زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

sey

عضو جدید
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم

به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور

به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری
که سراغش ز غزلهای خودم می گیری

به همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم

به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو
به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو

به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت

شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است

در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است

یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی اش
می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش

آه ای خواب گران سنگ سبکبار شده
بر سر روح من افتاده و آوار شده

در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم ، تشنه دیدار من است

یک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش
می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش

رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است

آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟

اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟

حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش


آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود

اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
و تماشاگه این خیل تماشا شده است

آن الفبای دبستانی دلخواه تویی
عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی

_ بهروز یاسمی
 

sey

عضو جدید
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نه قهر کرده ام نه ناز[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]که من نه سر پیازم و[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نه ته پیاز[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]من فقط سیرم[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از زندگی بدون تو[/FONT]
ر
 

nazi jooon

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
 

sey

عضو جدید
ای که تقدیر تو را دور ز من ساخت سلام!
نامه ای دارم ازفاصله ها، چند شب بود که من خواب تو را می‌دیدم. خواب دیدم که فراری هستی!
می‌گریزی از شهر، پاسبانان همه جا عکس تو را می‌کوبند.
جارچی‌ها همه جا نام تو را می‌خوانند. در همه کوی و گذر قصه‌ی تبعید تو بود!

مردم و تیر و تفنگ، اسب‌هایی چابک..
متهم: قاتل گل‌های سپید، جایزه: یک گل رُز..
و تو می‌دانی من عاشق گل‌های رُزم!
دوست دارم بنویسی به کجا خواهی رفت؟ مردم شهر چرا در پی تو می‌گردند؟
نگرانت شده‌ام، بی‌جوابم مگـذار..
 

sey

عضو جدید
یه روز بهم گفت:می خوام با هات دوست بشم، آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام!
بهش لبخند زدم و گفتم: آره می دونم، فکر خوبیه، منم خیلی تنهام...
یه روز دیگه بهم گفت: می خوام تا ابد با هات بمونم، آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام!
بهش لبخند زدم و گفتم: آره می دونم، فکر خوبیه، منم خیلی تنهام...
یه روز دیگه بهم گفت: می خوام برم یه جای دور جایی که هیچ مزاحمی نباشه بعد که همه چیز روبه راه شدتو هم بیا، آخه می دونی؟من اینجا خیلی تنهام!
بهش لبخند زدم و گفتم: آره می دونم، فکر خوبیه، منم اینجا خیلی تنهام...
یه روز تو نامش نوشت: من اینجا یه دوست پیدا کردم، آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام!
براش لبخندی کشیدم و زیرش نوشتم: آره می دونم، فکر خوبیه، منم خیلی تنهام...
یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت: من قراره با این دوستم تا ابد زندگی کنم، آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام!
براش لبخندی کشیدم و زیرش نوشتم: آره می دونم، فکر خوبیه، منم خیلی تنهام...
حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خوشحالم و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که نمی دونه من هنوزم خیلی خیلی تنهام !
 

sey

عضو جدید
تنهایم،...
اما دلتنگ آغوشی نیستم...
خسته ام...
ولی به تکیه گاهی نمی اندیشم...
چشمهایم تر هستند و قرمز
ولی رازی ندارم...
چون مدتهاست که کسی را "خیلی" دوست ندارم!

چقدر این عطسه های دم پاییز را دوست دارم!
هر وقت میخواهم فراموشت کنم
صبر می آید!

و امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری
که
ادم نه خودش میداند دردش چیست
و نه
هیچ کس دیگر
فقط میداند که هر چه هوا سردتر میشود
دلش
آغوش گرم میخواهد...

روزها روزهای خوبی بود
بخشی از ماجرای من بودی
از میان تمام شاعرها
عاشق شعرهای من بودی

بوی اردیبهشت می امد
باغ ما تازه داشت گل می داد
گل نام تو لحظه ای حتی
از لب مادرم نمی افتاد

من سرم توی درس و مشقم بود
مادرم گفته بود زیبایی
آمدی مشق هام شعر شدند
مادرم گفته بود می آیی

آمدی زندگیم ریخت به هم
گم شدم در ترنم تنبور
گردباد غزل به هم پیچید
بیخ و بنیان جزوه کنکور
تو به شعرم علاقه مند شدی

من به چشمت علاقه مند شدم
رفته رفته به عشق تن دادم
از سر زندگی بلند شدم

از سرم شوق درس و مشق پرید
دشمن خونی کتاب شدم
مثل آوار هر چه اندوه ست
بر سر مادرم خراب شدم

"تو" پذیرفته شد به دلخواهت
"من" پناهنده شد به تنبورم
تو پس از هفت سال برگشتی
من هنوز از سران کنکورم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

shiba.s.a

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
سلام
دوستان کسی میدونه اگه یه عکس خیلی خاص از یه گیاهی بخوام باید چه کار کنم؟






 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار

yasse_sepid

عضو جدید
کاربر ممتاز

یعنی چی حالا؟

دلم کباب بشه ؟

من عکسهایی که دارم بدون نظرسنجی برنده انتخاب کنم؟

یکی 100 امتیاز براشون بگیرم؟

البته الان یه هفته از تمدید هم گذشته....

درخت های اطراف ما که کچل شدن....

کی این مسابقه تاپیکش می خوره؟

ممنون از زحماتتون
 

sey

عضو جدید
یکی از استاد های دانشگاه تعریف می کرد...
چندین سال قبل برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم
سه چهار ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود كه یك كار گروهی برای دانشجویان تعیین شد كه در گروه های پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد.
دقیقا یادمه از دختر آمریكایی كه درست توی نیمكت بغلیم مینشست و اسمش كاترینا بود پرسیدم كه برای این كار گروهی تصمیمش چیه؟
گفت اول باید برنامه زمانی رو ببینه، ظاهرا برنامه دست یكی از دانشجوها به اسم فیلیپ بود.
پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟
كاترینا گفت آره، همون پسری كه موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو میشینه!
گفتم نمیدونم كیو میگی!
گفت همون پسر خوش تیپ كه معمولا پیراهن و شلوار روشن شیكی تنش میكنه!
گفتم نمیدونم منظورت كیه؟
گفت همون پسری كه كیف وكفشش همیشه ست هست باهم!
بازم نفهمیدم منظورش كی بود!
اونجا بود كه كاترینا تون صداشو یكم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی كه روی ویلچیر میشینه...
این بار دقیقا فهمیدم كیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فكر،
آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه كه بتونه از ویژگی های منفی و نقص ها چشم پوشی كنه...
چقدر خوبه مثبت دیدن...
یك لحظه خودمو جای كاترینا گذاشتم ، اگر از من در مورد فیلیپ میپرسیدن و فیلیپو میشناختم، چی میگفتم؟
حتما سریع میگفتم همون معلوله دیگه!!
وقتی نگاه كاترینا رو با دید خودم مقایسه كردم خیلی خجالت كشیدم...
شما چی فكر میكنید؟
چقد عالی میشه اگه ویژگی های مثبت افراد رو بیشتر ببینیم و بتونیم از نقص هاشون چشم پوشی كنیم.
 

حمید 88

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
وقتی رشد اقتصادی کشورمون منفی باشه همینه دیگه بالاخره رو مسایل دیگه تاثیر میذاره وقتی فقر زیاد میشه پارچه گرون میشه چادر و روسری هم گرون میشه همین خارجیها رو ببنیید هر روز تلویزیون نشون میده که وضع مالیشون خراب شده خب حجابشون هم اونجوری شده دیگه حالا خدا رو شکر وضع اقتصادی ما بهتره وگرنه جای x و ؟ چی میشد
 

sey

عضو جدید
کالسکه چی
به خدا بی چش مستش دلم آروم نمی شه

دوس دارم بهش بگم "دوسِت دارم" روم نمی شه



تا به کی چشم به راهش بمونم جون بکنم

گوشه ای کز بکنم هی فال حافظ بزنم؟



شعر فالم همه اش آوخ و آهه به خدا

دلم از خواجه ی شیراز سیاهه به خدا



شعری از مستی چشماش بگو دیگه بسه!

جون اون شاخ نباتت که واست خیلی کسه!



توی این چرخش تقدیر که بی رحمه عزیز

اگه در کم نکنی کی من و می فهمه عزیز!

تو میای و خونه ها رو عشق بارون می کنی

عاشقای کوچه رو فت و فراوون می کنی



خودم و گم می کنم مي بَرَنم رو دوش باد

وقتی از راه می رسی زلف و پر یشون می کنی



خلوت عاشق و بر هم می زنی با اون نگات

هرشبه مجنون و از لیلی پشیمون می کنی



اگه امشب بدونی توی چشت چه شوریه

خود زچشمای خودت هم شده پنهون می کنی



تو میای و خونه ها رو عشق بارون می کنی

سنگ و از پی می کنی لال و غزل خون می کنی





ناز شستت! مث توفانا می ری کالسکه چی!

اگه امشب بگمت حالم خرابه واسه چی!؟



قول قوله به کسی چیزی نگی کالسکه چی

این تویی واست می گم حالم خرابه واسه چی



تا به حال عاشق شدی عاشق چشمای کسی

هی به دنبالش بری اما به گردش نرسی



این که خوبه یه موقع پیش اومده خوابت نیاد

بزنی بیرون بری شب بشه مهتابت نیاد




چی بگم چی می دونی از دل دیوونه ی من

ازاین آتیشی که افتاده به کاشونه ی من



من خودم راهش دادم قایم باشک بازی بیاد

اگه اون دورا بره هیچکی سراغش نمیاد



هر چی امشب می کشم کار همون کو دکیه

کار قایم شدنِ پشت اون آلونکیه



دیگه حالا واسه خود مثل پری زادی شده

توی قایم شدن و گم شدن استادی شده



اگه تا خونش بری هرشبه قربونت می شم

شونه ی یال پر یشون دو اسبونت می شم



اگه تاخونش بری کالسکه گردونت می شم

می بوسم دست پات و هر شبه ممنونت می شم

بده من کالسکه چی کالسکه رو من برونم

واسه من که عاشقم کالسکه روندن چیزی نیس



اون که بار غم دنیا رو به دوشش می کشه

واسه اون کالسکه با گرده کشوندن چیزی نیس
....
کیومرث مرادی
 

sey

عضو جدید
خواستگار کوهی
دختر تنها ! از تنهایی خسته شده بود از طرفی دوست داشت هر چه زودتر ازدوج کنه برای همین از دوستش خواست راهنمایی اش کنه
دوستش میگه : من هم تنهام ، بیا با هم بریم کوه ، چون شنیدم خیلی از مردهای آماده ازدواج و تنها برای پیدا کردن زن میرن کوه ...
اون دو تا میرن کوه
در بالای یه صخره کوه
جایی که اون دو تا هیچ کسی رو نمی بینن
تصمیم می گیرن داد بزنن
و حرف دلشون رو به کوه بگن :
- با من ازدواج می کنی ؟
.
.
.
.
و بعدش شنیدن

…… ﺑـــــــــــــــــــﺎ ﻣـــــــــــــــــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــﯽ؟
.
ﺑــــــﺎ ﻣــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــﯿﮑﻨـــــــــــﯽ؟
.
ﺑـــﺎ ﻣــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــﯿﮑﻨـــــــﯼ؟
.
ﺑـﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــﯿﮑﻨــﯽ؟
.
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟


یه نگاهی به هم انداختند
لپ هاشون گل انداخته بود چون ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ پذیرفتن ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ
در حالی که از صخره پایین می اومدن گفتند نه ما می خواهیم درس بخونیم ....
 

nazi jooon

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛
روی نیمکتی چوبی ؛
روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟ - نه . - مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟ - چون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟

- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.

چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛
کیفش را باز کرد ؛
عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!


 

sey

عضو جدید
خیلی زیبا بود
کاش ماهم همدردی رو فراموش نمی کردیم.
چون: گاهی نیاز داریم که کسی فقط حضور داشته باشد
نه برای اینکه چیزی را درست کند یا کار خاصی را انجام دهد...
بلکه فقط به این خاطر که احساس کنیم کسی کنارمان هست و
به ما اهمیت می دهد!
به همین سادگی!!
 

yasse_sepid

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیشیت کجاست مگه!؟
شوهرش دادی؟؟؟؟:smile:

نه پسرمه دخمل نیست.... اون جای خودشه من دورم ازش:(
به خاطر اینکه برای دانشگاهم اومدم شهر دیگه ای.



پسر من تنها با یه ژست زیبا



http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=181085&d=1385218100



پسر من و مامانیش

http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=181086&d=1385218121
 

پیوست ها

  • DSC03433.jpg
    DSC03433.jpg
    37.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • DSC00739.jpg
    DSC00739.jpg
    46.1 کیلوبایت · بازدیدها: 0
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا