زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

زهرا فرشید

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام...تو دیگه چرا میگی مامان!!!؟ تو که آبجیم نشدی!!! مامان من مگه مهد کودکه!!!:surprised:

مامان خودمی....:w40:

سلام. نبودی خبر نداری که پریشب مامانم رو پیدا کردم!!!
مامان خوبی؟؟؟
دوست دارم مامان زهرا!!!!!!
من مامان همتون هستم
دوستون دارم
عزیزمین:heart::heart:
 

elahe.elahe2

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي واي خانمها آقايون اين چه كاري .منتظر بوديد من بيام تا همگي بريد :cry: دههههههه:mad:
منم ميرما بعد نيايد دنبالم با زور بياريدم تالار برم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:razz:
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب!

چقدر دستان تو دورند
و
باد چقدر سرد است

انگار تمام بغض شب را مي برد
دستانم را در جيب تنهاييم مي گذارم
و قدم زنان کوجه هاي بن بست خاطرات را...
مرور مي کنم!

من در اين لحظه هاي
پوچ
از زخم هايم
کابوس مي سازم


در اين تاريکي هميشگي
چقدر چشمان تو دورند...
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چیزها دیدم در روی زمین !

چیزها دیدم در روی زمین !

چیزها دیدم در روی زمین ...

کودکی دیدم ماه را بو می کرد .
قفسی بی در دیدم که در آن روشنی پرپر می زد .
نردبانی که از آن ، عشق میرفت به بام ملکوت .
من زنی را دیدم نور در هاون می کوبید .
ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزی بود ، دوری شبنم بود ، کاسه داغ محبت بود . :gol:
 

sun_girl

عضو جدید
کاربر ممتاز
چیزها دیدم در روی زمین ...

کودکی دیدم ماه را بو می کرد .
قفسی بی در دیدم که در آن روشنی پرپر می زد .
نردبانی که از آن ، عشق میرفت به بام ملکوت .
من زنی را دیدم نور در هاون می کوبید .
ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزی بود ، دوری شبنم بود ، کاسه داغ محبت بود . :gol:
:gol::gol::gol:

سلام افشین خوبی؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا