[ سینما ] - ديالوگ هاي خاطره انگيز و ماندگار سینما

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
وروجک: خوب من وروجکم دیگه!این ور میرم اون ور میرم.قایم میشم اینو بر میدارم اونو بر میدارم. آقای نجار: ولی این خیلی بده!
وروجک:درست میگی این خیلی بده ولی یه چیزه دیگه از اینم بدتره اینکه تو میتونی منو ببینی.فقط تو می تونی منو ببینی.آدمای دیگه نمی توونن.
آقای نجار:خوب اگه اینجوریه برو و دیگه نیا پیش من.اون وقت نامرئی می مونی!
وروجک:نمیشه جونم نمیشه!من باید پیش کسی که تونسته منو ببینه بمونم.این رسم وروجکاس....
اتی و اقای نجار:D
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
دن: دلم میخواد آنا برگرده.
لری: اون انتخاب خودش رو کرده.

دن: من یه معذرت خواهی به تو بدهکارم. من عاشق آنا شدم، اما اصلا قصدم این نبود که تو رو اذیت کنم… اگه تو عاشقش هستی باید بذاری بره تا بتونه خوشحال باشه.
لری: اون نمی خواد خوشحال باشه!

دن: همه دلشون می خواد خوشحال باشن!
لری: افسرده ها نمی خوان! اونا دوست دارن غمگین باشن تا مهر تائیدی برای افسردگیشون باشه. اگه خوشحال باشن که دیگه نمی تونن افسرده باشن. اونوقت مجبورن برگردن توی دنیا و مثل آدم زندگی کنن، که البته این خودش افسرده کننده ست...!

Closer - 2004

 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
-چرا نميذاري آدما
چهره خوب تو رو هم ببينن؟

-چون وقتي آدما خوبي ببينن
انتظار خوبي دارن
و من نميخوام زندگيم رو
بر اساس انتظارات آدماي ديگه بنا کنم...

Vampire Diaries- خاطرات یک خون آشام|دیمن سالواتوره
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
سعادت .آرامش.فقط بگو..فریاد بزن"بخشش!"

جمعیت:بخشش! بخشش! بخشش!

رییس دادگاه: زندانی می خواد حرف بزنه!

هامیش و استفان: ویلیام بگو ...بگو بخشش!

ویلیام والاس:آزااااااااااادی (freeeeeeeeeedom)


(Braveheart (1995|شجاع دل - Mel Gibson
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولين شب از همه شب ها سخت تره
هيچ شکي توش نيست

بايد مثل روزي که به دنيا
... اومدي لخت بشي و رژه بري

در حاليکه پوستت سوخته و از اون آشغالِ ...
شپش کُشي که تو صورتت مي پاشن تقريبا کور شدي

... و وقتي که گذاشتنت توي سلول

... و اون در به هم کوفته شد ...

اون موقع ست که مي فهمي اين جريان واقعيت داره ...

زندگي گذشته توي يک چشم به هم زدن مي ميره

هيچي برات نمي مونه بجز سال ها زمان براي فکر کردن

(The Shawshank Redemption 1994)
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
دخترهمسایه :من از گلدون های شما خوشم میاد
سرپیکو : گلدون های منو دوست داری؟
دخترهمسایه : خوب آره گلدوناتو دوست دارم
سرپیکو : میدونی دراین باره چی میگن؟
دخترهمسایه : نه ، چی میگن؟
سرپیکو : اگه زنی گلدونهای مردی رو دوست داشته باشه ، حتما خودشم دوست داره...!
Serpico....Sidney Lumet
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
تام هنکس :نفرین من اینه که باید باشم و ببینم ...
این کیفر منه، می فهمی ...
این سزای منه ...
که گذاشتم جان کافی روی صندلی الکترکی بشینه ...
..
Green Mile
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه فکر می کردم که بدترین چیز توی زندگی اینه که تنها باشی،

ولی نه،

حالا فهمیدم که بد ترین چیز توی زندگی

بودن با ادمهایی که باعث می شن که احساس تنهایی کنی.

World's Greatest Dad - 2009
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
ري : من يه پسر كوچيكو كشتم !
كن : پس پسر كوچولوي بعدي رو نجات بده !

(In Bruges 2008)
(امتیاز فیلم 8.0)
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلین:تنـــها بـــودن بهـــتر از اينـــه كـــه پهـــلوي عشـــقت بشـــيني و احســـاس تنـــهايي كنـــي...


Before Sunset (2004) - Richard Linklater
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
پدرم پيشنهادي بهش داد كه نتونست رد كنه. لوكا براتسي يه اسلحه گذاشت روي سرش و پدرم بهش گفت يا امضاش بايد پاي قرارداد باشه يا مغزش.
Al pacino In Godfather
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
جوکر:دیوونگی مثل جاذبه ی زمینه!
تنها چیزی که لازم داره،یه تکون ساده و کوچیکه...

شوالیه تاریکی
کریستوفر نولان
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه‌روزی می‌میرم.
چشم باز می‌کنم، می‌بینم توی همین اتاقم.
با همه‌ی این آدم‌ها.
...
آن‌وقت می‌فهمم فرستادنم جهنم.

دانی براسکو
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
درست بعد از مرگ پدرم
من خيلي اين بالا ميومدم
تصور ميکردم که کل دنيا
يه ماشين بزرگه
ميدوني، ماشينها هيچوقت قطعه اضافي ندارن

اونها هميشه دقيقا شامل
قطعاتي ميشن که لازمش دارن
پس فکر کردم اگه همه ي دنيا
يه ماشين بزرگ باشه

من نميتونم يه بخش اضافي باشم
من به دليلي بايد اينجا باشم
و اين يعني تو هم به دليلي اينجا هستي
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر حقه جادویی ترکیبی از سه مرحله است.
اولین مرحله تعهد نام داره شعبده باز یه چیزی رو به شما نشون میده, یه دسته ورق ، پرنده یا انسان اینو نشون شما میده شایدم ازت بخواد خوب بررسیش کنین تا بدونین واقعا وجود داره و طبیعین.
ولی حقیقت چیز دیگریه.
مرحله دوم بازگشت است.
جادوگر اون چیز معمولی رو میگیره ویه کار غیر معمولی روش انجام میده. حالا شما میخواید سّر کار رو بفهمید ولی نمیتونید چون شما درست به ماجرا نگاه نمیکنید. چون واقعا برای فهمیدن اسرار تلاش نمیکنید. خودتون سر خودتون کلاه میذارید. ولی هنوز کسی دست نمیزنه چون ناپدید کردن چیزی کافی نیست. باید برشگرونید
و اینجاست که هر حقه ای قسمت سوم هم داره سخت ترین قسمت که ما بهش میگیم حیثیت(پرستیژ)
The Prestige
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنـتـونـیـوس (مـــکس فـون سیدو): از دل ظـلـمـات صـدايـش مـي زنـم
و گـاه احـسـاس مـي كـنـم كـســي آنـجــا نـيـسـت

مـرگ(بـنـگـت ایـکـروت): شــايد واقــعــا هــم آنـجـا كـســي نـبـاشــد!

آنـتـونـیـوس: پـس زنــدگــي ، دلــهــره ی بـي حــاصــل...
ـي اسـت
هـيـچـكـس نـمـي تـوانـد بــه مــرگ چـشـم بــدوزد و زنـدگـي كـنتد

مـرگ: بـيـشـتـر انـسـانـهـا نـه بـه مـرگ فـكر مـي كـنـنـد و نـه بـه نـيـسـتـي

آنـتـونـیـوس: امـا روزي مــي رسـد كــه آدمـهــا بـه آخــر راهـشــان مـي رسـنـد و تـوي ظـلـمـات نـگـاه مـي كـنـنـد

مــرگ: بــلـه ، در آن روز ...

آنـتـونـیـوس:مـي فـهـمـم
مـــــــــا بــايـــد از نــفـــرتــمــان تــصــويــري بــســـازيــم و اســمـــش را خــدا بـــگـــذاريـــم!
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
هی اون رفت مک مورفی فرار کرد اون رفت درست همون طور که گفته بود دیوانه از قفس پرید.
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
دموکراسی شما رو می بوسه چون این جوری میخواد نه به خاطر اینکه پدرش تو اتاق بغلی به رادیاتور بسته شده و برق به نوک سینه هاش وصله دموکراسی بی اشکال نیست کا مل هم نیست اما دموکراسی دوستت دارم
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
در اين دنيا برای كفری كردن آدمهای رذلی كه می خواهند همه چيز را از آنچه هست برايت سخت تر كنند ،

راهی بهتر از اين نيست كه وانمود كنی از هيچ چيز دلخور نيستی !


دیوانه از قفس پرید
((میلوش فورمن)
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
یعنی اخر سکانس بو د :
-هی چی شد!
-ااا مرد فک کنم تو صورت ماروین شلیک کردم!
-برا چی این کار رو کردی
-عمدی نبود مرد اتفاقی شد!
-خیلی احمقی
-اروم باش اتفاقی بود احتمالا ماشین از رو دست انداز رد شد.
pulp fiction
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببین سایمون
قبول دارم دنیا جای ترسناکیه اما تقصیر من نیست قسم میخورم
henry fool 1997
winner best screen play cannes film festival
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا به عنوان یه قهرمان میمیری یا به حد کافی زنده میمونی تا خودت رو ببینی که تبدیل به یه تبهکار شدی .
the dark knight
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرودو . تو برادر بزرگتر منی و من دوست دارم . ولی هیچوقت درمقابل خانوادت طرف کس دیگه ای رو نگیر . هیچوقت .
( مایکل کورلئونه-پدرخواده 1 )
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز

بعد از پايان فيلمبرداری فيلم بوی خوش زن
آل پاچينو: کريس به نظرت من چطور بازی کردم؟ بازی من خوب بود ؟
اودانل: آل به نظرم تو عالی بودی.مثل هميشه بی نظير. من افتخار می کنم در کنارتو بودم.
راستی آل من چطور؟ من چطور بازی کردم ؟
پاچينو: کريس عزيز من شخص مناسبی برای جواب دادن به اين سوال تو نيستم بهتره از کارگردان بپرسی يا کس ديگه ای.
اودانل: چرا آل ...! چرا...! خب راحت باش اگر بد بازی کردم بهم بگو من ناراحت نمی شم.
پاچينو: نه موضوع اين نيست. آخه من که نديدم تو چطور بازی کردی. آخه من کور بودم..!!!!!!
(penn)
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
سه راه بیشتر نداری
با من باشی
با تو باشم
یا توافق کنیم که با هم باشیم

Pete Docter - Bob Peterson - Up
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
برد پيت : هيچ وقت براي تبديل شدن به اون چيزي که مي خواي، دير نيست!
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعلا و فیروزه در رستوران سنتی، دیالوگ های خود را خطاب به بچه ی فیروزه می گویند !...
- اعلا: اسمت چیه؟
+ فیروزه: بگو اسم خودت چیه؟
- اعلا...
+ بگو بهت نمی آد.
- چی بهم نمی آد؟
+ بهش بگو مامانت اینا... تو نیاورون... اونا چی صدات می کنن؟!
- (به شوخی) همه می گن اعلا... اونا می گن اندی !
+ (با خنده) بهش بگو جدی باش با من... ازش بپرس خونتون کجاس؟
- شهر زیبا
+ ازش بپرس چند سالته؟
- از تو کوچیک ترم... سه چهار سال... تو چند سالته؟
+ بگو من یه سالمه !
- (با خنده) خودتو میگم.
+ فرق می کنه مگه؟
- نه... ولی از من بزرگ تری
+ من دفعه اول دیدمت،میدونی چی فکر کردم؟... فک کردم بیست و دو سه سالته
- الان چی؟
+ الان... فکر کنم سی و دو سه سالته !

شهر زیبا اصغر فرهادی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
فردوسی پور:يه آيتم هم داشتيم ،معرفي آقاي مازيچ (داور) ولي پخش نميكنيم...ميخوام صد سال سياه معرفي نشه.
بازی ایران- آرژانتین

خخخخ:biggrin:
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
تلخی با قند شیرین نمیشه، شب رو باید بی‌چراغ روشن کرد.

مادر|1368|علی حاتمی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب بهتره به چیزهایی که ندارم فکر نکنم به جاش به چیزهایی که دارم فکر می کنم ..
من یه عالمه امید دارم بهتره به امید فکر کنم …

The Old Man and the Sea|پیرمرد و دریا 1990|
 

Similar threads

بالا