زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mo_amin

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخه افسون یه کاری برام انجام داده بود که ازش تشکر کردم تو که کاری نکردی ولی برای اینکه دلت نشکنه
:w27:
ممنون...
ولی تشکر باید بلاعوض باشه...:D;):):redface:

حامدو دعوت کردم بیاد اینجا نظرشو بگه حالا نمیدونم بیاد یا نه:D
و حالا...این شما واین هم.....
حامد...:):biggrin::cool:
 

elahe.elahe2

عضو جدید
کاربر ممتاز
راضی به زحمت نیستم...شتر کافیه...:D
ببين اين خوبه فقط شرمنده سايزش كوچيك
:surprised: :surprised: :surprised::biggrin: :biggrin: :biggrin:
 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
افسون ==به زودی==>افسون............. سردسته ی مجردای کشاورزی باشگاه ، بچه ها افسون رو بفرستیم خونه بخت همه چیز درست میشه بخت همه باز میشه ... والا:D

زهرا==
به زودی ==> زهرا


خوش بحال این قرمزاااااا:cry:
:D
سلام صبح همگي بخير
زهرا ايول اينو خوب ا ومدي همين افسونو بندازيم تو قرمزا بسه باقيش حله ;)
همه جا به نوبته... اول افسون پشت بندش زهرا
مگه جاتونو تنگ کردماین همه مجرد برین سراغ یکی دیگه خوب
چرا می خواین بدبختم کنین؟ها؟

به قول هایده خدابیامرز :من خودم رفتنیم
اره که تنگ کردی... نمیبینی نمیتونم نفس بکشم...:D
البته اول داداشتو بفرستیم جامون بازتر بشه
:D
اره جا برا ما تنگه تو اقليتيم ميخوايم بشيم اكثريت :D


همش تقصير مريمه كه استيناي افسونو بالا نميزنه :razz:
:surprised:
من؟ فعالیتامو ندیدن پس... من این همه افسون رو باخودم میبرم همینجوری که نیست.... با هدف از پییش تعیین شده ست... :D

اره
ولی مریم خیلی تلاش میکنه هااااا
استینای افسون تنگه
:biggrin:
 

mo_amin

عضو جدید
کاربر ممتاز

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الهی
نه عزیزم مریم نبود:biggrin:
پس کی بوده؟
دستتون درد نكنه امروز منو قال گذاشتين رفتين مهموني ؟؟؟؟؟؟؟(شكلك گريه)ميدونم همه چي زير سر مريم جون نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام گلی
(بقیه رفتن مهمونی... کاسه کوزه ها سر من شکسته میشه.....)

جیگر خودت میدونی من تنهایی مهمونی برو نیستم.. واسه اینجور مهمونی ها هم هر چی بیشتر بهتر..
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
:D

همه جا به نوبته... اول افسون پشت بندش زهرا

اره که تنگ کردی... نمیبینی نمیتونم نفس بکشم...:D
البته اول داداشتو بفرستیم جامون بازتر بشه
:D

:surprised:
من؟ فعالیتامو ندیدن پس... من این همه افسون رو باخودم میبرم همینجوری که نیست.... با هدف از پییش تعیین شده ست... :D


:biggrin:
:surprised::surprised::surprised::surprised::surprised:
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
مریمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم:surprised::surprised::surprised:
یعنی تو واقعا حرفای دیگه زهرا رو ندیدی؟:surprised::surprised::surprised:

خاطرشو که تعریف کرده و همشو تحریف کرده
اینکه میگه یا هفته دیگه میام یا دو هفته دیگه

تو اینارو ندیدی؟
:surprised::surprised::surprised:

این زهرا امروز گیر داده بود به من تازه نمیدونی چه چیزایی تو پروف حامد گفته:surprised:
 

mo_amin

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب...
هر اومدنی رفتنی هم داره...
دوستان...
فعلا ما رفتیم...
شماهم برین دیگه...
یه هوایی بخورین...
چشاتون ضعیف میشه...
مخصوصا افسون از صبح تا حالا یه ریز آنه...:eek::D:biggrin::)
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
خب...
هر اومدنی رفتنی هم داره...
دوستان...
فعلا ما رفتیم...
شماهم برین دیگه...
یه هوایی بخورین...
چشاتون ضعیف میشه...
مخصوصا افسون از صبح تا حالا یه ریز آنه...:eek::D:biggrin::)
نه بابا کجا هستم :biggrin:
 

elahe.elahe2

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس کی بوده؟

سلام گلی
(بقیه رفتن مهمونی... کاسه کوزه ها سر من شکسته میشه.....)

جیگر خودت میدونی من تنهایی مهمونی برو نیستم.. واسه اینجور مهمونی ها هم هر چی بیشتر بهتر..
سلم .....
ببخشيد عزيزم بعرا متوجه شدم تو نبودي آخه هميشه مدير اجرايي مهمونيا تو بودي .ميدونم تو بي معرفت نيستي :gol:
هرچي بوده زير سر مدير جونمون بوده يكي نيست بگه بابا زشت بدآموزي داره حداقل منم ببره كمي از بدآموزيش كمتر ميشه :cool: :surprised: :biggrin:
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
سلم .....
ببخشيد عزيزم بعرا متوجه شدم تو نبودي آخه هميشه مدير اجرايي مهمونيا تو بودي .ميدونم تو بي معرفت نيستي :gol:
هرچي بوده زير سر مدير جونمون بوده يكي نيست بگه بابا زشت بدآموزي داره حداقل منم ببره كمي از بدآموزيش كمتر ميشه :cool: :surprised: :biggrin:
نه به خدا من بی تقصیرم:cry:
 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خاطره :

اولین باری که من افسون و مریم رو دیدم کنار درب وردی باغ ارم بود
دیدم دونفر ایستادن ... دستاشونم تو جیبشون .... و عصبی ... افسون عینک آفتابی هم زده بود که این به وحشتناک بودنش اضافه میکرد:cool:
خلاصه نیم ساعت با عصبانیت منو نگاه کردن .... من میخندیم...خوب چیکار میکردم من غریب و تنها گیر اورده بودن:(
مریم همش دنبال موقعیتی بود که منو بکشه اما خیابون شلوغ بود نمیتونست .... منم یه فکری بکر کردم ... از اونجایی که میدونستم مریم شکموهه یه بسته شیرینی خریده بودم دادم دستش تا مشغول بشه :biggrin: و یه چند ساعتی پیاده روی کردیم مریم اینقدر خورد تا شکمش ورم کرد و از پیاده روی پاهاش ورم کرد:biggrin: .... حالا همش مال خودش بودا ولی هی میخورد میگفت چه خوشمزست ....

افسونم که لا اون عینکش دست به سینه ایستاده بود ... من اون موقع بود فهیدم استینش تنگه :surprised:

یادش خیر
اولین ملاقاتمون خوش بیدددددد
:biggrin:
یه عالمه ش مونده بووووود... اگه میدونستم اینجوری میخواد به پای من نوشته بشه همشو میخوردم ه دلم نسوزه.....:biggrin:..(شیطونه میگه کمتر معرفت خرج کنم....ای خدااااااا... میبینی مردمو... اخه کجا پام ورم کرد... من بعد از تو هم کلی پیاده رفتم تا گلفروشی پیدا کردم....)
راستی سلیقت واسه شیرینی اصلا خوب نیستا... شیرینی تر بگیر... باقلوا بگیر...از اون شرینی خوشمزه های عصرونه هست(همیشه واسه عصرونه میگیرم) اسمشو نمیدونم.. از اونا بگیر... چیه شیرنی خشک... با سه لیتر اب پایین نمیره....

تشکرام تموم شد...
بارسا حذف شد...
و..

اولین بار بود نشستم پای فوتبال(اصلا خوشم نمیاد از فوتبال)
کلی حسرت خوردم باختن.... اون یکی تیمه بازی بلد نبود.. هر چی بازیکن داشته گذاشته بود جلو دروازه یه دفعه گل نخوره...



:surprised:

خاطره میخوای تعریف کنی همشو بگو:surprised:
خودشم مظلوم نشون میده انگار هیچ کاری نکرده بوده:surprised:
مریمی کجایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی:surprised:

این جمله آخرت رو درست متوجه نشدم:surprised:
راست میگه کامل تعریف کن....
مریمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
بخونشون تو هم مثل من این جوری :surprised:میشی
:surprised:اینجوری نشدم چرا؟؟؟؟:دی....
 

elahe.elahe2

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب...
هر اومدنی رفتنی هم داره...
دوستان...
فعلا ما رفتیم...
شماهم برین دیگه...
یه هوایی بخورین...
چشاتون ضعیف میشه...
مخصوصا افسون از صبح تا حالا یه ریز آنه...:eek::D:biggrin::)[/
QUOTE]
من سيرم .در ضمن از خوردن هوام بدم مياد :surprised:.خداحافظ
نه به خدا من بی تقصیرم:cry:
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوب حالا منم یه کارایی کرده بودم که البته چندان بدم نبوداااااا ... این دوتا الکی پیاز داغشو زیاد کردن ....
:surprised:


:surprised:
مریممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
:surprised:
جانمممممممممممممم
انگار من از مریم میترسم:D
:biggrin:
نشونت میدم زهرا.. چه بلبل زبون شدی:biggrin:


نه حرف ترس نیست
حرفای جدید داری میزنی گفتم بیاد حرفاتو بخونه
مطمئنم اونم مثل من این جوری:surprised: میشه
حرفاش خیلی مغاییرت داشت.. خودم باید دست به کار بشم با تمام جزئیات تعریف کنم... بقیه دوستان الان کاملا گیج شدن....:D
مطمئنم مریم چماق دست میگیره
پناه بر خدا...چماق؟اخه من زورم به بلند کردن چماق میرسه...
اونم در مقابل کی؟؟؟؟؟؟ تو؟

ما نهار ماهی داریمممممممممممممممممممممممممم
ما هم ماهی صبور داشتیم دیروز.. امروز هم ماهی سرخ کرده
ميگم افسون نكنه اوني كه شما ديدي زهرا نبوده اوني هم كه زهرا ديده تو با مريم نبودين :surprised: اگه اينطوري بوده اون كه شيريني خورده كلي حال كرده چون مفتي مفتي خدا براش رسوند :D
ما که خود خودمون بودیم.. زهرا هم خود خودش بود...:D

نه الان دعوا ندارم وقتی دیدمت جواب این حرفتو میدم:D

موافقم افسون....

نه بابا وسط خیابون ارم شیرینی دادن به چند نفر
یادته زهرا؟:D
ای بابا.. حالا یه بار از دست بسته زهرا شیرینی به مردم تو خیابون تعارف شده... چرا همه جا میگین ریا بشه (سووووووت):biggrin:
اره یادش بخیر
تو خیابون به ملت شیرینی میدادیم گفتیم شیرینی نامزدیه :biggrin:
:biggrin:شما پایه نبودین زیاد.. وگرنه من میدونسم چه کار کنم...
بازم شیرینی میارم اینبار نامزدیه توهه باشه؟؟؟؟
چون من که نازدیم اونبار بود
مریمم که دیگه از نامزدی گذشته عروس خانمه دیگه
نامزدی دوتاتوننننننهههههههههههه
ها؟ چی میگی؟عروس؟ کی؟ (سوت)
راستی بدو بیا که کلی کار و برنامه داریم...


زهرا كاري كن ايندفه رفتي شيراز شيرني نامزدي بخوري با مريم دست به يكي كنين يه كاري كنين من رفتم تا اتيش افسون پرمو نگرفت

خودم و محمود برنامه ریزی دقیق کردیم واسه هر دوشون ....:biggrin:
مریمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم:surprised:
یعنی تو واقعا حرفای دیگه زهرا رو ندیدی؟

خاطرشو که تعریف کرده و همشو تحریف کرده
اینکه میگه یا هفته دیگه میام یا دو هفته دیگه

تو اینارو ندیدی؟
:surprised:

این زهرا امروز گیر داده بود به من تازه نمیدونی چه چیزایی تو پروف حامد گفته
حالا که فکرشو میکنم باید:surprised: اینجوری میشدم:دیییی
اما زهرا رو نمیشناسی.. عادشه چهره ما رو خراب کنه ....
نگران نباش....واسش خوابوندمممممممممممممم


جدا؟ خلاصه صحبتاتونو واسم بگید که میرم سراغ پروفش و زیر و روروش میکنم
 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو رو خدااا افسون شوهر کن.....:mad:افسون خانم اجباریه اصرار نیست بزار بیام شیراز با هم میریم شکار بعد میگیم مریم و محمود هم بیان شکارامونو کنن تو گونی ...:biggrin:
مگه من و محمود شکار جمع کن شما هستیم؟ :D


کدوم نوع بارون؟؟؟

به مریمم گفتم:D
می خوام ببرمت ستاره اونو نشونت بدم :biggrin:
:biggrin:
مثل من مقاومت کن:cry:
تو میتونی
ما میتونیم
;)
:eek:
شما دوتا مشکوک میزنینااااا:D
بهتره من هفته دیگه نیام :surprised: :surprised: :surprised:
:eek::eek::mad:
 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه کار کنم خوب دارین تهدیدم میکنین:cry:
تهدید نیست.. شوخیه.. دور هم خوش باشیم.. وگرنه من به تنهایی میتونیم مقابل شما دوتا باشم؟ حالا محمود یخورده کمکم کنه شااااااااااااایییییییییییییییید....(زبون درازی) شوخی میکنم گلم:D:gol::heart::gol:
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا