زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

مارجين

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
به به !! سه تار هم میزنی ؟!

اوره...تازه يادگرفتم...دوست ميداري الي جون؟؟؟
 

مارجين

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
خیلیییییی :love: همیشه دوس داشتم یه ساز برم یاد بگیرم ولی همش نمیشه !!!

هيچوقت دير نيست عيزدلم...
فقط همت ميخواد...حتما در اولين فرصت اقدام كن...بعد باهم كنسرت ميذاريم...

شبت پر از نغمه هاي دلخواه عيزم. خوابهاي خوب خوب ببيني...
 

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
هيچوقت دير نيست عيزدلم...
فقط همت ميخواد...حتما در اولين فرصت اقدام كن...بعد باهم كنسرت ميذاريم...

شبت پر از نغمه هاي دلخواه عيزم. خوابهاي خوب خوب ببيني...
بعید میدونم به این آرزومم برسم !!

شب تو هم شیک
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی
سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم
همونجا خوابش می بره…
زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه…
صبح که مرد از خواب بیدار میشه انتظار داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو
تا شب ادامه بده…
مرد در حالی که دعا می کرد که این اتفاق نیوفته میره اشپزخونه تا یه چیزی بخوره …
که متوجه یه نامه روی در یخچال می شه که زنش براش نوشته…
زن: عشق من صبحانه ی مورد علاقت روی میز آمادست…
من صبح زود باید بیدار می شدم تا برم برای ناهار مورد علاقت خرید کنم…
زود بر می گردم پیشت عشق من
دوست دارم خیلی زیاد…
مرد که خیلی تعجب کرده بود
میره پیشه پسرش و ازش می پرسه که دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟
پسرش می گه : دیشب وقتی مامان تو رو برد تو تخت خواب که بخوابی و شروع کرد به
اینکه لباس و کفشت رو در بیاره تو در حالی که خیلی مست بودی بهش گفتی…
هی خانوووم ، تنهااااام بزار، بهم دست نزن…
من ازدواج کردم…
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام عزیزم...رسیدن بخیر...دیر رسیدم...ولی امیدوارم امشب دوباره بیای...:cry:

سلام گلم.. موقت بود. موقت میام.. یه سر میزنم میرم. تا همین حد.. احوال دوستان قدیمی رو میپرسم میرم.. نگران نباش.. خوش بگذره بهت خانومی اینجا.. و ایام به کامت باشه گلم.. :smile:
 

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
سلام گلم.. موقت بود. موقت میام.. یه سر میزنم میرم. تا همین حد.. احوال دوستان قدیمی رو میپرسم میرم.. نگران نباش.. خوش بگذره بهت خانومی اینجا.. و ایام به کامت باشه گلم.. :smile:
به به، مصی خانم... مشرف فرمودین
اومدی بازم آب طالبی بگیری؟! :d
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
[h=3]نامه پدری دلسوز به دخترانش[/h] دختران با شعورم سلام




تصور می کنم که هر چه می گذرد وضع جامعه برای شما بدتر می شود.
از یک طرف باید مواظب مردان هوسباز باشید،
از یک طرف باید مواظب مردان سلطه گری باشید که با نام فرهنگ و اسلام ممکن است فردیت شما را از شما بگیرند.
و از طرف دیگر باید مواظب فیمنیست هایی باشید که می خواهند به اسم برابری شما با مردان، زمینه عروسک شدن شما را در جامعه فراهم آورند،
از یک طرف باید نگران قوانینی باشید که شما را ، رنجتان را و غم هایتان را نمی بینند، و در پشت آنها فداشدن شما، برای خانواده ای پنهان شده است که خود آن خانواده از قبل موریانه زده شده است.
از یک طرف باید مواظب پسرانی باشید که به اسم دوستی، جز لذت گذران اوقات فراغت را از شما انتظار ندارند،
و از طرفی باید مواظب خانواده ای باشید که می خواهند چشم و گوش بسته، شما را به پسری بیاویزند.
از طرفی باید مواظب گروه دیگری دختر از جنس خودتان باشید که مانند ویروسی ناگهان در خانواده شما می خزند،
و از طرفی باید نگران این باشید که هنوز حق انتخاب و حق خواستگاری برای شما تابو شمرده می شود.
از طرفی باید مواظب باشید که هنوز بعضی ها دختر را بی ارزش می دانند که فقط وقتی با ارزش شمرده می شود که زود ازدواج کند و اسم پسری در شناسنامه اش وارد شود ، و فقط در این صورت ارشمند می گردد.
و از طرفی باید حذر کنی از کسانی که به هزار بهانه مثل تحصیل و شغل و آزادی و ...، شما را از یک ازدواج مناسب دور می کنند.
و باز هم از هزاران طرف باید مواظب باشید که خود دختری نشوید که بخواهید انتقام این وضعیت ناعادلانه را از کسان دیگری بگیرید. مثلا زن سالار شوید، سلطه جو شوید، بی وفا شوید ، بی تعهد شوید، تنها شوید و ....


دختران عزیزم اگرچه سن شما کم است ولی من راه ساده ای را به شما می آموزم که از همه این تهدیدات نهراسید. و نگران و مضطراب آینده نشوید. و در ضمن خودتون هیچ رنجی را به کام دیگران نریزید. این راه ساده را مانند پزشک نگرانی به شما توصیه می کنم که در میان میلیون ها ویروس و میکروب ، نگران افراد نیست. چون راههای مطمئنی را یافته است. نه مانند قدیم است که نصف شهر به طاعونی از بین بروند و نصف شهری به ویروسی فلج گردند.


دختران گلم، شما را چون وجود خویش دوست دارم و تجارب خود را در قالب چند جمله در وجودتان میریزم. ممکن است تلخ باشد، چون واکسن فلج اطفال ، ممکن است شما را بسوزاند چون نیشتر تزریقاتی واکسن سرخک.


سیاهی ها را که گفته ام درست گفتم. اما هنوز بی نهایت نکته دیگر را نگفته ام. و آنها چیزی نیست جز الوان زیبای زندگی. هنوز هم مردانی هستند که قبل از ازدواج با شما ، خود را وفادار شما می بییند و تن به ارتباط ناصحیحی نمی دهند چراکه دوست دارند، لایق دختری باشند که خود را حفظ کرده است.هنوز هم مردانی هستند که حقوق همسرشان را حتی بیشتر از حقوق خود رعایت می کنند.دخترانم اگر دقت کنید، هنوز مردانی را خواهی دید که لایق شماهستند و شما لایق آنهائید. اقرار می کنم که کم هستند، اما مگر نه اینست که همیشه بهترین ها کم بوده اند.




دخترانم شایستگی اتان به نوع لباس و ورژن موبایلتون و منزلتون نیست. اتفاقا همین ها آفت شما خواهند شد. و مردانی بسوی شما می آیند که حاشیه های شما بیشتر از خود شما براشون مهم است. و از همه بدتر وضعیت خود شماست. که رفاه زیادتون مانع از ازدواج با مردی می شود که خود شما را طالب است و سرمایه او هم جز خودش نیست. عادت به لذت و رفاه مانع انتخاب درست شما خواهد شد.
پاره های وجودم، سرمایه اصلی شما وجود عزیزتان است. نمی گویم فقط اندیشه اتان. می گویم وجودتان، اعم از رفتار و احساس و اندیشه و روان و متعلقات شما.
این سرمایه را چنان افزایش دهید. که حتی اگر یک روز هیچ مردلایقی را نیافتید باز هم احساس کمبود نکنید. و اما اگر یافتید، به اتفاق هم، والدینی شوید که جز زمزمه عشق را به فرزندانشان نمی آموزند.
تحصیل و زبان انگلیسی و هنر و ....، بخشی از خودسازی های شماست. و شاید کم اهمیت ترین آنها. اگر علمتان به شما آرامش نمی دهد پس وبال گردن خودتان و دیگران خواهد شد.
اگر هنرتان موجب غرورتان می شود رهایش کنید.


اگر در 5 سالگی ، در 7 سالگی ، در 10 سالگی ، در 12 سالگی ، در 17 سالگی ، در 20 سالگی آرامش نداشته اید، احساس خودشکوفایی نداشته اید. و نگران آینده بوده اید یا افسرده گذشته بوده اید. باید بگویمتان که روی آرامش را هرگز نخواهید دید. آرامش چیزی نیست که در آینده و در لامکان به سراغ شما بیاید. آرامش حسی در تک تک سلولهایتان در پهنه زمان و مکان است. اگر تجربه آرامش واقعی را داشته و دارید، مطمئن باشید خواهید داشت و هیچ مردی نمی تواند آن را از شما بگیرد.
اگر روش زندگی را آموخته اید و زندگی را فرصت می شمارید که منحصر به فرد است و لحظاتش غیر قابل برگشت و قابل تبدیل به احسن، پس اگر تا کنون این لحظات شما را لبریز از شوق کرده است ، پس از این هم همینطور خواهد شد.


دختران نازنینم که لبخندتان برآرامشم می افزاید، اگر در این مرحله از زندگی، تمام سعی تان گذر صحیح از آن است، نگران مرحله بعد نباشید که خودش میوه و ثمره همین مرحله است.



دختران شیرینم، هر در سبزی نشانه باغ سبز نیست. لذا یاد بگیرید که دور اندیش باشید و تا ته باغ را در همان نظر اول با ظرافت ببینید. و از طرفی هر در سبزی نشانه آن نیست که باغ آن خشکیده است. و اصولا "در باغ سبز" نه نشانه رد، و نه نشانه قبول آن باغ است. یاد بگیرید، دقیق و ژرف اندیش باشید و سریع تا ته باغ را بببیند و بر اساس واقعیات تصمیم بگیرید.
فراموش نکنید، ارضاء نیازهای روانی به طور با ثبات و صحیح جز با ازدواج میسر نیست. اگر چنین اندیشه ای را بپذیرید از اکثر تهدیداتی که در اول این یادداشت برایتان برشمردم مصون خواهید ماند.


اگر پسری طالب دوستی باشماست، به او بگوئید که از جنس خود دوست بگیرد، و اگر به خاطر جنسیت تو خواست با تو دوست شود بدان که زمینه ساز مشکلات بعدی می شود. مسئله متفاوت بودن جنس شما ، بین شما جاذبه می آفریند که محورش نیازهای عاطفی ، روانی و جنسی است. پس به جای منطق ، احساسهای شما فرمان را در دست می گیرند و متاسفانه این رابطه را به صورت افراطی رشد می دهند. رابطه ای که بعضی وقتها به غلط ، در ذهنت گمان ازدواج است، و در ذهن او یک تفنن و در بهترین حالت یک آزمایش می پندارد. بگذریم از پسرانی که نیمه راه تو را رها می کنند و احساسات عزیزت را به بازی می گیرند( بازی که تو خود مسببش بودی یا در آن بازی شرکت کردی). از آن بدتر پسرانی که هر گونه تست ازدواج و هر نوعی هرزگی را قبل از پیوند مبارک ازدواج خواهانند و تقاضا ها و ....، را از شما انتظار می کشند که شما را مردد می کند. و اگر در احتمال کمی ازدواجی صورت بگیرد، تو همان دختری هستی که بدون هیچ پیوند و آدابی، خود را در اختیار مردی قرار داده ای. بدبین می شود.، حصر می شوی، و یا رها می شوی و او هم انتظار دارد رها شود تا باز هم تکرار دیگری داشته باشد. اگر تجربه های دیگری داشته باشد ، مدام ناخودآگاه تو را در ذهنش با آنها مقایسه می کند . و مطمئن باش همیشه تو بهترین نخواهی بود.

تفنن طلبی یک مرد پیش از ازدواج (در مورد دلدادگی با یک دختر) غالبا پیش آگهی از یک فردی می دهد که عنان اختیار و وظایفش را در چارچوب های بهنجار رعایت نمی کند. معمولا پذیرفتن مسئولیت ها در آنها کمرنگ می شود. و حدود مشخصی را برای خود قائل نیست.
دختران عزیزتر از جانم، شما آزادید که هر نوع که دوست دارید زندگی کنید و این حق شماست ، چون صرفا یکبار به دنیا می آئید و صاحب یک زندگی هستید. و این جفاست که به میل من یا دیگری رفتار کنید. اما به همین دلیل که فقط یکبار زندگی می کنید. فرصت زیادی ندارید که خود همه تجربه ها را بیازمائید. پس تیزبین و زیرک باشید تا شما از سوراخی گزیده نشوید که هر روز هزارها نفر گزیده می شوند.

با سرعت مجاز حرکت کنید و از سرعت غیرمجاز دیگران عبرت بگیرید، کمربند ایمنی را نه از ترس پلیس، بلکه به خاطر درسی که از تصادف دیگران گرفته اید، ببندید. لذا من به رایگان تجاربی را که از صدها دختر و پسر، و صدها خانواده گرفته ام در اختیارتان قرار می دهم. تا شما در انتخابهایتان با آگاهی بیشتر تصمیم بگیرید و لازم نباشد بیراهه ای که دیگران رفته اند شما بروید.



من راه کسانی را به شما پیشنهاد می کنم که خوشبختی خود را جار می زنند، نه با زبان که در عمل.هیچ چیز گویا تر از حال رفتار و روان آدمیان نیست. اگر فردی افسرده ، مضطرب، روان رنجور، وسواسی، بدبین، ترسیده، عصبی و ... می باشد یعنی روش او را نباید شما در پیش بگیرید.
"
اهدنا الصراط المسقیم، صراط الذین انعمت علیهم، غیر المغضوب علیهم و والضالین"
اما راه کسانی که وجودشان آرامش هست و خنکای بهشتی آنها در هر محفلی آرامبخش وجودهاست، و فرزندان و نزدیکانش جز به خوبی از آنها یاد نمی کنند و خودشان نیز دارای چنین اوصافی هستند.
راه کسانی را پیشنهاد می دهم که همیشه غصه رنجهای دیگران را دارند، و خود آزادند از ترسهای خیالی ، اضطرابهای پوشالی، حرصهای کودکانه و خیالات روان رنجورانه،....
و اما


انتخاب گر باشید
دخترانم شاید آمدن و رفتنتان از این دنیا در اختیار شما نبوده است، اما در این میان میلیاردها انتخاب ریز و درشت در دست شماست. چه تصمیم دارید و چگونه با انتخابهایتان رفتار می کنید؟ اگر جزء آندسته باشید که بگوئید دست خودم نیست؟! و ....؛ پس بدانید فاتحه مهمترین خصلت انسانی که وجه تمایز انسان با سایر موجودات هست را به راحتی منکر شده اید. کسی که انتخابی ندارد، مردنش بهتر است. چون از قبل تن به این مردار صفت بودن و بی انتخابی داده است. مگر نه اینست که برای هر هدفی ، برنامه ای و ....، نیاز به انتخاب هست.


مسئولیت پذیر باشید
گلهای با طراوتم، هر انتخابی که شما داشته باشید، هزینه هایی دارد که باید بپذیرید. یعنی مسئولیت پذیر باشید. اگر مسئولیت پذیر نباشید ، لازمه اش اینست که انتخاب گر نباشید و این یعنی فاجعه!!!!
مسئولیت ها را با توجه به سن، فکر ، احساس، نتایج، دلایل و انتخاب خود بپذیرید. نه از زیر مسئولیت شانه خالی کنید، نه مانند قربانیان، مسئولیت پذیری افراطی داشته باشید و عواقب اعمال دیگران را به گردن نگیرید. اگر هم اکنون که کوچکید نتوانید از پس مسئولیت انتخابهای کوچک خود برآئید هرگز تمرینی نکرده اید که پس از این بتوانید در زندگی خود مسئولیت پذیر باشید.


منعطف باشید
دختران با شعورم، این دنیا، محل سعی، محل تلاش و محل حل مسئله است. کسانی که لوس و ننر بار آمده اند و فقط دوست دارند که کله ملق بزنند، سرشان به دیوار می خورد ولی خیلی دیر است. این دنیا بخشی از زندگی شماست. و اگر محدوده زندگی انسان به همین دنیا بود. آن وقت می فهمیدید که هیچ چیز سرجایش نیست. چون برای چند دهه سال زندگی، این همه مصائب و ....، خیلی مسخره است.( بسیاری از افراد به پوچی می رسند چون به فهم این مشکلات می رسند، اما جهان بینی آنها محدود به این چند سال زندگی هست، پس آنها خودکشی را منطقی می بینند)
آری گفتم که دنیا یعنی محل حل مسئله، همانطور که شما خوبان یادگرفته اید مسائل درسی خود را حل کنید و آزمون دهید و این را به فراست آموخته اید ، که گاهی 20 می شوید و گاهی 19 و گاهی هم ممکن است تک بیاورید، در دنیا هم به هنگام حل مسائل با این نمرات روبرو می شوید . اگر انتظار داشته باشید دنیا بر وفق مرداتان باشد. از همین حالا بگویمتان که افسرده و مضطرب خواهید شد. اما یک محصل خوب همیشه انتظار حل مسئله را می کشد و برای کسب نتیجه تلاش می کند، لیکن نگران نمره نیست. لذا لازم است که شما انعطاف پذیر باشید ، مخصوصا در مورد مسائلی که حل آنها از عهده شما خارج است و بهترین کار سازگاری است. داغ عزیزان نمونه بارز اینگونه مسائل است. اگر من یا مادرتان، دوستتان یا عزیزانتان ،سریعتر از میان شما پرکشیدیم، زیاد نگران نباشید، مسیر یکطرفه زندگی بزودی دیدارتان را با ما تازه می گرداند. قبلا بهتون گفته بودم که شاید مرگ مشخص ترین چیزی باشد که عدالت درموردش اجرا شده است و سهم هیچکس ضایع نخواهد شد. اگر شما بتوانید آنقدر منعطف باشید که مرگ را ضایعه نبینید ، بلکه قسمتی از مسیر زندگی دیده و با آن سازگار شوید ، پس این اطمینان را از هیمن جا به شما می دهم که خوشخبت خواهید زیست. چون افراد سازگار، خشک و تعصبی و شکننده نیستند و سعی در حل هر مسئله و گذر از هر حادثه ای دارند و در صورتیکه از توان آنها خارج باشد به راحتی و آسودگی آن مسئله را در خود فرو برده و سازگار می شوند. افراد منعطف مانند دریایی هستند که اگر تخته سنگهای بزرگ و کوهها نیز بر سطح آنها بخورد، به راحتی در خود هضم می کنند، بدون اینکه لبریزشوند. اما اگر نامنعطف باشید. در این کوران حوادث زمانه مانند استکان آبی می مانید که با سنگریزه ای ، وجودتان لبریز شده و طاقت از کف می دهید. و فریاد وا اسفا شما بلند می شود.


سخت کوش باشید ولی افراط نکنید.
دختران بابا، شما منحصر به فردید و قیمت شما بی نهایت هست. کائنات در عوض شما کم است.در روح شما آن رب العالمین دمیده است و آن رحمان و رحیمی به شما افتخار کرده است، که دهانها را همه بسته. پس بدون تلاش و کوشش هم ارزشمندید. اما برای اینکه انسان باقی بمانید، نیاز است که سعی کنید و کوشش کنید تا پتانسیل منحصر به فرد شما را که هیچ کس ندارد به فعلیت برسانید و این نیاز به تلاش و کوشش دارد.
تلاش و کوشش فقط کسب مال و ثروت، تحصیل و همسر و .... نیست. ( اگرچه اینها هم هست )، کوشش برای انسان بودن ، کوشش سترگی است. و انسان بودن یعنی شکوفایی همه آن خصیصه هایی که منحصر به توست.
شاید کوشش تو ، نشاندن لبخندی بر صورت دوستت باشد که نگران امتحانش هست.
شاید تلاش تو تلفن زدن به مادربزرگ و خسته و تنهایت باشد که هم اکنون در خاطرات دلبری جوانیش فرو رفته است.
شاید سعی تو ، پاسخ مثبت به خواسته مادرت، در نه گفتن به فردی باشد که خود نیز مردد صادق بودنش هستی.
شاید تلاش تو ، مهار احساسی باشد که می دانی نا بجاست، و قطع رابطه با پسری که میدانی هرگز منجر به ازدواج نخواهد شد.
و شاید تلاش تو ، مطالعه چند کتاب برای طی کردن بهتر همه زندگی باشه....
شاید نیز کوشش در تغییر خودت، آنجا که مسیرت، تو را به ناراحتی می کشاند. تغییر روشها و عادتهایی که نه به تو لذت می دهد نه به دیگران رضایت.



مشورت کنید:
دخترانم، شاید دیگران از بخشیدن آنچه دارند به تو ، بترسند چون ممکن است که بیم کم شدن آنرا داشته باشند. اما در مورد علم و عقلشان چنین نیست. دیگران تجارب تلخ و شیرین خود را به رایگان به تو می بخشند. اما سعی کن بیشتر از کسی مشاوره بگیری که حداقل دو صفت داشته باشد. دلسوز و متخصص باشد. که اگر دلسوز نباشد ، ممکن است از تخصصش برای سودجویی خود بهره گیرد و اگر متخصص نباشد، ممکن است دوستی خاله خرس در حق تو داشته باشد.
این را بدان بچه هایی که مطالعه می کنند مانند پیران با تجربه هستند و پیرانی که بی مطالعه هستند چون کودکان ، بچه صفت و بی تجربه اند. همین جا معلوم می شود که کتاب هم می تواند مشاوری قوی برایت باشد. کتابی که عصاره تفکر و مطالعه چندین ساله همنوعان توست. ( در انتخاب کتاب دقیق باش).
اگر در امور مهم زندگی خود مشورت نکنی، پس بدان که مجبور خواهی شد که در مشکلاتی که برای خود ایجاد کرده ای (به لحاظ بی مشورتی برایت ایجاد شده است) از مشاور کمک بگیری. خودت بهتر می دانی که دنیا تخصص گرا شده است. پس برای هر کاری از فرد متخصص خودش مشورت بگیر.



دوستان همدل :
حضرت علی علیه السلام می فرماید، ناتوان کسی هست که نمی تواند دوست خوبی بیابد و ناتوانتر کسی هست که دوست خوبی را از دست بدهد. دوستان خوب تکیه گاهند، مشاورند، همراهند، همدلند. اگر می توانستی به تالار همدردی سری بزنی متوجه می شدی چه کسانی دوستان خوبی هستند. که در کنارشان به آرامش می رسیم. کسانی که راه به تو نشان می دهند بدون اینکه تحقیرت کنند. و دستت را می گیرند بدون اینکه خودشان را ببیند و مغرور گردند.
دوستان خوب سعه صدر دارند. و خوبی هایت را به خاطر بدیهایت ندیده نمی گیرند. و دستان عسلی ات را در دهانشان دندان نمی گیرند. به خاطر کاهی از ضعفهایت ، کوه قوتت را فراموش نمی کنند. و در رنجهایت تنهایت نمی گذارند. آنها چراغهای برافروخته ای در مسیرت هستند که مانع گمراه شدنت می شوند و به گاه افتادن، دستانت را می گیرند. ( و البته چنین حقی هم برگردنت دارند)
ولی هرگز در میان دوستان به دنبال گل به خار نباش. و دوستی را به خاطر نقطه ضعفی ترک نکن. سعی کن از نقاط قوت دوستت بهره بگیری و در رفع عیوبش کوشا باشی.


پدرومادر
دختران نازنینم ، بگذارید از این بند بگذرم، که فراوان و عمیق است و نمی خواهم به خاطرش ، برای بعضی این ذهنیت پیش بیاید که از این نوشته برای خود کیسه ای دوخته ام!!

و اما

باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زین سان شمار که زین سانم آرزوست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی...
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.

استاد پرسید: چه آوردی ؟
با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیداکردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد گفت: عشق یعنی همین...!
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست ؟

استاد به سخن آمد که : به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی...
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت .
استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم .
استاد باز گفت: ازدواج هم یعنی همین...!
و این است فرق عشق و ازدواج ...
 

(M&M)

کاربر بیش فعال
 تمام افکار خود را روی کاری که در حال انجام آن هستید٬ متمرکز کنید.پرتوهای خورشید تا متمرکز نشوند ٬نمیسوزانند.

(الکساندر گراهام بل)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
داستان عاشقانه بسیار زیبا و گریه آور ” ارزش عشق ”






دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت
نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت اما یکنفر را دوست داشت
دلداده اش را “ با او چنین گفته بود :

« اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای

یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو و رویاهای تو خواهم شد »

و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد

که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد

و دختر آسمان را دید و زمین را ، رودخانه ها و درختها را

آدمیان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست
دلداده به دیدنش آمد و یاد آورد وعده دیرینش شد :
« بیا و با من عروسی کن ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام »

دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت :

« این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ »
دلداده اش هم نابینا بود

و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسری با او نیست

دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشکهایش را نبیند

و در حالی که از او دور می شد گفت

« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی . . .»

دوستان خوبم :

هستند کسانی که فقط به آن اندازه که به شما احتیاج دارند
به شما احترام میگذارند ، و چه سخت است . . .
باخت زندگی ، باخت عشق . . .

به خاطر . . . ؟
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام
بچه های کشاورزی اگه میتونید لینک این دعوت نامه رو برای لیست دوستان خودتون ارسال کنید.
ممنون میشم ,برای اطلاع رســانی این تاپیک.
.
.
.
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کاش مي شد..
آدم....
گاهي...
به اندازهي نياز بميرد..
بعد بلند شود..
آهسته آهسته..
خاکش را بتکاند..
اگر دلش خواست..
برگردد به زندگي
دلش هم نه خواست..
بخوابد تا..
ابد....
...


سحر بانو
 

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
:w15:

بچه ها یه خبر بامزه بدم ...
یه خانوم و آقا که زن و شوهر بودن از فامیل های خیلی خیلی خیلی دور ما چند روز پیش با هم دیگه سکته کردن مردن !! جالبه مگه نه ؟؟!

3روز پزشک قانونی بودن آخرش مشخص نشد دقیقا چرا هر دو تا باهم سکته کردن !!
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:w15:

بچه ها یه خبر بامزه بدم ...
یه خانوم و آقا که زن و شوهر بودن از فامیل های خیلی خیلی خیلی دور ما چند روز پیش با هم دیگه سکته کردن مردن !! جالبه مگه نه ؟؟!

3روز پزشک قانونی بودن آخرش مشخص نشد دقیقا چرا هر دو تا باهم سکته کردن !!

این الان کجاش جالبه...:surprised:
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا