[ سینما ] - ديالوگ هاي خاطره انگيز و ماندگار سینما

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
باب: تو شنبه ساعت 5 عصر مُردی. دکتر زندان خودکشی با مصرف بیش از حد داروی آرامبخش رو تایید کرده. تو در گورستان میسون-آلفورت، ردیف هشتم، قطعه سی‌ام دفن شدی.
نیکیتا (در حالیکه به عکس‌های مراسم تدفین نگاه می‌کند): تیتی، … اون تیتی‌ِه!
باب: من، می‌شه گفت که برای دولت کار می‌کنم. ما تصمیم گرفتیم که یه شانس دیگه به تو بدیم.
نیکیتا: چیکار بایست بکنم؟
باب: آموزش ببینی. خوندن، راه رفتن، صحبت کردن، لبخند زدن و حتا جنگیدن رو آموزش ببینی. یاد بگیری هر کاری رو انجام بدی.
نیکیتا: واسه چی؟
باب: برای خدمت به کشورت.
نیکیتا: اگه نخوام چی؟
باب: ردیف هشتم، قطعه سی‌ام!

زنی به نام نیکیتا
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسم من ماکسیموس دئوس اوریدوسه، فرمانده ارتش شمال، فرمانده گارد امپراتوری، خادم وفادار سزار حقیقی مارکوس اوریلیوس، پدر فرزندی به قتل رسیده، همسر زنی کشته شده، مردی هستم به دنبال انتقام، در این دنیا یا دنیای دیگه...!
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
جـسـی: تـو « چـارلـی بـراونِ » من هستی.

ایتان: من چـی هستم ؟!؟

جـسـی: وقتی بچه بودم، تلویزیون یه برنامه نشون میداد به اسم چارلی براون.

چارلی براون عاشق یه دختر کوچولو شده بود و توی تمام کارتون مدام خیط میشد و شکست میخورد! اما بالاخره آخرش دختر کوچولو اونو بوسید.

بعد یهو چارلی براون پرواز کرد! منظورم اینه که واقعا پرواز کرد! رفت توی ابرها و آسمون و همینطوری رفت بالا.

من اصلا نمی فهمیدم یعنی چی! رفتم از مامانم سئوال کردم جریان چیه؟ مامانم گفت این دقیقا همون احساسی هست که وقتی پدرت رو میبوسم دارم. خب من فکر کردم که پدرم حتما یه بوس جادویی داره که هر کی رو بوس کنه طرف میتونه پرواز کنه.

برای همین من هی میرفتم بابام رو بوس می کردم. چشام رو میبستم و تمرکز می کردم، اما هیچ اتفاقی نمیوفتاد. چند بار دیگه این کار رو کردم، اما جواب نداد و منم بیخیالش شدم و این ماجرا یادم رفت تا اولین باری که تو منو بوسیدی... اونجا بود که یاد چارلی براون افتادم.


My Girlfriend's Boyfriend(2010) - Daryn Tufts

 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اِنـزو : آه، 17 سالم بـود، خـیـلی عـاشقش بودم، سعی میکردم واسش بمیرم.
دو سـال بـعـد حتی نمیتونستم اسمش رو بیاد بیارم!. " زمـان، هـرچـیـزی رو پـاک میکـنـه. "
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی گرسنه ای یه لقمه نون خوشبختیه.
وقتی تشنه ای یه قطره آب خوشبختیه.
وقتی خوابت می آد یه چرت کوچیک خوشبختیه.
خوشبختی یه مشتی از لحظاته ...یه مشت از نقطه های ریز که وقتی کنار هم قرار می گیرن یه خط رو می سازن.

فریاد مورچه ها(1386) - محسن مخملباف
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
لُرنزو(رابرت دنیرو): غم انگیز ترین چیز توی زندگی، یه استعداد تلف شدست...!


A Bronx Tale(1993) - Robert De Niro
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
قصد خودکشی داری؟ آره خب خیلی ساده است... مرگ اذیت نمی کنه دوست من... این زندگیِ که اذیت می کنه..

2006 Life Is Miracle / امیر کوستوریسا
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
آلدو راین: اگه از جنگ نجات پیدا کنی، میخوای یونیفرمتو دربیاری؟!

سرباز آلمانی: نه تنها درش میارم، بلکه میسوزونمش.

آلدو راین: این همون چیزیه که فکر میکردیم. اما ما از این کار خوشمون نمیاد. ما نازی ها رو تو لباس فرم دوست داریم. این تنها راهیه که میشه تشخیصشون داد. اگه یونیفرمتو دربیاری هیچکس نمیفهمه تو نازی هستی و این اصلا به مذاق ما خوش نمیاد. حالا من میخوام چیزی بهت بدم که نتونی درش بیاری!


Inglorious Basterds(2009) – Quentin Tarantino , Eli Roth
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
کریس نلسن: تو رو میبخشم.

آنی نلسن: برای کشتن بچه ها و همسر دوست داشتنیم؟

کریس نلسن: برای اینکه اینقدر شگفت انگیزی که یه نفر بخاطر اینکه پیش تو باشه جهنم رو به بهشت ترجیح میده.


What Dreams May Come(1998) - Vincent Ward
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز

- کشیدنی؟ والا از کشیدنیای عالم من فقط بدبختی کشیدم
- قبلن چی؟
- آها... قدیمام بدبختی می کشیدم ولی کم
- سيگارم مي کشي؟
- سيگار که يکي دو نخ خونه مي کشم... البته تو... بيشتر بالکن؛ و توجه دارين که مردايي که تو بالکن سيگار مي کشن آدماي خونواده دوستن ان، چون بخاطر اينکه خونواده به بوي سيگار حساسيت داره هم مي خواد مراعات اونو بکنه هم اين وا مونده هم ديگه کاريش نمي شه کرد ديگه. البته مي دونم شما منو بخاطر چي گرفتين، بخاطر بي ريختي. اعتياد آدمو بي ريخت مي کنه ولي بي ريختيِ من بخاطر اعتياد نيست، بخاطر شرايط بي ريختمه.اون قديمام منو مي گرفتن موقعي که جوون بوديم، يه ماه يه ماه حموم نمي رفتم بعد مي گرفتن مي گفتن... جيبتو خالي بکن... اگه... بگردم چيزي... باشه مي برمتا... آخيش... اصن خيلي وقت بود مظلوم واقع نشده بودم.
- بفرماييد.
- اجازه هست برم؟

لب دریا - حمید نعمت الله
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما همه، هم خوب و هم بد، هم خیر و هم شر هستیم و اگر شما هیچ ناپاکی و پلیدی در خودتان نمی بینید، دلیلش آن است که خوب به خودتان نگاه نکرده اید.

استنلی کوبریک
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
به یاد داشته باش آدمای مصیبت زده(شکست خورده) آدمای خطرناکی هستن چون راه و رسم زنده موندنو بلدن.


1992 Luis Malle _ Damage
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اپریل: همه می دونن حقیقت چقدر خوبه حتی اگه بدون اون مدتها زندگی کرده باشن،هیچ کس حقیقت فراموش نمی کنه فقط تو دروغگویی بهتر می شن ...


(Revolutionary Road (2008
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مایکل: نمی‌خواستم ناراحتت کنم.
هانا: تو نمی‌تونی ناراحتم کنی. تو اونقدر مهم نیستی که بتونی ناراحتم کنی.


(The Reader) – محصول 2008
کارگردان: استفن دالدری
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازرس راه آهن : چند سالته ؟
سوزنبان (بنیادی) : نمیدونم ... والا ... نمیدونم !
مامور همراه : قربان مثل اینکه شصت - هفتاد سالشه
بازرس راه آهن : چند ساله اینجا هستی ؟
سوزنبان :سی و سه سال !

*طبیعت بی جان /سهراب شهید ثالث
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
سالی: « ما فقط قراره با هم دوست باشیم ... »
هری: « مردها و زن ها نمی تونن با هم دوست باشن، چون همیشه پای *** می یاد وسط ... »


(وقتی هری با سالی آشنا شد/ راب راینر؛ 1989
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
کریم : ببین آقا جان من اهل ریکس نیستم .
فرشاد: جان؟جان؟ اهل چی نیستی؟
کریم :میگم اهل ریکس نیستم.
فرشاد :ها ها ها خیلی اوشکولی ! ریسک ! ریکس چیه ؟!
کریم :ببین بچه قرتی ! یه وقت پات رسید به زندونی جایی ...ریکس میکس نکنی ها!
کار دست خودت میدی ها!
فرشاد: ببین من خداروشکر نه تا حالا پام به زندون رسیده نه قراره برسه !
کریم :بله...!
فرشاد (در فکر زندان )(...من آن مرغ سیه بالم...من آن مرغ سیه بالم گریزان آشیان از من ...نه من از آشیان خوشحال ونه آشیان از من)

پیمان قاسم خانی
محسن تنابنده

سن پترزبورگ- بهروز افخمی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر کن یه ساختمونی داره تو آتیش میسوزه وآخرین نسخه از یکی شاهکارهای شکسپیر و یک انسان هم تو اون ساختمون دارن میسوزن تو کدوم رو نجات میدی؟!! خب معلومه داستان شکسپیر! یه هنرمند چطور میتونه دنیا از وجود اون شاهکار محروم کنه! اما جون یه انسان معمولی چه ارزشی داره؟!!

Bullets Over Broadway
Director:Woody Allen
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه ی ِ عشق‌ها معلول ِ چند حادثه ی ِ پیش پا افتاده‌اند. اگه من اسهال نگرفته بودم تا سر از بیمارستانی که تو توش دکتر بودی دربیارم و اگه تو از من نپرسیده بودی که شغلم چیه و اگه من نگفته بودم که شاعرم و اگه تو نگفته بودی که به شعر علاقه داری، الان بین من و تو جدایی صورت نمی ‌گرفت. تو خودت گفتی عشق‌ها جز اون که اتفاق می ‌افتند هیچ معنایی ندارند. نه دل بستن دو دلداده چیزی ‌رو در جهان عوض می ‌کنه، نه جدایی دو دلداده چیزی رو از جهان می ‌کاهه. این‌ها حوادث پیش پا افتاده بشریه. همه ی ِ عشق‌های ِ تاریخ ِ جهان به اندازه سوارخ شدن لایه ازن بر زمین اثر نگذاشته. پس از عشق، یک ایدئولوژی نساز. عاشقی به عشق باید دوام داشته باشه نه به وفاداری.

از دیالوگ های ِ فیلم جنسیت و فلسفه

محسن مخملباف
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا لِنگ‌دراز عزیزم:
تمام دلخوشی دنیای من این است که تو ندانی و من دوستت بدارم.

وقتی میفهمی و میرانی‌اَم،
چیزی درون دلم فرو می‌ریزد...
چیزی شبیه غرور!

بابا لنگ دراز عزیزم:
لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بِزن، و بگذار دوستت بدارم!
من همین که هستی را دوســــت می‌دارم...
حتی سایه‌ات که هیچ وقت به من نمی‌رسد!
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
آلوی سینگر : یه جوک قدیمی هست که میگه دو تا پیرزن توی اردوگاه تفریحی کوهستانی بودن، اولی میگه هی، غذای اینجا واقعا افتضاحه
دومی جواب میده آره راست میگی، خیلی هم کمه...!!!
خب این اساسا همون احساسیه که من نسبت به زندگی دارم...
پر از تنهایی و نکبت و رنج و ناامیدی، لعنتی خیلی هم کوتاهه آخه...!!

Annie Hall
کارگردان: وودی آلن
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
1992 Scent of a Woman : بوی خوش زن

تـا حــالـا بینیت رو تــوی خـرمــن مــوهــای (یک زن) فــرو بــردی؟
دوســت داری تــا ابــد بـخــوابــی...
 

*breath*

عضو جدید
کاربر ممتاز
به اندازه فیلمنامه یه فیلم تاریخی دیالوگ نوشتیا دمت گرم :D
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
:biggrin:
متصدي قطار:سلام حاجاقا...
رضا:سلامٌ عليكم...

مادر فائزه:سلامٌ عليكم حاجاقا...
رضا:سلامٌ عليكم و رحمت الله...

مامور:سلامُ عليكم و رحمت الله...
رضا:سلامُ عليكم و رحمت الله و بركاتُ

مرد پير:سلامُ عليكم و رحمت الله و بركاتُ!!!!
(رضا ديگه هنگ ميكنه و بعد چند ثانيه):اشهدُ ان لااا اله الّ الله...!!!!

مارمولك / كمال تبريزي
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگه فرق پسر و دختر چیه؟
*اممم...خب... می‌دونی...
-به کله کچلشونه؟
*اوه! آره آره... به کله.
-سرت خیلی نرمه. بعضی وقتا فکر می‌کنم یهو یه جوجه کوچولو ازش می‌زنه بیرون.
*شب بخیر عزیزم... هیچ‌وقت‌ بزرگ نشو


Despicable me 2
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
5 Braveheart : شجاع دل

«رییس دادگاه: می تونه همه چیزو تموم کنه...همین الان! سعادت .آرامش.فقط بگو..فریاد بزن"بخشش!"
جمعیت:بخشش! بخشش! بخشش!
رییس دادگاه: زندانی می خواد حرف بزنه!
هامیش و استفان: ویلیام بگو ...بگو بخشش!
ویلیام والاس: آزادی !»

"دلاور" محصول سال 1995 به کارگردانی "مل گیبسن" است. این فیلم یکی از بهترین و موفق ترین آثار سینمایی جهان به حساب میرود. فیلم در ژانر حماسی ساخته شده است.به جرات میتوان گفت چه در عرصه بازیگری و چه در عرصه کارگردانی "دلاور" بهترین کار "مل گیبسن" محسوب میشود.

"دلاور" داستان زندگی حماسی یک آزادی خواه اسکاتلندی است که با انگلیسی ها برای استقلال میجنگد. "ویلیام والاس" شخصیتی ستودنی و کم نظیر است که در پی عشق به همسر از دست رفته اش و عشق به سرزمینش آخرین قطره خون خود را فدا میکند...
 

H.N!GHT

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
فیلم Enemy at the Gates

دانیلف خطاب به واسیلی : انسان هر کاری هم که بکنه باز یه انسان ِ ، همیشه چیزی هست برای حسادت کردن حتی یه لبخند کوچیک...
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل آخرین طبقه یک آسمان خراش
خوشبخت کارگری است که از تو پایین می افتد(و می میرد) بی رد خراش
من بهای زندگی را پرداخته ام
بارها از چشم ات افتادم
و بهای عشق دوست داشتن است
دوستت می دارم
ای که بودن ات
مرگ را به تاخیر می اندازد
"سابیر هاکا"


 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
+ فکر می کنی عشق ما می تونه ما رو با هم از اینجا ببره؟
- من فکر می کنم عشق ما می تونه هر چیزی رو که ازش بخوایم انجام بده


The Notebook|2004| Nick Cassavetes




 

Similar threads

بالا