زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

زهرا فرشید

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

زهرا فرشید

عضو جدید
کاربر ممتاز
ننه شهرزاد قصه گووووووووووووووو

ننه شهرزاد قصه گووووووووووووووو

بهشت و جهنم



روزی يک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو در هدايت کرد و يکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق يک ميز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن يک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردنی و مريض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هايی با دسته بسيار بلند داشتند که اين دسته ها به بالای بازوهايشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جايی که اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.


مرد روحانی با ديدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگين شد، خداوند گaفت: 'تو جهنم را ديدی، حال نوبت بهشت است'، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقيقا مثل اتاق قبلی بود، يک ميز گرد با يک ظرف خورش روی آن و افراد دور ميز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خنديدند، مرد روحانی گفت: 'خداوندا نمی فهمم؟!'، خداوند پاسخ داد: 'ساده است، فقط احتياج به يک مهارت دارد، می بينی؟ اينها ياد گرفته اند که به یکديگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!'
هنگامی که موسی فوت می کرد، به شما می اندیشید، هنگامی که عیسی مصلوب می شد، به شما فکر می کرد، هنگامی که محمد وفات می یافت نیز به شما می اندیشید، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا (ملکوت الهی) نخواهد شد.
 

hadis66

عضو جدید
یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا بین آدم هایی، که همه سرد و غریبند با تو تک و تنها، به تو می اندیشد و کمی، دلش از دوری تو دلگیر است.... مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که چشمش ، به رهت دوخته بر در مانده و شب و روز دعایش اینست؛ زیر این سقف بلند، هر کجایی هستی، به سلامت باشی و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد... مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که با تو تک و تنها، با تو پر اندیشه و شعر است و شعور! پر احساس و خیال است و سرور! مهربانم، ای یار، یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که با تو، به خداوند جهان نزدیک است و به یادت، هر صبح، گونه سبز اقاقی ها را از ته قلب و دلش می بوسد و دعا می کند این بار که تو با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانه خورشید شوی و پر از عاطفه و عشق و امید به شب معجزه و آبی فردا برسی:gol:
 

hadis66

عضو جدید
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: « کدام لاستیک پنچر شده بود؟ :cap:»....!!!!:cap::cap::cap:
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کومور یانار گوز اغلار

دیل الیشار سوز اغلار

دوست دوستان ایریلاندا

اورک یانار گوز اغلار


نمنه ؟ !!!
:surprised:
.
.
.
تا جایی که میدونم این جملات آذری هستن . اما میشه ترجمه ش رو هم بذاری ؟ :D
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
سلام افشین جان:gol:
خوبی عزیز؟خوش میگذره؟
خستگیت برطرف شد؟:D
نگفتیا کجا می خوای بری؟تو هم بری که دیگه هیچی
:cry:
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام افسون جان .
ممنون .
گفتم که کجا مخوام برم . بازم بگم ؟:d
البته هر وقت قدرمو دونستین زود بر میگردم :huh:
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
نگفتی که گفتی می خوای بری تا قدرتو بیشتر بدونیم منم گفتم دیگه نزنی از این حرفاها:w05:
خیلی هم قدرتو میدونیم:gol: مجبورم نکن خشانت نشون بدما:D
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خوب دیگه ... من خیلی وقته اینجام .
با اجازتون برم بخوابم .
شبتون بخیر :gol::gol::gol:
 

زهرا فرشید

عضو جدید
کاربر ممتاز
عکاس باشی................

عکاس باشی................

 

پیوست ها

  • 87nwak6.jpg
    87nwak6.jpg
    57.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0

نارون

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه دوستای گلم

از همه کسانی که برام پیام گذاشته بودن متشکرم
 

MOJTABA_R

عضو جدید
سسسسسسسسسسسلاااااااااااااااام دوستان موفق من.
یه سوال.
شاید بعضیا به من لطف داشته باشن و بدونن که ترم اولمه اینو گفتم بقیه هم بدونن.
اما علت مزاحمت بنده و گفتن اینا.
ما استاد شیمیمون گفته بابت نمره کلاسی باید تحقیق کنید.
ممنون میشم منابع برای تحقیق یا چیزهای دیگه در اختیارم بزارید. من به تجربتون احتیاج دارم.ترجیحا اگه مخلوط شیمی و کشاورزی باشه بهتره.منظورم اینه که به هم ربط داشته باشن.با تشکر فراوان.
 

زهرا فرشید

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست گلم الان شیمی معدنی دارید درسته؟ چون گذایشت اقتصاده میپرسم
کاشکی یه تحقیقی در مورد شکل معدنی قابل جذب عناصر توسط گیاه میکردی :)
 

tara96

عضو جدید
سلام بچه ها خوبيدددددددددددددددددددددددددددددددددد؟
 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق و وفاداری در حیوان

عشق و وفاداری در حیوان

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چند وقت پیش(خیلی وقت پیش) عکسی رو تو اینترنت دیدم که با دیدن اون عکس قلبم ناراحت شدم![/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اون عکس و خیلی ها ممکنه که دیده باشن! اما امروز ادامه اون عکس ها رو دیدم و امروز هم ناراحت شدم![/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]درسته که من آدم احساساتی هستم٬ اما حکایت عکس ها ٬ حکایت دیگه ایه![/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حکایت عکس ها٬ حکایت یه عشق واقعیه! عشقی که پس از مرگ هم پا برجاست![/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چند نفر رو میشناسین که واقعا به هم عشق می ورزن؟
در غروب یه روز شنبه غمگین٬ پرنده ای که برای پیدا کردن غذا٬ راهی طولانی رو سپری کرده٬
[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]در مسیر بازگشت هنگام عبور از اتوبان با ماشینی در حال حرکت برخورد می کنه و می میره![/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] پرنده دیگری(احتمالا جفت پرنده مرده) با دیدن این صحنه با هل دادن پرنده مرده به جلو سعی می کنه که به اون کمک کنه تا از وسط اتوبان خارج بشه و تا از اونجا دور بشن![/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مدتی نمی گذره که اتومبیل دیگه ای به سمت پرنده مرده میاد و اونو به وسیله باد چند قدم اون طرفتر پرتاب می کنه٬ بطوریکه پرنده مرده به پشت میفته! پرنده دومی دوباره سعی خودشو آغاز میکنه و می خواد که اونو برگردونه که بتونه پرواز کنه و از اونجا نجات پیدا کنه![/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پرنده دومی وقتی اونو بر می گردونه فریاد می زنه که: چرا بلند نمیشی؟![/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]((این همون عکسیه که قبلا تو اینترنت دیده بودم و بودید!))[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اما پرنده مرده دیگه صدای اونو نمی شنوه! پرنده دومی باز هم سعی می کنه که پرنده مرده رو از جاش بلند کنه![/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ماشین ها یکی پس از دیگری در حال عبور از کنار پرنده مرده بودن و هر کدوم از اونا به سمتی پرتاپ می کردن و پرنده دومی به سرعت اونو دوباره به حالت اولش بر می گردوند تا بتونن از اونجا فرار کنن![/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پرنده ی دیگه ای نزدیک پرنده دومی میشه و میگه که اون مرده و دیگه باید ازش دل بکنی! اما پرنده دومی به یاد روزهایی که با هم داشتن باز هم تلاششو می کنه تا یه بار دیگه بتونه پرواز زیبای اونو دوباره ببینه![/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پرنده عاشق همه انرژی خودشو مصرف می کنه! اما...[/FONT]​

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عکاس این عکس ها میگه که دیگه نتونسته عکس دیگه ای از اونا بگیره اما دیده که پرنده عاشق جسد معشوقو به کنار جاده برد در کنار درختی و سپس جدایی تلخی بین اونا بوجود اومد..... [/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آیا آدما هم می تونن همچین کار مشابهی رو انجام بدن؟ ...

منبع

[/FONT]​
 

تراكتور

عضو جدید
سلام وقتتون بخير من يه اطلاعاتي در مورد هوش مصنوعي واسم گير بياريد

سلام وقتتون بخير من يه اطلاعاتي در مورد هوش مصنوعي واسم گير بياريد

:warn:
سلام دوستان.وقتتون بخیر
میبینم که کسی هنوز نیومده اینجا و خودم اولین نفرم.
ممنون آقای مهدوی بابت تاپیک.زحمت کشیدین.
ببینیم بچه ها چقدر استقبال می کنن از اینجا.
هر کی هر چی خواست بیاد اینجا بگه.ایشالا که همه حرفا خوب باشه.
شب میبینمتون.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا