سلام ای خاطره ی اردیبهشت عمر من...

phalagh

مدیر بازنشسته
اردیبهشت ماه که می شود ، به یــــاد تو می افتم. به یـاد روزهای اول مهر و به یــــــاد هفت سالگی ام.
به یاد اولین کلماتی می افتم که همراه هم و یک صدا بخش کردیم... درست همان روزهایی که حروف را
با دستان مهربانت بر صفحات کاغذ کشیدم.
به یاد می آورم آن عصر بارانی را که به دنبال کتاب گمشده ی "کبری" گشتیم.
به یاد می آورم روزی را که باهم به دور سفره ی بی ر یــــای "کوکب خانم" جمع شدیم.
با "دهقان فداکار" سفر کردیم، با تمام قطارهایی که ایثار و از خود گذشتگی می بـــــــــردند.
من از تـو پروانه ای ساختم بــــا تــمام زیبایی ها و خوبی ها ... با همان لبخند مهربانی که مشق های
نامرتبم را نوازش می کرد.
در اردیبهشت؛ خاطره ی با تو بودنم را جشن می گیرم. خاطره ی سال هایی که در کنارت یاد گرفتم
بنویسم ، بخوانم.
تـــــــو به من آموختی که صفرها همیشه بــــه بیست ها حسادت می کنــند و من فهمیدم که همه ی
بیست های دنیا از آن توست... برای تو ... که تا خورشید می درخشد
خواهی درخشید...
............................اردیبهشت ماه که می شود به یاد تو می افتم...........................
 

محسن2115

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستت درد نكنه موقع خوندن حس خوبي به آدم دست ميده.ياد اون روزاي خوب و دوست داشتني.ميخواستم امتياز بدم نشد يكي طلبت.:gol::gol::smile:
 

Similar threads

بالا