زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

افشین باتمانی

متخصص کشاورزی
کاربر ممتاز
قابل توجه آقایون خانواده دوست...

پنج قانون طلایی


قانون طلايي اول:
بايد زني داشته باشيد که در کارهاي خانه کمک کند،خوب آشپزي کند، گردگيري کند...


قانون طلايي دوم:
بايد زني داشته باشيد که سرگرمتان کند، شما رابخنداند، باعث فراموشي غصه شود...


قانون طلايي سوم:
بايد زني داشته باشيد که بتوانيد به او اطمينان کنيد و مطمئن باشيد هيچوقت به شمادروغ نميگويد....


قانون طلايي چهارم:
بايد زني داشته باشيد که در کنارش به آرامش برسيد و از بودن با او زندگی را احساس کنید...


قانون طلايي پنجم:
خيلي خيلي مهم است که اين چهار زن از وجود يکديگر بی خبر باشند....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

گفتم فراموشم کن و این را هم فهمیدم آدم چقدر سختش است بگوید فراموشم کن

صدای قدمهایت را از پشت سر می شنیدم و اعتراف میکنم قلبم جایش را در سینه گم کرده بود

تا فقط یکبار صدایم کنی و من بدون معطلی برگردم

صدايم نکردی، کاری که من همیشه میکردم...

گفتم فراموشم کن و چقدر هم سخت گفتم...

و من هنوز صدای پاهایت را از پشت سر میشنوم و هیچوقت نخواهم فهمید

چرا در اين معادله بي جواب ، تو بي فرمول ترين مجهول دنيا شدي و من سختكوش ترين خنگ دنيا ...
 
آخرین ویرایش:

مارجين

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز

همين عكس سوال امتحاني ترم پيشمون بود...

ميدونستيد هر بار كه ميوه آناناس رو برداشت ميكنن بجاي اون دو تا شاخه ديگه به چپ و راست ميده كه هركدوم يه آناناس ديگه ميده...كه ميشه آناناس دست دوم...
و وقتي اونا رو برداشت ميكنن باز هر شاخه دوتا شاخه به چپ و راست خودش ميده كه اونام يه آناناس سر هر شاخه در مياد ...كه ميشه آناناس دست سوم...
و بعد گياه رو از پايه مادري قطع ميكنن كه دوباره رشد كنه...وگرنه بازم آناناس ميده اما هربار آناناساش كوچيكتر و بي كيفيت تر ميشن...


چي ميگم؟ خب معلومه كه ميدونستيد....
 

sey

عضو جدید
گیــرم که باختهـ ام !!!


اما کسی جرات ندارد به من دست بزند


یا از صفحه بازی بیرونم بیندازد .


شوخی که نیست , من شاه شطرنجم !!!


تخریب می کنم آنچه را که نمی توانم باب میلم بسازم .


آرزو طلب نمیکنم، آرزو میسازم .




زانو نمی زنم، حتی اگرسقف آسمان ، کوتاهتر از قد من باشد !


زانو نمی زنم، حتی اگرتمام مردم دنیا روی زانوهایشان راه بروند!


مـــن زانــــو نمــیزنــــم. . . “
 

sey

عضو جدید
بن بست را از هر طرف نگاه کنے بن بست اَست .
من ، سالهاست
دل بستــہ اَم،بہ فال گیرے کہ برایـم
بہ دروغ پـاے ِ تـو را مےکشـــد
وسط ِ معـرکہ ایے کہ شایــد هیچ دَخلـے بہتــوندارد!
و چہ کودکـانہ ، هر باربیشتــر بـاور مے کنـم ،
شبے را کہ ، روزش دنیــاازآغوش ِ تــوشروع خواهدشُد ..
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
07641a05963745ee9444bedc0340f72c.jpg
 

پیوست ها

  • 563729_179788998883945_1948849480_n.jpg
    563729_179788998883945_1948849480_n.jpg
    24.9 کیلوبایت · بازدیدها: 0

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!
نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند!
آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی!
... از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم!
باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده !
قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند!
و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است
پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها !
سر میگذارم بر روی شانه های تو ، آرامش میگیرم از صدای تپشهای قلب تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت !
تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم!
تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که بیدار میشوم حقیقت میشود همه ی رویاها !
و اینجاست که عاشق خیالات با تو بودن میشوم ، و به عشق این خیالات دیوانه میشوم !
حالا من مجنونم و تو لیلای من ، همیشه میمانیم برای هم ، و میسازیم یک قصه ی عاشقانه دیگر با هم !
بر میگردیم به دیروزی که گذشت ، خاطره ی شیرین فردا بدجور به دل نشست !
و میدانیم زندگی مان عاشقانه خواهد گذشت ، هم دیروز و امروز و هم فرداهایی که خواهد رسید!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺍﮔﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺗﻪ ﮐﺸﯿﺪ ﺑﺸﯿﻦ ﺑﺎ ﺗﻪ ﺩﯾﮕﺶ ﺣﺎﻝ ﮐﻦ !

ﻫﯽ ﻧﺸﯿﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ آﺧﺮﺵ ﺭﺳﯿﺪﻡ......
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

شب آشیان شب*زده، چکاوک شکسته*پر
رسیده*ام به ناکجا، مرا به خانه*ام ببر

کسی به یاد عشق نیست، کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خودشکن تو مانده*ای و بغض من

از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم که یار غم*گسار نیست
مرا به خانه*ام ببر که شهر، شهر یار نیست

مرا به خانه*ام ببر ستاره دل*نواز نیست
سکوت نعره می*زند که شب ترانه*ساز نیست

مرا به خانه*ام ببر که عشق در میانه نیست
مرا به خانه*ام ببر اگر چه خانه، خانه نیست

از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم که یار غم*گسار نیست
مرا به خانه*ام ببر که شهر شهر یار نیست
 

افشین باتمانی

متخصص کشاورزی
کاربر ممتاز
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]نبودنت را دارم باساعت شنی اندازه میگیرم،[/FONT]

[FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT]

[FONT=georgia, times new roman, times, serif]تابه الان یک صحرا گذشته است!!![/FONT]
 
بالا