ساخت جامعه شناختی پیری: درس هایی برای نظریه پردازی

36221212

عضو جدید
مترجم: محمد مشهدی زاده
فوق لیسانس روانشناسی تربیتی از دانشگاه تربیت معلم تهران
پست الکترونیکی:j.f36221212@chmail.ir
مسئول روابط عمومی سازمان بهزیستی استان کهگیلویه وبویراحمد

ساخت جامعه شناختی پیری: درس هایی برای نظریه پردازی
جیسون ال. پاول
دانشکده جامعه شناسی و سیاست اجتماعی، دانشگاه لیورپول، لیورپول، بریتانیای کبیر، و
جان هندریکس
کالج برترین های دانشگاه، دانشگاه ایالتی اورگان، اورگان، ایالات متحده آمریکا

چکیده
هدف- هدف نهایی از این مقاله ی بررسی نظریه های پیری است که به خوبی توسط مقالات موضوع خاص مشخص شده اند. این مقاله تم های پژوهشی را تنظیم می کند که نظریه پردازان اجتماعی در مورد پیری باید در ایجاد ابزار مفهومی جهت درک پویایی قدرت افراد مسن و جامعه مدرن در مورد آن ها فکر کنند.
طراحی / روش شناسی / رویکرد - این مقاله مرور کلی مسائل کلیدی است که توسط تئوری های معرفی شده در کل چاپ ویژه یافت شده اند. این مقاله تلاش می کند تا با نگاه به آینده دریابد که چگونه تئوری اجتماعی و پیری نیاز به تقویت دارند به طوری که نظریه و تجارب با یکدیگر پیوند می خورند.
یافته ها - این مقاله نقل می کند که چگونه نظریه اجتماعی را می توان در انواع زمینه های ملی و بین المللی تحلیل کرد که رویکردی جامع و اروپا محور به علم پیری شناسی اجتماعی می دهد.
ابتکار / ارزش - این مقاله ابتکاری است زیرا به چالش های آتی علم پیری شناسی اجتماعی از منظر تئوری پردازی پیری اشاره می کند. ارزش زیاد نظریه اجتماعی به واسطه ی فراهم کردن سوالات مهم در مورد ماهیت جامعه مدرن و پیامدهای آن برای افراد مسن می باشد. در رساندن محققان به درک استفاده خلاقانه از نظریه پیری، ابتکاری است.

کلمات کلیدی: افراد مسن، نظریه های اجتماعی
نوع مقاله: مقاله پژوهشی

این نسخه ویژه در مورد «نظریه پردازی پیری و سیاست اجتماعی» در مجله بین المللی جامعه شناسی و سیاست اجتماعی با هدف ارائه تأمل انتقادی و ارائه بینش های جدید برای مطالعات پیری و زندگی بعدی نوشته شده است. همکاران ما به طیف وسیعی از نمونه ها با تمرکز بر اشکال خرد و کلان تجزیه و تحلیل اشاره کرده¬اند. مانند سه مقاله نوشته شده توسط کینگ و کالاسانتی ، چپمن و اندروز نشان می دهند، تمرکز نظری بر پیری باید با ظهور و تحکیم نشریات مربوط به عامل انسانی و چگونگی تجربه ی پیری طی روایت و بیوگرافی محقق شوند. مقاله هازان بیشتر نشان می دهد که خارج از جامعه شناسی چیز های بسیاری برای آموختن از رشته های علمی غیر از جامعه شناسی مانند انسان شناسی وجود دارد. در همان زمان، استس و پورتکلون ، اثر کار مگی کوهن واقع شده در تجزیه و تحلیل ساختاری را تحلیل می کنند که مقاله مک کلوی در مورد نیروهای جهانی پیری را تکمیل می کند. البته، تمام این مباحث نظری جذاب باید در برابر این پس زمینه هدایت شوند که علم پیری شناسی تا ظهور چنین تئوری های انتقادی و انعکاسی گرفتار بندگی زیست پزشکی است (لانگینو و مورفی، 1995).
در این مقاله ی پایانی در نسخه خاص، منتظر برخی از چالش ها و فرصت ها برای مطالعات پیری هستیم. بحث را با تمرکز بر نقد تازه ای از تعاریف زیست پزشکی آغاز می کنیم. سپس استدلال توسعه نظریه های اجتماعی در مورد پیری را با پرداختن به دو پرسش مورد ارزیابی قرار می دهیم: چرا در مورد پیری فرضیه پردازی می کنیم و چه کسی این کار را انجام می دهد؟ با قرار دادن برخی از تفکرات انتقادی در زمینه ی ابزار های مفهومی کار را به پایان می رسانیم که برای غنی سازی بیشتر علم پیری شناسی باید توسعه پیدا کنند. محور نهایی این مقاله بر چنین ابزارهایی در چهار حوزه کلیدی تمرکز دارد: پیری و توزیع مجدد منابع، پیری، پیری و جنسیت، هویت و جهان پست مدرن؛ و پیری و مراقبت . این لیست، جامع نیست اما نشان گر برخی از ابزارهای مفهومی مهم است که برای طرح مسئله ی ارزش تبیینی نظریه اجتماعی لازم هستند.
با وجود رشد نظریه های اجتماعی در مورد پیری، مدت طولانی است که برای شرکت دادن مسائل مربوط به سن در نوعی از کاهش گری ، انتقال پیری به حوزه ی بیولوژیکی و روانی آن تمایلی وجود دارد. در واقع، در فرهنگ های غربی، پیری به لحاظ توجه علوم زیستی به فرآیندهای تغییر ناپذیر ذاتی و واقعی درک شده است. تأکید متناظر در مدل پزشکی مانند مدل اجرا شده در غرب، آشکار شدن پیری را به عنوان پدیده ی به شدت واقعی، کاهش گری و منطقی در نظر گرفته است. این اصول علمی در درجه اول از مجموعه ای از «مراحل» هنجاری بدن و پیشرفت ذهن ناشی می شوند که تجارب و بازنمایی پیری و سالخوردگی را در فرهنگ غرب (لانگینو و مورفی، 1995) جای می دهند. در همان زمان، نژاد پرستی را توجیه نمی کنیم. می دانیم که پیری تنها یک فرایند مدرنیته غربی نیست. تحلیل و تحقیق مقایسه ای در زمینه پیری در فرهنگ های شرقی درک جایگزینی از پیری را برجسته می کند. مثلاً، در قرن هجدهم در چین زمانی که پیری بر خلاف مفهوم توسعه یافته توسط عقلانیت غربی به عنوان یک فرایند علمی درک شد، یک روش نسبتاً متفاوت برجسته شد. مثلاً، کوک و پاول (2007) مشاهده می کنند که ایدئولوژی سنتی چینی افراد مسن را بر یک پایه آرمانی قرار داد. آنها برای دانش انباشته، موقعیت خود در درون خانواده گسترده، و مفهومی از تاریخ و هویت که به آنها در حفظ خانواده کمک کرده، محترم و ارزشمند هستند. احترام به افراد مسن، بخشی جدایی ناپذیر آموزه های مکتب کنفوسیوس بود.
جالب است که دیدگاه قابل قیاسی در مفاهیم احترام به افراد مسن به خصوص در مورد مسائل جنسیتی پدرسالاری (جان بای د وی، 1995) در یونان باستان نیز رایج بود. قبل از صنعتی شدن، در هند، افراد مسن به دلیل «تجربه»، « عقل» و «دانش» وسیع خود مسئولیت نقش رهبری و مواضع قدرتمند تصمیم گیری را بر عهده داشتند (کاتز، 1996). به نظر می رسد که همزمان با علم و عقلانیت سکولار غربی، پیری در زمینه های مختلف و مشکل ساز تری نسبت به آموزه های مکتب کنفوسیوس که در چین مجسم شده و مسائل مربوط به احترام برای پیری در هند در نظر گرفته شده است. بخشی از شناخت تنوع پیری در جهان، با توجه به ساخت و ساز اجتماعی آن در چارچوب اقتصاد سیاسی و اخلاقی شکل می گیرد.
ساختارهای اجتماعی پیری1: چرا نظریه پردازی؟
تبیین ساخت اجتماعی پیری، یک ترکیب نظری مهم برای روایت های پزشکی متمرکز و دقیق است که شامل موارد ذیل می شود: چگونه هنجار ها یا نگرش های فراگیر از توابع اساسی زیست پزشکی گرفته تا ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی پیچیده را تحقق می بخشند. این ساختار ها شامل نهادهای آموزشی، سیاسی و مذهبی، هنر، آداب و رسوم، اخلاق، اخلاقیات و قانون می شوند. چگونه رابطه بین ما ماهیت تجربه را شکل می دهد؟ صاحبان قدرت ساختارهای اجتماعی هستی شناختی خودسرانه ای را به عنوان واقعیت، یعنی «زندگی همان گونه که هست» نشان می دهند. مثلاً، علوم زیست پزشکی در این فرایند در شکل دادن به واقعیت در مورد روند پیری مهم بوده است: درک این فرایند به عنوان یک فرایند بلوغ که با کاهش همراه بوده است.
یک مدل نظری با تاکید بر ساخت و ساز اجتماعی پیری، این کشاکش را برجسته می کند که پیری مستقل از تعامل اجتماعی و روابط قدرت در جامعه وجود ندارد. به عبارت دیگر، معنای پیری از فرآیندهای بیولوژیکی ذاتی ناشی نمی شود، بلکه به لحاظ اجتماعی مشخص می شود. در واقع، ساخت پیری توسط عملکرد طبیعی زندگی اجتماعی قابل مشاهده می شود، به طوری که به جای «مصنوعی»، «طبیعی» به نظر می رسد. فهم اجمالی اولیه از چنین نقطه نظر را می توان در نظریه جامعه شناختی آلمانی، فرانسوی و آمریکایی یافت. در سطح ساختاری، ارزش یک دیدگاه ساختارگرای اجتماعی بر این تاکید نهفته است که ترتیبات اجتماعی در پرتو ایدئولوژی خاص و با روابط اجتماعی خاص در ذهن ایجاد می شوند. در سطح فردی، دیدگاه ساختارگرا اجتماعی به افراد کمک می کند تا جهان بینی مسلط خارج را تحمل کنند و شاید نقشی که سیاست های عمومی و اقتصاد اخلاقی در ایجاد جهان بینی ایفا می کند و آن چه واقعی در نظر گرفته شده را درک کنند. به عنوان یک ساختار مرتبه اول، که توسط خود بازیگران به کار گرفته شده، دیدگاه ساختارگرا اجتماعی به بازیگران کمک می کند تا مفهوم «دیگری» و آنچه ممکن است در جهان اجتماعی اتفاق افتد را با توجه به این امر درک کنند که واقعیت آشنا به طور فزاینده ای به عنوان واقعیت شکننده، متغیر دیده می شود که در کنار «واقعیت های» دیگر وجود دارد. علاوه بر این، پذیرفتن ساخت اجتماعی پیری می تواند به افراد کمک کند تا دریابند که خودشان تنها سازندگان مشکلات خود نیستند، چارچوب عمومی زندگی نیز مشکل آفرین است.
با توجه به فعل و انفعال بین زمینه اجتماعی و افراد، ساخت اجتماعی پیری می تواند به عنوان مطالعه سیستماتیک مفروضات در نظر گرفته شده تعریف شود که توسط جوامع ایجاد می شوند و عبور می کنند تا نگرش های شخصی در مورد پیری را شکل دهند همانطور که در پرتو روابط میان نهاد ها و افراد کامل می شوند. این مورد، چارچوبی نظری برای تجزیه و تحلیل فعل و انفعال بین زندگی انسان ها و تغییر ساختارهای اجتماعی فراهم می کند. بر این اساس، نظریه پردازان اجتماعی باید به چگونگی کار جامعه، ترتیبات ساختار و نهادهای آن و چگونگی تاثیر مکانیسم های تغییر بر شهروندان در طی دوره ی زندگی آن ها بپردازند.
این مورد در بررسی وابستگی متقابل بین پیری در طول دوره زندگی به عنوان یک فرآیند اجتماعی و جوامع و گروه هایی که به واسطه ی سن طبقه بندی شدند یک مسئله امری می باشد. با این حال، جریان اصلی جامعه شناسی، عدم علاقه پیچیده به «جامعه شناسی پیری» را ثابت کرده است. همانطور که فنل و همکاران (1993) اشاره می کنند، در جامعه شناسی با تسلط مردان، مطالعه ی پیری به عنوان یکی از پایین ترین وضعیت ها در نظر گرفته شده است. مثلاً فنل و همکاران نظر دادند که تحولات نظری در جنبه های اجتماعی پیری در بهترین حالت سابقه شطرنجی (متحول شده) دارند (ص 41). جالب است که فنل و همکارانش تقریباً همان تاسف را ابراز کردند که تالکوت پارسونز در دهه پس از جنگ جهانی دوم بیان داشت.
در هر دو طرف اقیانوس اطلس، ظهور نظریه های جامعه شناسی با الهام از سن و پیری را می توان در سال های اولیه پس از جنگ جهانی دوم با نگرانی های دولتی در مورد پیامدهای تغییرات جمعیتی قرار داد (بیگز و پاول، 2001). در سال های پس از جنگ، علم پیری شناسی اجتماعی به عنوان یک رشته چند رشته ای پدید آمد که برای واکنش به پیامدهای سیاست های اجتماعی، بهداشتی و اقتصادی و پیش بینی تغییرات جمعیت تلاش می کرد (فیلیپسون، 1998). موضوع تادیبی گسترده علم پیری شناسی اجتماعی توسط نیروهای خارجی قابل توجهی شکل گرفته است: اول، با دخالت دولت برای دستیابی به نتایج خاص در سیاست های بهداشتی و اجتماعی برای افراد مسن، در مرحله دوم، توسط یک محیط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی که پیر شدن جمعیت را به عنوان ایجاد یک مشکل اجتماعی برای کشورهای غربی به طور کلی در نظر گرفته است (فیلیپسون ، 1998). تصریح این نکته مهم است که نظریه های جامعه شناختی نمی توانند کمک کنند بلکه هنجارها و ارزش های سازندگان خود را نشان می دهند که در زمان خاص اجتماعی گرفتار شده و دیدگاه های فرهنگی غالب در مورد راه مناسب برای تجزیه و تحلیل پدیده های اجتماعی) را منعکس می کنند (ترنر ، 1989). البته، ابعاد «اجتماعی» پیری تنها شامل نظریه پردازی بدون یک چارچوب تجربی نمی شوند. فضاهای اجتماعی برای پیر شدن بر تشکیل جمعیت هایی تاثیر می گذارند که به پاسخ سیاستگذاران به مشکلات اجتماعی کمک می کنند. از آغاز قرن بیستم، امید به زندگی در مردم متولد شده در ایالات متحده آمریکا تا حدود 25 سال افزایش یافته و نسبت افراد 65 ساله یا مسن تر از 4 درصد به بیش از 13 درصد افزایش یافته است. تا سال 2030، انتظار می رود یکی از پنج نفر در ایالات متحده آمریکا 65 ساله یا مسن تر باشد و افرادی با سن 85 و بالاتر، سریعترین بخش در حال رشد جمعیت را تشکیل دهند. در سال 2000، 34 میلیون سالمند 65 ساله و مسن تر در ایالات متحده آمریکا وجود داشت که 13 درصد از کل جمعیت را نشان می دهد. تا سال 2030، 70 میلیون نفر با بیش از 65 سال در ایالات متحده آمریکا وجود دارد، که بیش از دو برابر تعداد آنها در سال 2000 است. در مقایسه، ساختار جمعیت کشورهای اروپای غربی از جمله بریتانیا نیز با آغاز قرن بیستم بالغ شده اند. در حالی که در سال 1901، بیش از 6 درصد از جمعیت در سن بازنشستگی (65 سالگی در انگلستان برای مردان و زنان) یا بیشتر از آن بودند، این رقم به طور پیوسته افزایش یافت تا به 18 درصد در سال 2001 رسید. در همان زمان، درصد جمعیت افراد جوان زیر 16 سال یا جوانتر از 35 به 20 درصد کاهش یافت. سازمان ملل متحد تخمین می زند که تا سال 2025، جمعیت افراد بیش از 60 سال دو برابر خواهد شد، از 542 میلیون نفر در سال 1995 به حدود 1.2 میلیارد نفر می رسد(کراگ ، 2002، ص 125). این تغییر الگوها، و جمعیت قابل مقایسه در بسیاری از مناطق آسیا برای جلب توجه جامعه شناسان کافی است.
نظریه پردازی در جامعه شناسی پیری با تاثیر متقابل جنبه های چندگانه جامعه و پیری انسان در ارتباط است. نیروهای اجتماعی و فرهنگی بر فرایند پیری از طریق انتظارات هنجاری و دستور کار سیاست عمومی تاثیر می گذارند. یکی از ابعاد ارزش افزوده نظریه اجتماعی این است که می تواند به برجسته سازی روابط بین ساختار اجتماعی یا ترتیبات نهادی و تجربه ی بازیگران فردی کمک کند. دانش تئوری های اجتماعی درک موقعیت افراد مسن در جامعه، نگرش های فرهنگی در مورد افراد مسن، نگرش و انتظارات افراد مسن از خود، و همچنین تعامل افراد مسن در زمینه های اجتماعی خود را افزایش می دهد. هر یک از نظریه های اجتماعی متمایز در چند دهه گذشته، نقطه نظر مفهومی آگاهانه ی خاصی را در مورد پیری اتخاذ کردند.علم پیری شناسی اجتماعی چند رشته ای است و ابزار اصلی تئوری پردازی ارتدوکس در مورد پیری است. با این وجود، محدوده نظریه پردازی از تاکید در سطح خرد بر افراد گیرنده ی تصمیم های شخصی تا توجه در سطح کلان به اقتصاد سیاسی پیری را در بر می گیرد که تحت تاثیر اقتصاد های بازار و تاثیرات جهانی قرار دارند. یک «درس از تاریخ» در علم پیری شناسی اجتماعی این است که عامل انسانی شامل تحمیل حس متفاوت و تغییر پذیر بر جهان ما و تعامل با کشش نیروهای اجتماعی می شود. یکی دیگر این است که منطقی بودن و ساختار زندگی روزمره در محدوده ی قیود اجتماعی رخ می دهد که در نتیجه ی محل ساختاری و روابط اجتماعی پدید می آید.

سازه های اجتماعی پیری2: چه کسی در مورد پیری نظریه پردازی می کند؟

بنگستون و همکاران (1997)، در میان دیگر نظریه پردازان اجتماعی استدلال می کنند که علم پیری شناسی اجتماعی و مطالعه پیری به طور کلی است، مملو از داده است اما نظریه چندانی ندارد. فاقد زیر بنای نظری قوی است و به چشم پوشی از درک درستی از هویت پیری، بدن و بازنمودهای فرهنگی از پیری، و نام بردن تعداد معدودی از نگرانی های جامعه شناختی که از ویژگی های مرکزی پارادایم پست مدرن در حال ظهور در نظریه پیری شناسی هستند تمایل دارد. در حالی که مقدار قابل توجهی از داده های پیچیده تولید شده اند، در مورد معنا و موقعیت پیری در ساختار جامعه کمبود بحث نظری وجود دارد. علاوه بر این، تلاش نسبتاً کمی برای ساخت مدل مفهومی به منظور در نظر گرفتن راه هایی که در آن تجربه ها با مشخصه شیوه زندگی روزمره شکل می گیرند صورت گرفته است.
نقش تئوری در علم پیری شناسی و رشد آن به عنوان یک رشته علمی همزمان با سال های پس از جنگ، رشد آگاهی های عمومی و توجه به مسائل پیری ( از «جنبش های تعداد زیاد افراد مسن» تا جمعیت پیری) گذشته از بحران ها در مورد حقوق بازنشستگی و کمک های مالی دولت متشکل از تسهیلات اجتماعی روی داد (فیلیپسون، 1998). با این وجود، عدم یکپارچگی نظری در آمریکای شمالی و علم پیری شناسی بریتانیا علتی برای برخی از نگرانی ها طی 20 سال گذشته بوده است(بیگز ، 1999). فنل و همکاران (1993، ص 42) این گونه اظهار نظر کردند: « بیشتر ویژگی های تحقیقاتی بریتانیا، عدم توجه به نظریه از هر نوع است. این کمبود یکی از ویژگی های سنت پیری شناسی اجتماعی است.» البته بخشی از مشکل این است که بسیاری از جنبه های زندگی اجتماعی به طور همزمان در حال تغییر هستند و تئوری پردازی دقیق باید برای همه فشار ها در نتیجه یک الگوی مشخص دلیل موجه اقامه کند. مثلاً، فشار بر افراد مسن تر در محل کار همراه با رشد سریع در دوران بازنشستگی زود هنگام منجر به یک تغییر قابل توجه در شیوه ی تجربه و درک پیری شده است (فیلیپسون، 1998). بیگز و همکاران.(2003، ص 1) اظهار دارند «تئوری فراتر از مجموعه ای از داده ها می رود و تلاش می کند تا «علت» و همچنین «ماهیت» واقعه و روابط را کشف کند.» این موضوع در نقل قول درج شده که نظریه به فراخوانی همپیوندی و فرآیندهای اساسی پدیده مورد بحث کمک می کند. البته این احتمال وجود دارد که پارامترهای مشخص برای آن همپیوندی نه تنها منعکس کننده نقطه شروع تادیبی نویسنده می باشند بلکه توضیحات ارائه شده کانون انضباطی را منعکس خواهند کرد. یکی از مسائل مکرر علم پیری شناسی اجتماعی سوالی در این مورد است که آیا دیدگاه انضباطی اتخاذ شده در فرایند تئوری پردازی برای تغییر ماهیت سوال خواسته شده به نقطه ای که در آن رشته های مختلف در زمان های مختلف ممکن است سوال مشابه را نپرسند به کار می آید یا خیر. در بهترین شرایط، نظریه پردازی مملو از دشواری است، زمانی که ماهیت سوالات خواسته شده با نقطه ای که در آن در واقع یک سوال متفاوت وجود دارد ادغام شود، نظریه پردازی حتی با چالش های بیشتری مواجه می شود.
گابریم و والاس (1990) به دنبال ترویج توسعه تئوری پیری شناسی با طرح این سوال هستند که «چه کسی در مورد سن نظریه پردازی می کند؟» تمرکز آنها نشان می دهد که تنها متخصصان امراض پیری اجتماعی حرفه ای نیستند که سن را در دوره تدوین ساختار مرتبه دوم نظریه پردازی می کنند؛ همه ی ما در سازه مرتبه ی اول «دیگری» در رابطه با خودمان درگیر هستیم. علم پیری شناسی انتقادی با «... مجموعه ای از سوالات، مشکلات و تجزیه و تحلیل ها در ارتباط است که با [جریان اصلی علم پیری شناسی] ثابت حذف شده اند، (به نقل از فنل و همکاران، 1993، ص 13). این مورد از سوالات در زمینه ی نقش دولت در مدیریت افراد مسن ( فیلیپسون، 1998، تاونسند، 1981) گرفته تا مسائلی در مورد هدف از پیر شدن در چارچوب یک دوره زندگی پست مدرن (فدرستون و ورنیک، 1995) متفاوت است.
مشابه سنت جامعه شناسی انتقادی، علم پیری شناسی انتقادی به دنبال طرح سوال در مورد ساخت و ساز پیری و شناسایی شرایط تجربه شده توسط افراد مسن در جامعه با تاکید بر نقش روابط قدرت و سلطه در شکل گیری این تجربه می باشد ( فیلیپسون، 1998). به علت نقش آن در تئوری پردازی فعلی، اجازه دهید کمی بیشتر به طور کامل به برخی از اصول علم پیری شناسی انتقادی بپردازیم، برای تامل جامعه شناسان و متخصصان امراض پیری چهار تم را برای سودمندی آن ها در ارائه برخی از ابزار مفهومی مهیج استخراج کنیم. این چهار تم عبارتند از «پیری و سیاست های توزیع مجدد »؛« جنسیت و پیری»؛«پیری، هویت و پست آنچه باعث می شود این امر به خصوص روشنگر و مهم باشد مجموعه ی غنی از ایده هاست که ساختار پیری را به عنوان موضوع گفتمانی، نمادین، تجربی، مادی و وجودی / هدف از قدرت می شکند.
مطالعات تئوری پردازی پیری - چهار موضوع مهم
تم اول: پیری و سیاست های توزیع
با تجزیه و تحلیل پیچیدگی جامعه مدرن سرمایه داری، جامعه شناسان علاقه مند به پیری ممکن است بر «چگونگی» و «چرایی» ساختار اجتماعی پیری متناسب با نیازهای اقتصاد تمرکز کنند (استس 1979). همانطور که فیلیپسون (1998)اشاره می کند، در بریتانیای کبیر هزینه های عظیم اجتماعی در طول یک دوره زمانی که اقتصاد بریتانیا نیازمند تقویت بود به افراد مسن اختصاص داده شد. در نتیجه، نه تنها افراد مسن در شرایط پزشکی توسط یک پارادایم پزشکی مشاهده شده بودند، بلکه از لحاظ منابع توسط دولت نیز به همین صورت در نظر گرفته شده بودند. آنها هم هزینه ها از خزانه دولتی را نشان می دادند، هم نمایانگر درآمد برای ارائه دهندگان و دیگر افراد درگیر در صنعت خدمات سالمندان بودند. این مورد درک جدیدی برای نگرش نسبت به سن و پیری به ارمغان آورد. همانطور که فیلیپسون (1998، ص 17) در می یابد:
افراد مسن آمد به عنوان یک بار بر اقتصادهای غربی، با تغییر جمعیتی دیده می شوند... به عنوان ایجاد کننده ی فشارهای غیر قابل تحمل بر هزینه های عمومی دیده می شوند.
از این رو، تمرکز موضوعی مهم در اینجا تفسیر رابطه بین ساختارهای اقتصادی و پیری و طرح های توزیعی است. در ایالات متحده آمریکا، نظریه اقتصاد سیاسی از طریق کار استس (1979) وارد علم پیری شناسی اجتماعی شد. در بریتانیا، کار واکر (1981)، تاونسند (1981) و فیلیپسون (1982، 1998) بعد جامعه شناختی انتقادی را برای درک سن و پیری در جوامع پیشرفته سرمایه داری اضافه کرد. جامعه شناسان و متخصصان امراض پیری اجتماعی در هر دو طرف اقیانوس اطلس تلاش های زیادی انجام دادند تا اطمینان حاصل کنند که ماهیت نرم و قابل انعطاف پیری روشن است و تجربه پیری نمی تواند از ملاحظات اقتصادی، فردی و اجتماعی جدا شود.
مهمتر از همه، تاونسند ادعا می کند که:
به موجب این رویکرد جامعه ایجاد شده تا چارچوب نهادها و قواعدی را ایجاد کند که در آن مشکل کلی سالمندان پدیدار می شود یا در واقع ساخته می شود. در مدیریت روزمره اقتصاد و مدیریت و توسعه نهادهای اجتماعی، موقعیت سالمندان با دقت تغییر یافته و شکل گرفته است (تاونسند، 1981، ص 9).
در نظر استس (1979)، اقتصاد سیاسی به عنوان یک چارچوب مفهومی اکتشافی این ایدئولوژی را به چالش می کشاند که افراد مسن را به عنوان یک گروه همگن می بیند که تحت تاثیر ترتیبات اجتماعی غالب قرار نمی گیرند. استس (1979) اثبات می کند که قدرت یک مدل مفهومی بر اساس اقتصاد سیاسی این است که بر تجزیه و تحلیل در مورد دولت در تشکل های اجتماعی معاصر تمرکز می کند. استس بررسی می کند که چگونه دولت تصمیم می گیرد و دستور می دهد که منابع به چه کسی اختصاص داده شود و به چه کسی اختصاص داده نشود، در این فرآیند توجه می کند که در صورت وجود آیا تعداد کمی از سیستم های رفاه اجتماعی یا طرح های استحقاقی با هدف توزیع مجدد منابع ارزشمند اجتماعی یا ایجاد نابرابری در طول زندگی وجود دارند. بدیهی است که الگوی غالب بر بازنشستگی و حقوق بازنشستگی تاثیر می گذارد، مزیت یا زیان نسبی بدون تغییر ترتیبات موجود را حفظ می کند. در نوشتن با اشاره به ساختار فواید پیری در بریتانیا، فیلیپسون (1982) اشاره می کند که تجربه بازنشستگی، از جمله مزایای دولتی، به زمان کاهش دستمزد و خروج اجباری از کار مرتبط است و ناامنی مالی تجربه شده توسط بسیاری از افراد مسن در بریتانیا را افزایش داده است. از این رو، در صورتی که بخواهید، ترتیبات دولتی و سیاست های عمومی می توانند ذهن و قلب مردم خود را همراهی کنند. فیلیپسون (1982) بررسی می کند که چگونه سرمایه داری منجر به قرار گرفتن افراد مسن در حاشیه ی اجتماعی در قسمت های کلیدی مانند رفاه و مقررات بهداشت و درمان می شود. یکی دیگر از بحث های مهم که فیلیپسون مطرح می کند (1998) این است که نابرابری در توزیع منابع باید در رابطه با توزیع قدرت در جامعه، به جای شرایط نابرابری های فردی در نظر گرفته شود. به طور مشابه، در ایالات متحده آمریکا، استس (1979) ادعا می کند که دولت با استفاده از قدرت خود مسئولیت تامین رفاه را از دولت به افراد یا واحد خانواده منتقل می کند.
ترتیبات اقتصادی غالب انتزاع نیستند بلکه یک مسئله واقعی هستند که در یک مثال غم انگیز است ولی واقعی از دستکاری منافع اقتصادی افراد مسن آشکار می شوند. جالب است که تجزیه و تحلیل تخلفات شرکت در ارتباط با افراد مسن به طور ناراحت کننده ای مورد بی اعتنایی قرار می گیرد، در عین حال به عواقب ناشی از مسئولیت اجباری افراد مسن برای استفاده از شرکت های خصوصی جهت سرمایه گذاری در طرح های بازنشستگی خود (فیلیپسون، 1998) گره خورده است و به ندرت موضوع تفسیر عمومی است. مثلاً، در سال های اخیر، اثر سوء استفاده از طرح های بازنشستگی خصوصی در زندگی افراد مسن را دیده ایم: پاول و واهیدین (2004) گزارشی را از سوی دفتر تجارت منصفانه (1997) نقل می کنند که دریافته میلیاردها پوند توسط بازنشستگان در طرح های بازنشستگی خصوصی که در شرکت های بزرگ سرمایه گذاری شده گم شده که تایمز ادعا کرده این موضوع بزرگترین رسوایی مالی قرن بوده است. در واقع، مقام خدمات مالی بریتانیا (1999) تخمین زد که تا 11 میلیارد£ توسط شرکت های بازنشستگی خصوصی به سرقت رفته بود، مبلغی نزدیک به سه برابر برآورد اولیه (پاول و واهیدین، 2004). «تعداد قربانیان می توانند 2.4 میلیون باشند» (گاردین ، 13 مارس 1998 :13 به نقل از پاول و واهیدین، 2004، ص 52). همراه با این مورد، این کشف پس از مرگ رابرت ماکسول مطرح شد که وی دزدکی400 میلیون پوند از حقوق بازنشستگی طرح های شرکت خود استخراج کرده بود (پاول و واهیدین، سال 2004، ص 55-8). بحث اشتباه در فروش حقوق بازنشستگی سرشار از اسناد اشتباه است. سوال این است که چرا جرم شرکت به ندرت توسط پلیس اداره و به ندرت مجازات می شود و چگونه این شکست به تسهیل این نوع جنایت علیه افراد مسن به طور خاص و «جمعیت پیر» به طور کلی منجر می شود؟ نئو لیبرالیسم و تاکید بر بازار، پیچیدگی فردی گفتمان پیری را از بین می برد و جای آن را به آسانی نسبی مصرف کننده پیر می دهد (جیلئارد و هیگز ، 2001). به عبارت دیگر، طرح کردن افراد مسن به عنوان مصرف کنندگان به معنای تصمیمات غیر قابل توصیف شرکت های چند ملیتی است که ممکن است برنامه های بازنشستگی کارکنان را در بازار سهام و اوراق قرضه و مجزا ساختن پیری سرمایه گذاری کنند چون که به عنوان مشکل فرد مسن به جای دولت وشیوه های NGIO در نظر گرفته می شوند.
تم دوم: سن و جنسیت
در سال های اخیر، شتاب نظریه پردازی فمینیستی برای درک این امر وجود دارد که چگونه سن و جنس با یکدیگر تعامل دارند تا بر هویت و دیگر متغیرهای مشترک جامعه شناختی اثر بگذارند (آلبر و گین، 1991، 1995؛ کالسانتی و اسلوین، 2001 ). نظریه فمنیسم بر دو موضوع مهم تاکید کرده است: اول، عدم تعادل قدرت، ساخت و ساز نظری را شکل می دهد، دوم، محل یک گروه در درون ساختار اجتماعی بر توجه نظری فراهم شده توسط آن تاثیر می گذارد. از طریق توصیف (شکل): چون زنان مسن تر تمایل دارند موقعیت هایی را برعهده بگیرند که وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایین تری نسبت به مردان در همه سنین و زنان جوانتر داشته باشد، آنها توجه نظری کمتری را جلب می کنند (آربر و گین، 1995). در نظر اکر (1988 ذکر شده در آربر و گین، 1995) در تمام جوامع شناخته شده، روابط توزیع و تولید به ناچار تحت تأثیر جنسیت قرار می گیرند و نمی توانند معانی جنسیتی به خود نگیرند. روابط جنسی توزیع در جامعه سرمایه داری ریشه های تاریخی دارند و به وسیله ای برای تغییر تولید تبدیل شده اند. به طور مشابه، روابط سنی به حالت سرمایه داری تولید و روابط توزیع مرتبط هستند. دستمزدها بسته به سن معنی به خصوصی به خود می گیرند. مثلاً، نوجوانان نسبت به جوانان برای پول کمتر کار می کنند، که جوانان نیز نسبت به بزرگسالان میانسال به نوبه خود برای پول کمتر کار می کنند. علاوه بر این، نو جوانان برای منابع اقتصادی خود بر روابط شخصی با اشخاص خانواده مانند پدر و مادر تکیه می کنند. در سوی دیگر در این دوره زندگی، افراد مسن و به خصوص زنان مسن، بر منابعی که از طریق دولت توزیع و محدود شده تکیه می کنند.
در ترتیبات اقتصادی حاکم، تعجب آور نیست که نظریه پردازان فمینیست اغلب ادعا می کنند که زنان مسن به عنوان افرادی که شایسته ی احترام یا توجه نیستند در نظر گرفته می شوند (اربر و گین، 1995؛ کالاسانتی و اسلوین، 2001). اربر و گین (1995) بینش ارزشمندی را برای شیوه برانگیختن جنبه ای دیگر از زندگی یک فرد توسط روابط اقتصادی فراهم می کنند. استاندارد دو برابر پیری ناشی از مجموعه ای از انتظارات هنجاری است که به عنوان نگرش های مربوط به سن و نقش برای هر جنس در جامعه مردسالار اعمال می شود. آن چه ممکن است به عنوان یک گاهشناسی مرد و زن در نظر گرفته شود، از نظر اجتماعی تعریف و تحریم شده به طوری که تجربه ی نقش های تجویز شده توسط مخالفت با آن تحریم می شود. در بررسی دوره زندگی، گاهشناسی مرد بر اشتغال وابسته است، اما وضعیت سن یک زن و در واقع تمام دوره زندگی وی از نظر حوادث در چرخه تولید مثل تعریف شده است.
مسلماً، آربر و گین (1995) ادعا می کنند که چون ارزش زنان بر پایه ی چشم انداز های باروری آن ها بنا می شود، آگاهی از فقدان یک ظاهر جوان، کاهش ارزش اجتماعی را به ارمغان می آورد، آسیب پذیری در فشار توسط زیبا سازی ظاهری نفوذ می کند. دلی (ذکر شده در آربر و گین، 1995) آنچه ممکن است به عنوان بخشی از یک تصویردر آینه تاب دار در نظر گرفته شود را بین عمل جراحی زیبایی غربی و قطع عضو تناسلی انجام شده در برخی از جوامع آفریقایی رسم می کند. اگر آن چه در ظاهر دیده می شود را کنار گذاشت، هر دو شیوه های فرهنگی نشان دهنده ی فشار بر زنان برای تطابق با استانداردهای مطلوبیت مرد و میزان سلطه مرد هستند. برای زنان مسن سیاه پوست، ایده آل «زیبایی» به تصویر کشیده شده توسط فرهنگ مرد سفید به طور مضاعف دور و بیگانه بود، تا زمانی که رشد آگاهی سیاه پوستان زبان تحقیر کننده را واژگون ساخت و استدلال کردند که «سیاه پوست زیباست.»
نظریه پردازی فمینیستی وارد علم پیری شناسی اجتماعی شده و تعدادی از بینش های مهم را فراهم کرده است. برای مثال، سمبل جوامع معاصر غربی پیری تجارب زنان را بیش از مردان از طریق ظلم و ستم مرتبط به جنسیت و پیری به حاشیه می راند. دلیل این امر همانظور که آربر و گین (1995) ادعا می کنند، این است که جامعه مردسالار قدرت را از طریق وقایع نگاری اشتغال و تولید مثل، و ارتقاء جنسی ظاهر جوان در زنان اعمال می کند در حالی که انتظارات قابل مقایسه ای را بر مردان تحمیل نمی کند.

تم سوم: پیری در جهان پست مدرن

از دهه ی 1990 تا 2008، علاقه گسترده ای در دیدگاه پست مدرن در مورد سن و هویت پیری وجود داشته که توسط گفتمان «شیوه زندگی بهتر » تایید شد و فرصت های اوقات فراغت برای افراد مسن با توجه به شیوه زندگی سالم افزایش یافت و استفاده از فن آوری های زیستی به منظور تسهیل طول عمر تجارب انسان افزایش یافت (فدرستون و هپورث ، 1993، فدرستون و ورنیک 1995). ریشه های فکری «علم پیری شناسی پست مدرن »(1992) ناشی از تجزیه و تحلیل فوق العاده گوبریم در مورد کشف بیماری آلزایمر در ایالات متحده آمریکا و ایجاد مرزها بین پیری طبیعی و پاتولوژیک می باشند. همانطور که گوبریم به طور دقیق اشاره کرد، پیری به عنوان یک «ماسک» دیده می شود که هویت اساسی فرد را در زیر آن پنهان می کند. در نظر گرفتن روند پیری به عنوان یک ماسک / لباس مبدل برای پنهان کردن اساسی جوانی خود به نظر می رسد استدلال محبوبی است (فدرستون و هپرورث، 1989، 1993).
دو موضوع اساسی برای فدرستون و هپر ورث وجود دارد (1993) که باید در میان پایگاه ها برای درک علم پیری شناسی پست مدرن دیده شوند. برای شروع، این ماسک به متخصصان امراض پیری اجتماعی در مورد این احتمال هشدار می دهد که تنشی بین ظاهر خارجی بدن، صورت و ظرفیت های عملکردی و احساس درونی یا ذهنی تجربه ی هویت شخصی وجود دارد که به احتمال زیاد همگام با پیری برجسته می شود. همانطور که تعدادی از متخصصان پیری اجتماعی بیان کرده اند، سن ذهنی یک بازیگر ممکن است با دیگر نشانگرهای بیولوژیکی، و شاید، برخی از شاخص های اجتماعی متفاوت باشد (بیگز، 1999، فرانک، 1998).
در مرحله دوم، افراد مسن اغلب بیش از حد به عنوان نتیجه ی نقش های خود توصیف می شوند، معمولاً به نقش هایی متصل شدند که واقعا نسبت به غنای تجربیات فردی و شخصیت چند وجهی آن ها منصفانه نیستند. به طور آرمانگرایانه، فدرستون و هپورث (1989) استدلال می کنند، دیدگاه پست مدرن چنین واقعیت ساختارشکنی را این گونه توصیف می کند که سن مایعی است که با امکاناتش توسط مدل تحلیلی که دو متغیر را در یک زمان در مقابل هم قرار می دهد محدود نشده است. زندگی متغیر های زیادی در یک زمان ندارد، اما ترکیبی از نفوذ ها و تصمیم گیری های پویا است.
هنوز جنبه دیگری از پست مدرنیته وجود دارد که باید در زمینه روش های پرداختن به پیری توسط علوم اجتماعی ذکر شود. طبق گفته ی پاول و بیگز(2000)، استفاده از فن آوری های جدید لوازم آرایشی و بهداشتی برای تغییر ظاهر، پیری پست مدرنیته را مجسم می کند. به نقل از شیلینگ (1993)، این فناوری ها حاکی از وعده «بدن های آرمانی » هستند، برای انعکاس مفاهیم ایده آل در مورد تصویر ایده آل بدن حجاری شدند. البته این مورد فقط واضح ترین تصویر از چگونگی تاثیر گذاری مدیریت هویت پست مدرن بر تجربه ی پیری است. ارجاع هاروی (1991) (مندرج در پاول و بیگز، 2004) به همجوشی سایبرگ مانند نهاد های بیولوژیکی و دستگاهی به عنوان مثال دیگری از مدیریت هویت علم پیری شناسی پست مدرن در نظر گرفته شده است. لیست فن آوری های موجود فراتر از مفهوم سنتی بدن می رود و شامل هویت های مجازی ایجاد و منعکس شده در تعداد فزاینده ای از کاربرهای مسن اینترنت می شود که از اینترنت به عنوان یک فرم آزاد مدیریت هویت استفاده می کنند (بیگز و پاول، 2004). فدرستون و ورنیک (1995، ص 3) در توضیح نمونه خود از مدیریت هویت ادعا می کنند که ممکن است:
خود بدن را مجدداً کد گذاری کرد همان طور که فن آوری های پزشکی و اطلاعات، ظرفیت تغییر معنا و حتی زیرساخت های مادی بدن را در دسترس می گذارند. بدن می تواند دوباره شکل گرفته، تعمیرشده، با ماشین آلات ذوب شده، و از طریق دستگاه های تکنولوژیکی و الحاقات قوی شود.

استفاده از رژیم غذایی و ورزش به عنوان تکنیک هایی که به طور خاص به بعد از دوران بلوغ مربوط هستند، به شدت با رشد اوقات فراغت و رویکرد شیوه زندگی در خلق هویت اواخر زندگی مرتبط هستند (بیگز و پاول، 2004). بنابراین فراتر از سوخت ساده و تعمیر ماشین بدن تشدید می شود و شامل خلق مجدد مستمر «خود» در درون یک گفتمان اجتماعی خاص می شود. پایه هویت شخصی در تعقیب اوقات فراغت یکی از مسائل در حال ظهور در زندگی پست مدرن است همان طور که بازیگران به ظاهر به دنبال انجمن های جایگزین برای کار کردن بر هویت خود و دریافت تقویت نسخه ی به کار برده از خودشان هستند. اگر قرار باشد دانشمندان علوم اجتماعی به اندازه کافی در مورد هویت در حال تغییر که با بالا رفتن سن رخ می دهد نظریه پردازی کنند، آنها باید با گزینه هایی دست و پنجه نرم کنند که به عنوان منبعی از خود به دنیای کار وارد می شوند.
تم چهارم: پیری و مراقبت
فوکو (1977) پیشنهاد کرده که مردم در جامعه مدرن تحت تاثیر اشکال شدید مراقبت قرار گرفته اند. این مراقبت نه تنها در زندگی روزمره ما رخ می دهد، بلکه در چهارچوب دیگر اشکال تماس نهادی رخ می دهد، همانطور که دخالت فن آوری مشاهدات در حملات تروریستی عمده در ایالات متحده آمریکا و بریتانیا به طور کامل این موضوع را نشان می دهد. افراد مسن مانند دیگر شهروندان بخشی از این روند هستند. نوع مراقبتی که فوکو و دیگران احساس می کنند که ماهیت تجربه را تغییر می دهد ممکن است به بهترین نحو توسط نهادهای سرپرستی (زندانی) (مانند خانه های مراقبت ) نشان داده شود، اما به امکانات مراقبت طولانی مدت مانند سایر موسسات به اصطلاح کامل نیز تعمیم یابد، اما حتی با تماس های گاه به گاه برای ورود به فضاهای اجتماعی، زندگی حول محور ضرورت عملیاتی اعمال شده توسط نهاد کل (پاول و واهیدین، 2006) سازمان یافته، و تمام فعالیت ها تحت بررسی قرار گرفته اند. در امکانات مسکونی، برخی از افراد ناراحتی و افسردگی را نه تنها از انتقال به دور از آشنایان در منزل و محل تجربه می کنند بلکه با قرار گرفتن در موقعیت وابستگی نیز همین حس را تجربه می کنند (پاول و واهیدین، 2006). در همان زمان، صدای مراقبت حرفه ای بلندتر می شود و افراد مسن در چشم انداز قدرت / دانش و سیاست های روابط اجتماعی سکوت اختیار کردند. منابع دیرینه و سودمند در مورد هویت شخصی و احساس ارزشمندی به نفع حکم نهادی کنار گذاشته می شوند.
نتیجه گیری
این تم های مفهومی از سیاست های توزیع، جنسیت و پیری، مراقبت از افراد مسن و ایده های پست مدرن متمرکز بر هویت اجتماعی در فهم ساخت و ساز اجتماعی پیری در ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و در انواع مختلفی از فرهنگ های غربی مهم هستند. روی هم رفته، این جریان های نظری در ارائه علم پیری شناسی اجتماعی با ابعاد اجتماعی غنی تاثیر گذار بوده اند. چنین نظریه های اجتماعی نیز برای تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی مانند سوءرفتار نسبت به سالمندان، ماهیت جنسیتی سن، سیاست روابط قدرت بین افراد مسن و دولت / جامعه و مراقبت از جامعه استفاده شده اند. هدف از این کمک نهایی به مجموعه مجله بین المللی جامعه شناسی و سیاست اجتماعی برای ادغام ایده های کلیدی از تئوری پردازی پیری شناسی به منظور تاکید بر اهمیت نظریه های اجتماعی پیری صورت گرفته است همانطور که همچنان در تلاش برای رسیدن به پاسخ های بیشتر، مفاهیم بیشتر در مورد سوالات اجتماعی پیچیده ای هستیم که بر شخصیت ما تاثیر می گذارند (ضرورتی برای تامل در مورد ساختارهای اجتماعی و چگونگی نوشته شدن شرح حال ما با فشار نیروهای اجتماعی و همچنین شکل گیری هویت خودمان). گفت و گو در مورد چنین مسائلی گام بعدی برای تئوری پردازی جامعه شناختی در علم پیری شناسی اجتماعی است که نگرانی های خرد در مورد کنش اجتماعی را با ساختارهای کلان قدرت مرتبط می کند.


منابع

Arber, S. and Ginn, J. (1991), Gender and Later Life, Sage, London
Arber, S. and Ginn, J. (Eds) (1995), Connecting Gender and Ageing: A Sociological Approach, Open
University Press, Milton Keynes
Bengtson, V., Burgess, E. and Parrot, T. (1997), ‘‘Theory, explanation and a third generation of
theoretical development in social gerontology’’, Journal of Gerontology: Social Sciences,
Vol. 52(B), pp. 72-88
Biggs, S. (1999), The Mature Imagination, Open University Press, Milton Keynes
Biggs, S. and Powell, J. (2001), ‘‘A Foucauldian analysis of old age and the power of social
welfare’’, Journal of Aging & Social Policy, Vol. 12 No. 2, pp. 93-112
Biggs, S., Lowenstein, A. and Hendricks, J. (Eds) (2003), The Need for Theory: Critical
Approaches to Social Gerontology, Baywood, Amityville, NY
Bytheway,W. (1995), Ageism, Open University Press, Milton Keynes
Calsanti, T.M. and Slevin, K. (2001), Gender, Social Inequalities and Aging, Alta Mirra Press,
Walnut Creek, CA
Cook, I. and Powell, J.L. (2007), New Perspectives on China and Aging, Nova Science, New York, NY
Estes, C. (1979), The Aging Enterprise, Jossey Bass, San Francisco, CA
Featherstone, M. and Hepworth, M. (1989), ‘‘Ageing and old age: reflections on the postmodern
life course’’, in Byetheway, B. et al. (Eds), Becoming and Being Old, Sage, London
Featherstone, M. and Hepworth,M. (1993), ‘‘Images in ageing’’, in Bond, J., Coleman, P. and Peace, S
(Eds), Ageing in Society, Sage, London
Featherstone,M. andWernick, A. (1995), Images of Ageing, Routledge, London
Fennell, G., Phillipson, C. and Evers, H. (1993), The Sociology of Old Age, Open University Press,
London
Frank, A. (1998), ‘‘Stories of illness as care of the self: a Foucauldian dialogue’’, Health, Vol. 2
No. 3, pp. 329-48.
Foucault, M. (1977), Discipline and Punish, Tavistock, London
Gilleard, C. and Higgs, P. (2001), The Cultures of Ageing, Prentice-Hall, LondonGubrium, J.F. (1992), Out of Control: Family Therapy and Domestic Disorder, Sage,ThousandOaks, CA
Gubrium, J.F. and Wallace, J.B. (1990), ‘‘Who theorises age?’’, Ageing and Society, Vol. 10,
pp. 131-49
Katz, S. (1996), Disciplining Old Age: The Formation of Gerontological Knowledge, University of
Virginia Press, Charlottesville, VA
Krug, E.G. (2002), World Report on Violence and Health,World Health Organisation, Geneva
Longino, C.F., Jr. and Murphy, J.W. (1995), The Old Age Challenge to the Biomedical Model
Paradigm Strain and Health Policy, Baywood Press, Amityville, NY
Phillipson, C. (1982), Capitalism and the Construction of Old Age, Macmillan, London
Phillipson, C. (1998), Reconstructing Old Age, Sage, London.
Powell, J.L. and Biggs, S. (2000), ‘‘Managing old age: the disciplinary web of power, surveillance
and normalisation’’, Journal of Aging and Identity, Vol. 5, pp. 3-13
Powell, J.L. and Biggs, S. (2004), ‘‘Aging, technologies of self, and bio-medicine: a Foucauldian
excursion’’, International Journal of Sociology and Social Policy, Vol. 23, pp. 96-115
Powell, J.L. and Wahidin, A. (2004), ‘‘Corporate crime, aging and pensions in Great Britain’’,
Journal of Societal and Social Policy, Vol. 3, pp. 37-55.
Powell, J.L. and Wahidin, A. (2006), ‘‘Reconstructing criminology: the case of ageing studies’’,
in Cain, M. andWahidin, A. (Eds), Ageing, Crime and Society, Collumpton,Willan
Shilling, C. (1993), The Body and Identity, Routledge, London
Townsend, P. (1981), ‘‘The structured dependency of the elderly: a creation of social policy in the
twentieth century’’, Ageing and Society, Vol. 1, pp. 5-28
Turner, B. (1989), ‘‘Ageing, status politics and sociological theory’’, British Journal of Sociology,
Vol. 40 No. 4, pp. 588-606
Walker, A. (1981), ‘‘Towards a political economy of ageing’’, Ageing & Society, Vol. 1 No. 2,
pp. 23-44
 
بالا