hamid.bad
کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]زن از دیدگاه رهبری[/h]
دربارهى مسئلهى زن و آنچه كه پیرامون این مسئله است، خب حرف خیلى زیاد است؛ ما دچار یك عقبماندگىاى هستیم كه شما خانمها - بعضى از خانمهایى كه صحبت كردید - اشاره كردید. عقبماندگى در این قلمرو، از نوع عقبماندگى در علم - كه ما میگوییم دچار عقبماندگى هستیم مثلاً - نیست؛ در اینجا اگر تعبیر میكنیم به عقبماندگى، به خاطر این است كه ما در زمینهى مسئلهى زن، مسئلهى جنسیّت، مسئلهى امورى كه حولوحوش وجود زن تحقّق پیدا میكند و معنا پیدا میكند - مثل همین خانواده و فرزند و ازدواج و سَكَن و آرامش و از این مطالب - حرفهاى برجستهاى داریم كه توفیق پیدا نكردیم اینها را منتقل كنیم به دنیا، اینها را مطرح كنیم در ذهنیّت جهانى، عقبماندگى از این جهت. در حالى كه دنیا احتیاج دارد به مبانى و مفاهیم روشنِ فراگیرِ كارگشا.
ما براى اینكه بتوانیم یك جبههى تهاجمى و مصون از تعرّضِ تهاجم دیگران - یك آرایش تهاجمى - داشته باشیم، نیاز داریم به اینكه این كارها را، این اندیشهها را، این افكار را منتشر كنیم، بگوییم؛ به این واقعاً نیازمندیم؛ در واقع این تهاجم ما، جنبهى مصونیّتسازى و تدافعى دارد. بنابراین هرچه شماها كار بكنید براى اینكه این عقبماندگى را جبران بكنید، به نظر من مفید است و لازم است. در زمینهى این نهضت - باید گفت نهضت بیدارى در زمینهى مسائل مربوط به زنان - واقعاً هیچ نبایستى ما تعلّل كنیم، توقّف كنیم؛ بین راه درنگ نباید كرد. با وجود اینكه این گفتمانِ كامل و مفید و قانعكننده را از اسلام در اختیار داریم، امّا عملاً خودمان را در موضع انفعال قرار دادیم در مقابل گفتمان غربى در مورد زن.
گفتمان غربى در مورد زن اجزاء گوناگونى دارد، لكن دو جزء در آن برجسته است: یكى مردواره كردن زن، یعنى زن را متشبّه به مرد قرار دادن، این یك بخش مهمّ از این گفتمان است؛ یك بخش دیگر هم زن را وسیلهى راحتى براى التذاذ جنسى مرد قرار دادن، حالا التذاذ چشمى یا مراحل بدتر و بعدتر از التذاذ چشمى، این هم یك بخش دیگر از گفتمان غربى است در مورد زن. این مسئلهى فمینیسم و این چیزهایى كه امروز در دنیا رایج شده، همه در واقع فراوردههاى آن گفتمان غربى است كه در نهایت كار به اینجاها میرسد.
مردواره كردن زن؛ یعنى به دنبال این بودند كه مشاغل گوناگونى كه با ساخت جسمى و عصبى و فكرى مرد سازگارتر است را بكشانند به سمت بانوان و زنان، و این را یك افتخار براى زن و یك امتیاز براى زن قرار بدهند. ما در مقابل این دچار انفعال شدیم، یعنى دوْر خوردیم؛ ما هم نادانسته، ناخواسته، این گفتمان را قبول كردیم. مىبینید ما الان افتخار میكنیم كه فلان تعداد زن، در فلان بخشهاى اجرایى كشور داریم. اشتباه نشود، از اینكه این بانوان در این مناصب اجرایى باشند من هیچ مشكلى ندارم؛ یعنى منع نمیكنم، نفى نمیكنم، ایرادى هم برایش قائل نیستم - فرض كنید وزیر بهداشت ما یك خانم بود، یا معاونین رئیسجمهور مثلاً یا بخشهاى مختلف در بینشان بانوان هستند، این از نظر من اشكالى ندارد - آنچه اشكال دارد، افتخار به این است؛ كه ما به رخ دنیا بكشیم كه ببینید، ما در بخشهاى اجرایى اینقدر زن داریم!
اگر ما افتخار كنیم كه این تعداد خانم روشنفكر، خانم تحصیلكرده داریم، این خوب است، این جا دارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم نویسنده، خانم فعّال فرهنگى یا فعّال سیاسى داریم، اشكالى ندارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم شهادتطلب و مجاهدهكار در میدانهاى گوناگون داریم، این خوب است؛ اگر بگوییم این مقدار خانمى كه در عرصههاى سیاسىِ انقلابى فعّالند - گویندهاند، نویسندهاند - داریم، این خوب است؛ افتخار به اینها خوب است؛ امّا افتخار به اینكه ما این تعداد وزیر زن، این تعداد نمایندهى زن، این تعداد معاونِ بخشهاى مختلفِ زن، این تعداد رئیس مۆسّساتِ تجارى زن داریم، افتخار به این غلط است؛ این انفعال در مقابل آنها است. مگر بنا بوده ما كارهاى مردانه را به زنها بدهیم؟ نه، جایگاه زن و هویّت و شخصیّت زن، در جنس خود زن یك هویّت بسیار بالا و با كرامتى است، از بعضى جهات از مردها بالاتر است. در مجموع هم كه نگاه كنیم، زن و مرد فرقى ندارند؛ از لحاظ خلقت، از لحاظ خصوصیّاتِ كیان طبیعىشان كه خداى متعال خلق كرده، یك امتیازاتى جانب زنانه دارد، یك امتیازاتى جانب مردانه دارد؛ خداى متعال یك مقدار خصوصیّاتى را به این جنس داده، یك مقدار خصوصیّاتى را به آن جنس داده؛ یك برجستگىها و ارزشهایى این دارد، یك برجستگىها و ارزشهایى آن دارد؛ لذا است كه با همدیگر از لحاظ آنچه كه مربوط به انسانیّت است هیچ فرقى ندارند.
البتّه در آن بخش دوّم كه زن را وسیلهاى براى التذاذ جنسى مرد قرار میدهد - نه التذاذ معنوى و روحى، نه التذاذ علمى؛ ممكن است دو نفر بنشینند، یكى لذّت ببرد از خوشصحبتى یكى، از معلومات كسى؛ نخیر، این مطرح نیست - براى اینكه مرد به راحتى بتواند التذاذ ببرد از مسائل جنسى زن، این مثل یك سِیلى وارد كشورهاى بىدفاع و بىحفاظ اسلامى شد از طرف غرب؛ كشور ما هم همینجور. خوشبختانه انقلاب آمد، جلوى این تا یك حدود زیادى گرفته شد و بایست جلوى این سد بشود؛ این خطر بزرگى است؛ بلاى عظیمى است. مسئلهى حجاب یكى از مقدّمات این كار است، مسئلهى پوشش و لباس همینجور، مسئلهى معاشرت زن و مرد و حدود معاشرت یكى از مقدّمات این است كه این بلاى بزرگ كه هم بلاى براى زن است و هم بلاى براى مرد است - و البتّه شامل تحقیر زن هم هست، بدون اینكه ملتفت بشوند - سد بشود. امروز در دنیا عمداً به این مسئله دامن زده میشود. البتّه من اطّلاع دارم و خواندهام در نوشتجاتى، در مطبوعاتى، در كتابهایى كه اندیشمندان غربى بتدریج دارند احساس ترس و احساس دهشت میكنند از این وضعیّت؛ كه حق با آنها است، منتها دیر فهمیدند؛ دامن زدن به مسئلهى شهوت - كه متمركز بود روى مسئلهى زنها؛ و امروز مىبینید كه در دنیا بدتر از اینها دارد میشود، این مسئلهى همجنسبازى و همجنسگرایى و این ازدواجها و خانوادههاى دو جنس مشابه و مانند اینها - اینها چیزهایى است كه به زبان آسان مىآید؛ اینها چالههاى عظیم و عمیق و خطرناكى است پیش پاى آن تمدّن و كسانى كه آن تمدّن را دارند اداره میكنند و پیش میبرند؛
لغزشگاه عجیبى است، پدر اینها را درخواهد آورد؛ حالا این نیمهى راه است، نیمهى سراشیبى است. البتّه به نظر من قادر هم نیستند جلوى آن را بگیرند. یعنى مشكل آنها از این حرفها گذشته است. من چند سال پیش - هفت، هشت، ده سال قبل از این تقریباً - در مطبوعات كشورهاى خارجى دیدم و خواندم و شنیدم كه آمریكایىها دارند دنبال میكنند كه از كتابهاى فلان نویسندهى مثلاً رماننویسِ خانوادهنویس - كه رمانهایش اطراف خانواده است - فیلم درست كنند براى اینكه بكشانند جهت فیلمسازى و فیلمبردارى و سینما و مانند اینها را به این جهت؛ خب، یك كارهایى هم كردهاند، دارند هم میكنند؛ امّا اینها مثل یك جریانهاى باریكى است در مقابل یك سیل عظیمى كه خودشان به دست خودشان راه انداختند؛ و دچارشان كرده است و بعد از این بیشتر دچارشان خواهد كرد. ما البتّه نسبت به این قضیّه فعلاً یك "مصونیّةٌما"اى(1) داریم - به خاطر همین حجاب و همین چیزهایى كه وجود دارد - منتها این را نبایستى دستِكم گرفت، بایستى این را بهجّد اهمّیّت داد. در همین مباحثى كه خانمها اشاره كردید كه دارید كار میكنید، این مسئلهى جاذبهى جنسى و خطر جاذبهى جنسى براى زن و براى مرد و براى جامعه و براى خانواده، این را به نظر من خیلى بایستى جدّى گرفت.
خب، عرض كردیم گفتمان اسلام "زنِ حقیقى" است؛ این گفتمان را همانطور كه اشاره كردم، بایستى ما به صورت تهاجمى مطرح كنیم. مطلقاً در موضع دفاعى قرار نگیرید. گفتند بعضى از خانمها كه آن كسانى كه دنبال مثلاً كنوانسیون زنان یا مۆسّسات وابسته به سازمان ملل هستند، تهدید میكنند كه اگر چنین كنید، اگر چنان كنید ممكن است علیه شما قطعنامه صادر كنیم! خب به دَرَك! قطعنامه صادر كنند. گفتمان اسلامى در مورد زن را بایست با روحیّهى تهاجم، طلبکارانه مطرح كرد. اگر آنها گفتند كه شما چرا به زن براى اینكه بتواند بىحجاب بگردد آزادى نمیدهید، باید گفت شما چرا این آزادى مضرّ و دهشتناك را میدهید، به آن شكلى كه امروز در غرب وجود دارد. آنچه كه امروز در غرب در زمینهى بىحفاظى و بىحجابى زن دارد دنبال میشود، واقعاً گاهى اوقات تصوّرش انسان را دچار دهشت میكند كه چكار میخواهند بكنند، كجا دارند میروند؟ كه لابد شماها خبرهایتان بیشتر از من است، ولى من هم اطّلاعات زیادى دارم در این زمینه كه چه كارهایى دارد انجام میگیرد؛ در سطوح مختلف: از سطوح بالا، تا سطوح كار و معیشت متعارَف زندگى و شغل و این حرفها. خصوصیّات زن در این گفتمان گفته شود؛ كرامت زن، عزّت زن، ظرافت زن، نه فقط ظرافت جسمى بلكه ظرافت ساختمان فكرى و عصبى و ظرافت كاركردى كه باید بكند. این رشتههاى بشدّت رقیق و نازك اعصاب كودك را فقط سرْانگشت ظریف و لطیف مادر است كه میتواند از هم جدا كند كه عقده بهوجود نیاید، گره بهوجود نیاید؛ هیچ كس دیگر نمیتواند، یعنى هیچ انسان دیگرى كه از جنس زن نباشد نمیتواند؛ این كار، كار زنانه است. یعنى برخى از كاركردها بقدرى همراه با ظرافت است كه انسان استعجاب میكند از قدرت الهى كه چطور این توانایى بالا را همراه با ظرافت به زنان عنایت كرده.
من همیشه به دوستان و خویشاوندان و زنان میگویم، میگویم برخلاف آنچه كه معروف است، در بین این دو جنس، آن جنس قوىتر زن است. زنها قوىتر از مردهایند. زنها میتوانند با تدبیر و با ظرافت، مرد را در دست خودشان بچرخانند؛ انسان، هم در تجربه این را مشاهده میكند، هم با قیاسهاى فكرى و عقلى این را میتواند اثبات بكند. این واقعیّتى است. بله، زنهایى هستند كه بىتدبیرى میكنند، لذا این كار را نمیتوانند انجام بدهند؛ امّا زنى كه اهل تدبیر باشد، مرد را میكند رام خودش. این مثل این است كه یك نفرى بتواند یك شیر درنده را افسار بزند، سوارش بشود؛ این معنایش این نیست كه او از لحاظ جسمى از این شیر قوىتر است، معنایش این است كه توانسته این اقتدار معنوى را به كار ببرد؛ زنها این توانایى را دارند، منتها با ظرافت؛ یعنى ظرافتى كه میگوییم، تنها ظرافت در تركیب جسمانى و ساختمان جسمانى نیست، بلكه ظرافت در فكر و اندیشه و تدبیر و دستگاه تصمیمگیرى است كه خداى متعال در زن قرار داده. بنابراین به نظر من اساس كار باید این باشد: این گفتمان بایستى تقویت بشود و پیش برود.
متن زیر بخشی از بیانات مقام معظم رهبری است ، در دیدار جمعى از بانوان فرهیختهى حوزوى و دانشگاهى کشور.

دربارهى مسئلهى زن و آنچه كه پیرامون این مسئله است، خب حرف خیلى زیاد است؛ ما دچار یك عقبماندگىاى هستیم كه شما خانمها - بعضى از خانمهایى كه صحبت كردید - اشاره كردید. عقبماندگى در این قلمرو، از نوع عقبماندگى در علم - كه ما میگوییم دچار عقبماندگى هستیم مثلاً - نیست؛ در اینجا اگر تعبیر میكنیم به عقبماندگى، به خاطر این است كه ما در زمینهى مسئلهى زن، مسئلهى جنسیّت، مسئلهى امورى كه حولوحوش وجود زن تحقّق پیدا میكند و معنا پیدا میكند - مثل همین خانواده و فرزند و ازدواج و سَكَن و آرامش و از این مطالب - حرفهاى برجستهاى داریم كه توفیق پیدا نكردیم اینها را منتقل كنیم به دنیا، اینها را مطرح كنیم در ذهنیّت جهانى، عقبماندگى از این جهت. در حالى كه دنیا احتیاج دارد به مبانى و مفاهیم روشنِ فراگیرِ كارگشا.
ما براى اینكه بتوانیم یك جبههى تهاجمى و مصون از تعرّضِ تهاجم دیگران - یك آرایش تهاجمى - داشته باشیم، نیاز داریم به اینكه این كارها را، این اندیشهها را، این افكار را منتشر كنیم، بگوییم؛ به این واقعاً نیازمندیم؛ در واقع این تهاجم ما، جنبهى مصونیّتسازى و تدافعى دارد. بنابراین هرچه شماها كار بكنید براى اینكه این عقبماندگى را جبران بكنید، به نظر من مفید است و لازم است. در زمینهى این نهضت - باید گفت نهضت بیدارى در زمینهى مسائل مربوط به زنان - واقعاً هیچ نبایستى ما تعلّل كنیم، توقّف كنیم؛ بین راه درنگ نباید كرد. با وجود اینكه این گفتمانِ كامل و مفید و قانعكننده را از اسلام در اختیار داریم، امّا عملاً خودمان را در موضع انفعال قرار دادیم در مقابل گفتمان غربى در مورد زن.
گفتمان غربى در مورد زن اجزاء گوناگونى دارد، لكن دو جزء در آن برجسته است: یكى مردواره كردن زن، یعنى زن را متشبّه به مرد قرار دادن، این یك بخش مهمّ از این گفتمان است؛ یك بخش دیگر هم زن را وسیلهى راحتى براى التذاذ جنسى مرد قرار دادن، حالا التذاذ چشمى یا مراحل بدتر و بعدتر از التذاذ چشمى، این هم یك بخش دیگر از گفتمان غربى است در مورد زن. این مسئلهى فمینیسم و این چیزهایى كه امروز در دنیا رایج شده، همه در واقع فراوردههاى آن گفتمان غربى است كه در نهایت كار به اینجاها میرسد.
مردواره كردن زن؛ یعنى به دنبال این بودند كه مشاغل گوناگونى كه با ساخت جسمى و عصبى و فكرى مرد سازگارتر است را بكشانند به سمت بانوان و زنان، و این را یك افتخار براى زن و یك امتیاز براى زن قرار بدهند. ما در مقابل این دچار انفعال شدیم، یعنى دوْر خوردیم؛ ما هم نادانسته، ناخواسته، این گفتمان را قبول كردیم. مىبینید ما الان افتخار میكنیم كه فلان تعداد زن، در فلان بخشهاى اجرایى كشور داریم. اشتباه نشود، از اینكه این بانوان در این مناصب اجرایى باشند من هیچ مشكلى ندارم؛ یعنى منع نمیكنم، نفى نمیكنم، ایرادى هم برایش قائل نیستم - فرض كنید وزیر بهداشت ما یك خانم بود، یا معاونین رئیسجمهور مثلاً یا بخشهاى مختلف در بینشان بانوان هستند، این از نظر من اشكالى ندارد - آنچه اشكال دارد، افتخار به این است؛ كه ما به رخ دنیا بكشیم كه ببینید، ما در بخشهاى اجرایى اینقدر زن داریم!
مسئلهى معاشرت زن و مرد و حدود معاشرت یكى از مقدّمات این است كه این بلاى بزرگ كه هم بلاى براى زن است و هم بلاى براى مرد است - و البتّه شامل تحقیر زن هم هست، بدون اینكه ملتفت بشوند - سد بشود
اگر ما افتخار كنیم كه این تعداد خانم روشنفكر، خانم تحصیلكرده داریم، این خوب است، این جا دارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم نویسنده، خانم فعّال فرهنگى یا فعّال سیاسى داریم، اشكالى ندارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم شهادتطلب و مجاهدهكار در میدانهاى گوناگون داریم، این خوب است؛ اگر بگوییم این مقدار خانمى كه در عرصههاى سیاسىِ انقلابى فعّالند - گویندهاند، نویسندهاند - داریم، این خوب است؛ افتخار به اینها خوب است؛ امّا افتخار به اینكه ما این تعداد وزیر زن، این تعداد نمایندهى زن، این تعداد معاونِ بخشهاى مختلفِ زن، این تعداد رئیس مۆسّساتِ تجارى زن داریم، افتخار به این غلط است؛ این انفعال در مقابل آنها است. مگر بنا بوده ما كارهاى مردانه را به زنها بدهیم؟ نه، جایگاه زن و هویّت و شخصیّت زن، در جنس خود زن یك هویّت بسیار بالا و با كرامتى است، از بعضى جهات از مردها بالاتر است. در مجموع هم كه نگاه كنیم، زن و مرد فرقى ندارند؛ از لحاظ خلقت، از لحاظ خصوصیّاتِ كیان طبیعىشان كه خداى متعال خلق كرده، یك امتیازاتى جانب زنانه دارد، یك امتیازاتى جانب مردانه دارد؛ خداى متعال یك مقدار خصوصیّاتى را به این جنس داده، یك مقدار خصوصیّاتى را به آن جنس داده؛ یك برجستگىها و ارزشهایى این دارد، یك برجستگىها و ارزشهایى آن دارد؛ لذا است كه با همدیگر از لحاظ آنچه كه مربوط به انسانیّت است هیچ فرقى ندارند.
البتّه در آن بخش دوّم كه زن را وسیلهاى براى التذاذ جنسى مرد قرار میدهد - نه التذاذ معنوى و روحى، نه التذاذ علمى؛ ممكن است دو نفر بنشینند، یكى لذّت ببرد از خوشصحبتى یكى، از معلومات كسى؛ نخیر، این مطرح نیست - براى اینكه مرد به راحتى بتواند التذاذ ببرد از مسائل جنسى زن، این مثل یك سِیلى وارد كشورهاى بىدفاع و بىحفاظ اسلامى شد از طرف غرب؛ كشور ما هم همینجور. خوشبختانه انقلاب آمد، جلوى این تا یك حدود زیادى گرفته شد و بایست جلوى این سد بشود؛ این خطر بزرگى است؛ بلاى عظیمى است. مسئلهى حجاب یكى از مقدّمات این كار است، مسئلهى پوشش و لباس همینجور، مسئلهى معاشرت زن و مرد و حدود معاشرت یكى از مقدّمات این است كه این بلاى بزرگ كه هم بلاى براى زن است و هم بلاى براى مرد است - و البتّه شامل تحقیر زن هم هست، بدون اینكه ملتفت بشوند - سد بشود. امروز در دنیا عمداً به این مسئله دامن زده میشود. البتّه من اطّلاع دارم و خواندهام در نوشتجاتى، در مطبوعاتى، در كتابهایى كه اندیشمندان غربى بتدریج دارند احساس ترس و احساس دهشت میكنند از این وضعیّت؛ كه حق با آنها است، منتها دیر فهمیدند؛ دامن زدن به مسئلهى شهوت - كه متمركز بود روى مسئلهى زنها؛ و امروز مىبینید كه در دنیا بدتر از اینها دارد میشود، این مسئلهى همجنسبازى و همجنسگرایى و این ازدواجها و خانوادههاى دو جنس مشابه و مانند اینها - اینها چیزهایى است كه به زبان آسان مىآید؛ اینها چالههاى عظیم و عمیق و خطرناكى است پیش پاى آن تمدّن و كسانى كه آن تمدّن را دارند اداره میكنند و پیش میبرند؛

لغزشگاه عجیبى است، پدر اینها را درخواهد آورد؛ حالا این نیمهى راه است، نیمهى سراشیبى است. البتّه به نظر من قادر هم نیستند جلوى آن را بگیرند. یعنى مشكل آنها از این حرفها گذشته است. من چند سال پیش - هفت، هشت، ده سال قبل از این تقریباً - در مطبوعات كشورهاى خارجى دیدم و خواندم و شنیدم كه آمریكایىها دارند دنبال میكنند كه از كتابهاى فلان نویسندهى مثلاً رماننویسِ خانوادهنویس - كه رمانهایش اطراف خانواده است - فیلم درست كنند براى اینكه بكشانند جهت فیلمسازى و فیلمبردارى و سینما و مانند اینها را به این جهت؛ خب، یك كارهایى هم كردهاند، دارند هم میكنند؛ امّا اینها مثل یك جریانهاى باریكى است در مقابل یك سیل عظیمى كه خودشان به دست خودشان راه انداختند؛ و دچارشان كرده است و بعد از این بیشتر دچارشان خواهد كرد. ما البتّه نسبت به این قضیّه فعلاً یك "مصونیّةٌما"اى(1) داریم - به خاطر همین حجاب و همین چیزهایى كه وجود دارد - منتها این را نبایستى دستِكم گرفت، بایستى این را بهجّد اهمّیّت داد. در همین مباحثى كه خانمها اشاره كردید كه دارید كار میكنید، این مسئلهى جاذبهى جنسى و خطر جاذبهى جنسى براى زن و براى مرد و براى جامعه و براى خانواده، این را به نظر من خیلى بایستى جدّى گرفت.
خب، عرض كردیم گفتمان اسلام "زنِ حقیقى" است؛ این گفتمان را همانطور كه اشاره كردم، بایستى ما به صورت تهاجمى مطرح كنیم. مطلقاً در موضع دفاعى قرار نگیرید. گفتند بعضى از خانمها كه آن كسانى كه دنبال مثلاً كنوانسیون زنان یا مۆسّسات وابسته به سازمان ملل هستند، تهدید میكنند كه اگر چنین كنید، اگر چنان كنید ممكن است علیه شما قطعنامه صادر كنیم! خب به دَرَك! قطعنامه صادر كنند. گفتمان اسلامى در مورد زن را بایست با روحیّهى تهاجم، طلبکارانه مطرح كرد. اگر آنها گفتند كه شما چرا به زن براى اینكه بتواند بىحجاب بگردد آزادى نمیدهید، باید گفت شما چرا این آزادى مضرّ و دهشتناك را میدهید، به آن شكلى كه امروز در غرب وجود دارد. آنچه كه امروز در غرب در زمینهى بىحفاظى و بىحجابى زن دارد دنبال میشود، واقعاً گاهى اوقات تصوّرش انسان را دچار دهشت میكند كه چكار میخواهند بكنند، كجا دارند میروند؟ كه لابد شماها خبرهایتان بیشتر از من است، ولى من هم اطّلاعات زیادى دارم در این زمینه كه چه كارهایى دارد انجام میگیرد؛ در سطوح مختلف: از سطوح بالا، تا سطوح كار و معیشت متعارَف زندگى و شغل و این حرفها. خصوصیّات زن در این گفتمان گفته شود؛ كرامت زن، عزّت زن، ظرافت زن، نه فقط ظرافت جسمى بلكه ظرافت ساختمان فكرى و عصبى و ظرافت كاركردى كه باید بكند. این رشتههاى بشدّت رقیق و نازك اعصاب كودك را فقط سرْانگشت ظریف و لطیف مادر است كه میتواند از هم جدا كند كه عقده بهوجود نیاید، گره بهوجود نیاید؛ هیچ كس دیگر نمیتواند، یعنى هیچ انسان دیگرى كه از جنس زن نباشد نمیتواند؛ این كار، كار زنانه است. یعنى برخى از كاركردها بقدرى همراه با ظرافت است كه انسان استعجاب میكند از قدرت الهى كه چطور این توانایى بالا را همراه با ظرافت به زنان عنایت كرده.
زنى كه اهل تدبیر باشد، مرد را میكند رام خودش. این مثل این است كه یك نفرى بتواند یك شیر درنده را افسار بزند، سوارش بشود؛ این معنایش این نیست كه او از لحاظ جسمى از این شیر قوىتر است، معنایش این است كه توانسته این اقتدار معنوى را به كار ببرد؛ زنها این توانایى را دارند، منتها با ظرافت
من همیشه به دوستان و خویشاوندان و زنان میگویم، میگویم برخلاف آنچه كه معروف است، در بین این دو جنس، آن جنس قوىتر زن است. زنها قوىتر از مردهایند. زنها میتوانند با تدبیر و با ظرافت، مرد را در دست خودشان بچرخانند؛ انسان، هم در تجربه این را مشاهده میكند، هم با قیاسهاى فكرى و عقلى این را میتواند اثبات بكند. این واقعیّتى است. بله، زنهایى هستند كه بىتدبیرى میكنند، لذا این كار را نمیتوانند انجام بدهند؛ امّا زنى كه اهل تدبیر باشد، مرد را میكند رام خودش. این مثل این است كه یك نفرى بتواند یك شیر درنده را افسار بزند، سوارش بشود؛ این معنایش این نیست كه او از لحاظ جسمى از این شیر قوىتر است، معنایش این است كه توانسته این اقتدار معنوى را به كار ببرد؛ زنها این توانایى را دارند، منتها با ظرافت؛ یعنى ظرافتى كه میگوییم، تنها ظرافت در تركیب جسمانى و ساختمان جسمانى نیست، بلكه ظرافت در فكر و اندیشه و تدبیر و دستگاه تصمیمگیرى است كه خداى متعال در زن قرار داده. بنابراین به نظر من اساس كار باید این باشد: این گفتمان بایستى تقویت بشود و پیش برود.