیتون حال ایشون رو بهبود ببخشید این آدم کسی نمیشه که بتونید برای دوست داشتن عشق یا زندگی روش حساب کنید.
و متاسفانه باید بگم وقتتونو و عمرتونو تلف میکنید.
شما هر کاری از دستتون برمیومد برای ایشون انجام دادید و بسپرید به خدا بقیه چیز هارو....اگه فکر میکنید راهنماییش کنید پیش مشاور بره....
اما خودتونو بیشتر از این درگیر مسائل نکنید چرا که وابستگیتون روز به روز بیشتر میشه و خدایی نکرده ممکنه زندگی و خوشبختیتونو.....
شما با گفتن بسم الله و توکل به خدا ایشونو راهنمایی کن و زندگی درستی رو برای خودت پیش بگیر....
با کسی که بشه بهش اعتماد کرد....
تا دیر نشده چشماتونو باز کنید و با چشم های باز از بیرون نگاه کنید و تصمیم بگیرید...
امیدوارم که راه درستی رو انتخاب کنید.
این سایت هم بهتون معرفی میکنم در صورت نیاز برای مشاوره به این سایت رجوع کنید:
(ضرری نداره بالاخره تجربه ی مشاور خیلی بیشتر از منه و راه و چاه رو بهتر بهتون نشون میدن)
http://www.09640.ir/
من فقط حرف هایی رو زدم که فکر میکنم درست هستند.
ان شا الله که موفق باشید و تصمیم درست رو بگیرید....
دقت کنید که یک عمر زندگی شما میتونه به همین تصمیم بستگی داشته باشه!
 

medadranghi

عضو جدید
... اگه هنوز به تو فکر میکرد همون هفته اول نه ماه اول قطع میکرد .... باید بگم تو این موارد فقط خود فرد که میتونه به خودش کمک کنه.نترس تجربه ها نشون داده زمان بدترش نمیکنه.در ضمن به نظر من زیاد پیگیرش نشد اگه تو رو بخواد خودش برمیگرده ....میترسم یه چیزی بگم بدتر کنم قضیه رو.
من تو اين 2 سالي كه ازش دور شدم ، از خيلي چيزا شايد بي خبر باشم. تنها مي دونم رابطه ي اونا همش 2 هفته دووم داشته.
ولي ميدونم ... حق با شماس ، تنها كسي كه مي تونه بهش كمك كنه خودشه ... گاهي وقتا فك ميكنم فقط مي خواد خودشو لوس كنه ...
قضيه ازين بدتر ديگه نمي تونه بشه . ولي خيلي ممنون از كمكت
 

medadranghi

عضو جدید
وقتی نیتی در راه رضای خدا باشه بنابراین خیالتون باید راحت باشه چرا که نیت صدمه زدن به ایشون رو نداشتید.
خب ایشون ... عشق رو زیر سوال میبره....
در مورد یک عاشق مطمئن باشید که به هیچ وجه امکان نداره کسی که عاشقه کاری کنه که معشوقه اش زنجیده خاطر بشه.....
شما با گفتن بسم الله و توکل به خدا ایشونو راهنمایی کن و زندگی درستی رو برای خودت پیش بگیر....
ان شا الله که موفق باشید و تصمیم درست رو بگیرید....

خيالم راحت هست ... خيلي راحت . همين كه ادم بتونه از كسي كه دوسش داره جدا بشه به يه نيروي قوي نياز داره كه بتونه خودشو سرپا نيگه داره ... و من اين نيرو رو داشتم به حول و قوه ي الهي . اينكه ايشون عشق رو زير سوال بردن ، شايد شما حق داشته باشين . ولي خيلي چيزها هست كه من نتونستم بگم ، يعني خيلي مفصله ... ولي هر لحظه لحظه ش تو رابطه مون دخيل بوده ... هر كلمه ش ... من الان فقط ميخوام بهشون كمك كنم، اما اينطور كه دوستان فرمودن ، فك كنم اينكه خودمو به خاطرش درگير كنم درست نباشه .
خيلي از لطف تون ممنونم و اينكه وقتي كه برام گذاشتين ... واقعا ممنونم .
 
بالا